نام پژوهشگر: اسماعیل صادقی ده چشمه
زینب حاجی اسماعیل صادقی ده چشمه
رمان پل معلق اثر محمدرضا بایرامی، اثری رئالیستی است که نویسنده آن¬را بر اساس تجارب شخصی خود از جنگ تحمیلی نگاشته است. این اثر یک رمان جنگی، اجتماعی و روان¬کاوانه است. بر این اساس، می¬توان آن را از جنبه¬های مختلف ازجمله روان¬کاوی مورد مطالعه قرار داد. به موازات آن رمان زمین سوخته اثر احمد محمود نیز، یک اثر رئالیستی و واقع¬گراست که در آن تجاوز عراق به خاک جنوب به ویژه شهر اهواز را مورد توجه قرار می¬دهد. این اثر انعکاسی از تبعات جنگ در ابعاد فردی، اجتماعی و روانی می¬باشد. این پژوهش دو رمان مذکور را با نگاهی روان¬کاوانه، مطابق نظریات زیگموند فروید (مکانیزم¬های دفاعی و نهاد، من و فرامن) و کارل گوستاو یونگ (کهن¬الگو و نمادهای کهن¬الگویی) مورد بررسی قرار می¬دهد. در رمان پل معلق، نادر قهرمان اثر است. وی به سبب غفلت در انجام وظیفه خود را مسبب مرگ خانواده¬اش می¬داند و به همین علت دچار بحران ر وحی شده است؛ لذا بهره¬گیری از مکانیزم¬های دفاعی نظریه¬ی فروید نیز، در جهت بهبود اوضاع روحی این شخصیت می¬باشد. امّا، رمان زمین سوخته یک قهرمان مشخص ندارد و نویسنده قهرمان پروری نکرده است. بر این اساس تمامی افرادی که به نوعی درگیر جنگ و استرس و اضطراب ناشی از آن هستند، به یک یا چند مکانیزم دفاعی متوسل می¬گردند. از نظر انطباق با نهاد، من و فرامن نیز، در پل معلق، جدال میان این سه عنصر به صورت یک کشمکش سه گانه در ذهن و روان نادر مشاهده می¬شود و در نهایت، من با واقع¬گرایی خاص خود موفق می¬شود میان دو نیروی متضاد نهاد و فرامن آشتی برقرا سازد. اما در زمین سوخته این جدال، میان افراد جامعه دیده می¬شود و حاج افتخار در هیأت یک من ضعیف، قادر به برقراری تعادل لازم میان نیروهای نهاد و فرامن نیست. از نظر انطباق با کهن¬الگوهای مکتب یونگ نیز، بایرامی از کهن¬الگوها و نمادهای کهن¬الگویی بیشتری نسبت به احمد محمود بهره گرفته است. همچنین به نظر می¬رسد که وی با آگاهی از این مفاهیم، به نگارش رمان خود پرداخته باشد.