نام پژوهشگر: احسان نصیری
احسان نصیری جعفر باباجانی
الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): حسابداری بخش عمومی در سالهای اخیر اهمیت بیش از پیشی یافته و با تحولات متعددی روبرو بوده است. ولی باید دید آموزش حسابداری بخش عمومی مخصوصا در دانشگاهها تا چه میزان بر تحولات این بخش منطبق بوده است.هدف این پژوهش ارائه تصویری تمام نما از وضعیت آموزش حسابداری بخش عمومی در دانشگاههای ایران، برشماری کاستی ها و کشف فرصتهای تحول و گام نهادن به سوی بهبود این نوع از آموزش است. ب: مبانی نظری: شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: با بررسی پیشینه پژوهش پی به این موضوع خواهیم برد که این موضوع در کشورهای مختلف موضوعی نسبتا مهجور است چراکه به جز تحقیقاتی که در کشور امریکا، استرالیا و نیوزیلند در این زمینه انجام شده است، این موضوع نیاز به پژوهش بیشتری در سطح جهانی دارد. این پژوهش در ایران نیز تقریبا به جز اشاره مختصر چند پژوهش پیشینه ای ندارد. در مجموع 14 متغیر مستقل تاثیرگذار در آموزش حسابداری بخش عمومی یافت شده و بر این اساس سوالاتی اصلی و فرعی شکل گرفته اند که در مجموع در پی پاسخ به این پرسش اند که:آیا آموزش حسابداری بخش عمومی در دانشگاهها از پاسخگویی لازم در برابر نیازهای نهادهای زیر مجموعه این بخش برخوردار است؟کاستی های آن کدامند و چه روشهایی برای تحول این کاستی ها متصور اند. پ: روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها:روش گردآوری داده های پژوهش کتابخانه ای و پیمایشی به کمک پرسشنامه و مصاحبه بوده است.جامعه آماری پژوهش شامل اعضای هیئت علمی دانشگاههای دولتی و آزاد و فارغ التحصیلان و دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی این دانشگاهها در رشته حسابداری است. نمونه گیری به صورت خوشه ای صورت پذیرفته است. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک spss و با روشهای آزمون نرمال بودن کولموگروف اسمیرنف و آزمون دوجمله ای، کروسکال والیس و فریدمن انجام پذیرفته است. ت: یافته های تحقیق: براساس این پژوهش آموزش حسابداری بخش عمومی در دانشگاههای ایران از قابلیتهای لازم برای پاسخگویی نیازهای نهادهای زیرمجموعه این بخش برخوردار نیست. برنامه درسی رشته حسابداری دانشگاههای کشور زمینه لازم را برای تربیت دانشجویان این رشته جهت تامین نیروی انسانی مورد نیاز بخش عمومی فراهم نمی کند. دانشجویان انگیزه لازم برای ارتقای سطح دانش حسابداری بخش عمومی با توجه به برنامه درسی موجود در دانشگاهها ندارند.اساتید نیز انگیزه لازم برای تدریس مناسب آموزش حسابداری بخش عمومی و آشنایی لازم به مبانی نظری حسابداری بخش عمومی را ندارند. ث: نتیجه گیری و پیشنهادات: گرچه نقایص زیادی در آموزش حسابداری بخش عمومی در حال حاضر در دانشگاههای ایران وجود دارد ولی امیدها و فرصتهای تحول در این بخش وجود دارد. با توجه به اینکه در این پژوهش نقص آموزش حسابداری بخش عمومی از حیث مدرسان و دانشجویان مشخص شد، بهتر است اساتید حسابداری بخش عمومی از کسانی باشند که به نحوی مرتبط با محیط بخش عمومی و آگاه به مبانی نظری این بخش هستند. از آنجا که منابع درسی در بخش عمومی چه در حوزه منابع کتابی و چه در حوزه منابع غیرکتابی ناکافی اند ؛ بنابر این بهتر است با کمک گیری از افراد آشنا به محیط فعالیت بخش عمومی و کسانی که در نگارش منابع درسی تبحر دارند اقدام به غنا بخشیدن به منابع موجود و تدوین و تالیف منابع جدید تلاش نمود.