در سالهای اخیر بحران های پیاپی و پیوسته مالی ناشی از ریسک مالی در مقاطع مختلف در سطح جهان روی داده که بـشدت تحت تأثیررفتارهای سرمایهگذاران، دیدگاهها، بینش و تجربیات آنها از متغیرهای اجتمـاعی، سیاسی و اقتصادی بوده است؛ در نتیجـه لـزومبررسـی الگوهـای روانـشناسی و تـأثیرآن بـر ریسک مالی احساس می شود. به عنوان مثال اعتماد بیش از حد سرمایه گذاران کـه یـک پدیده روانشناسی بوده و با استفاده از چندین متغیر سطح آن برازش می شود. پراهمیـتتـرین این متغیرها عبارتند از: تخمین بیش از حد دقت اط?عات، توهم کنترل و اثربهتراز متوسط. ریسک نیز با معیارهای بتا،‏ نسبت شارپ و شاخص ترینور سنجیده میشود. در همین راستا در این پژوهش سعی شده تا تئوری اعتمادبیش از حـد و تأثیرآن بر ریسک بررسی شود. برای سنجش متغیرهای پژوهش از آزمون پیرسون در توزیع نرمال برای بررسی نوع وجهت و شدت رابطه استفاده نموده ایم. برای انجام تحقیق از داده های شرکت کود نگین زر استفاده گردیده است. نتایج حاصل از تحقیقات بیانگر همبستگی بالای بین متغیر اعتماد سرمایه گذاران با شاخص ریسک در شرکت کود نگین زر می باشد. کلمات کلیدی: ریسک، اعتماد سرمایه گذاران، همبستگی، شرکت کود نگین زر

هدف تحقیق حاضر تبیین رابطه میان ساختار مالکیت شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران با بازده حقوق صاحبان سهام آنها و بازده دارایی های آنها بود. این تحقیق از نوع تحقیقات کاربردی است، که طرح آن نیمه تجربی بوده و با استفاده از روش همبستگی و بر اساس رویکرد پس رویدادی انجام شد. تعداد 56 شرکت به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند و به علت محدود بودن اعضا جامعه، صد درصد آن را مورد مطالعه قرار دادیم. اطلاعات مربوطه برای سالهای 92-88 از طریق نرم¬افزارهای اطلاعاتی رهاورد نوین و تدبیر پرداز و سایت رسمی سازمان بورس اوراق بهادار تهران گردآوری، و سپس با جمع¬بندی و انجام محاسبات مورد نیاز در نرم¬افزار exel و eviews و spss برای تجزیه وتحلیل آماده شدند برای تحلیل داده ها از آزمون های کای دو، آزمون استقلال و رگرسیون لجستیک استفاده شد. اثر متغیر بازده دارایی ها roa بر نوع مالکیت دولتی با اطمینان 95 درصد معنی دار شناخته نشده است زیرا مقدار sig آن بیشتر از 0.05 شده است. اثر متغیر roa بر نوع مالکیت نهادی با اطمینان 95 درصد معنی دار شناخته شده است و همچنین عرض از مبدا در داخل مدل باقی مانده است زیرا مقادیر sig آنها کمتر از 0.05 شده است. به عبارتی میان مالکیت نهادی و بازده دارایی ها در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. اثر متغیر roa بر نوع مالکیت خصوصی با اطمینان 95 درصد معنی دار شناخته نشد،زیرا مقدار sig آن بیشتر از 0.05 شده است. با توجه به رد رابطه بین roa و مالکیت خصوصی، نمی توان در مورد رابطه مستقیم یا معکوس این دو متغیر صحبت کرد. اثر متغیر بازده حقوق صاحبان سهامroe بر نوع مالکیت دولتی با اطمینان 95 درصد معنی دار شناخته نشده است زیرا مقدار sig آن بیشتر از 0.05 شده است. اثر متغیر بازده حقوق صاحبان سهام roe بر نوع مالکیت نهادی با اطمینان 95 درصد معنی دار شناخته نشده است زیرا مقدار sig آن بیشتر از 0.05 شده است. اثر متغیر roeبر نوع مالکیت خصوصی با اطمینان 95 درصد معنی دار شناخته نشده است زیرا مقدار sig آن بیشتر از 0.05 شده است. با توجه به رد رابطه بین roe و مالکیت خصوصی، نمی توان در مورد رابطه مستقیم یا معکوس این دو متغیر صحبت کرد. نتیجه گیری: رابطه بین دو متغیر بازده دارایی ها و مالکیت با اطمینان 95 درصد پذیرفته نمی شود و مستقل از هم هستند. به عبارتی بین درصد بازده دارایی های شرکت ها با ساختار مالکیت آنها رابطه معنا داری وجود ندارد. همچنین رابطه بین دو متغیر بازده حقوق صاحبان سهام (roe) ومالکیت را با اطمینان 95 درصد پذیرفته نمی شود و مستقل از هم هستند. به عبارتی بین درصد بازده حقوق صاحبان سهام شرکت ها با ساختار مالکیت آنها رابطه معنا داری وجود ندارد.

نوآوری به جمع آوری ، پذیرش واجرای ایده های جدید ، فرآیندها و محصولات و خدمات اشاره دارد . نوآوری نیاز دارد تا افراد به دانش موجود دست یابند و آن را با سازمان تسهیم نمایند . دستیابی به دانش هم به پایه ی دانش سازمان و هم به دستیابی به اطلاعات و دانش خارجی بستگی دارد . دستیابی به دانش از خارج شرکت به توانایی شرکت در جذب ایده های نو بستگی دارد که آن نیز به نوبه خود به توانایی شرکت در فهم ، شبیه سازی و به کارگیری دانش خارجی جدید در اهداف تجاری وابسته است. در نتیجه یادگیری سازمانی از طریق توسعه دستیابی ، تبدیل و بهره برداری از دانش جدید به سازمان اجازه می دهد که به نوآوری سازمانی دست یابد در پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین ابعاد نوآوری و یادگیری سازمانی پرداخته که با بررسی ادبیات تحقیق و ترکیب نتایج قبلی چهار بعد برای نوآوری سازمان ( نوآوری محصول، نوآوری فرآیندی ، نوآوری رفتاری، نوآوری مدیریتی ) و شش بعد برای یادگیری سازمانی ( یادگیری از تجربیات گذشته، یادگیری از دیگران، انتقال دانش، حل مساله سیستماتیک، تغییرات شناختی و رفتاری ، تجربه وآزمایشگری ) انتخاب گردید. جامعه اماری این پژوهش در شرکت صنایع غذایی نگین شیر می باشد . داده ها از طریق پرسشنامه ها از مدیران شرکت وبه تعداد 208 عدد جمع آوری گردید . فرضیه های این تحقیق از طریق آزمون های همبستگی و معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفته و برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss16استفاده شده است . یافته های این پزوهش نشان می دهد که نوآوری فرآیندی و نوآوری رفتاری و نوآوری محصول و نوآوری مدیریتی ویادگیری سازمانی رابطه معنا داری دارد و در میان انها یادگیری سازمانی بیشترین رابطه را با نواوری محصول دارد. در نهایت با استفاده از یافته های تحقیق به مدیران پیشنهاد گردید که از طریق بهبود سیستمهای اطلاعاتی سازمان و حفظ و نگهداری و انتقال تجربیات و همچنین ایجاد فضای آزاد میان کارکنان در بحث و تبادل نظر و استفاده مدیران از آن نظرات به افزایش یادگیری سازمانی کمک نمایند.