نام پژوهشگر: سید سعید سیداحمدی زاویه
رزیتا نصرتی محمدرضا دادگر
نقاشی سنتی ایران همواره با تصاویری شناخته می شود که برای متون ادبی ساخته شده است، بدین معنی که نقاشی کهن ایرانی در دوره ای طولانی هم در شکل و هم در محتوا، تحت تأثیر ادبیات است اگرچه در این دوران آثاری نیز وجود دارد که از این تأثیر مبرّاست اما جریان اصلی در واقع، جریانی است که نقاشی را هنری وابسته به ادبیات می کند و معدود آثاری که مستقل اند نیز از همان قوانین حاکم بر آثاری که جریان اصلی را می سازند، تبعیت می کنند. نقاشی ایران به مرور از ادبیات مستقل می شود و نگاره هایی پدید می آیند که به هیچ وجه تحت تأثیر ادبیات نیستند. بارقه هایی از این تحولات را در دوره تیموری و آثار کما ل الدین بهزاد، می بینیم که میل به تصویر کردن زندگی و فضای اجتماعی آن دوران داشت اما این اتفاق به شکلی ملموس تر در دوره ی شاه عباس صفوی و در مکتب اصفهان است که به وقوع می پیوندد. بدین معنی که از اوسط دوره ی صفویه جریان اصلی نقاشی ایران را نه در نسخ مصور که در آثار مستقل و دیوارنگاره ها می توان پی گرفت. در این دوره بسیاری از قوانین صوری حاکم بر سنت نقاشی ایرانی دگرگون می شوند و نیز موضوع هایی به آثار راه می یابند که گویای تحولی در سنت نقاشی ایران اند. این پژوهش در پی بررسی دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی ای است که در این دوره از تاریخ ایران اتفاق افتاده و زمینه ی گسست نقاشی ایرانی از ادبیات را فراهم کرده اند؛ که به روش توصیفی- تحلیلی و با اتکا به دیدگاه تاریخ از منظر کالینگوود و تاریخ نگاری نوین که بنیادی تحلیلی دارد صورت گرفته است. مطالعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی و نیز مشاهده صورت پذیرفته و در نهایت علل این گسست در عواملی چون: تغییر در مذهب، تشکیل دولت مستقل، گسترش روابط با اروپا و هند، تشکیل طبقات متوسط و مرفه، به وجود آمدن حکومتی ایرانی که حاکمانش نیازی به اثبات ایرانی بودن خود نداشتند و رقابت با عثمانی صورت بندی می شود.
سمانه رستم بیگی سید سعید سیداحمدی زاویه
مطالعه ی تاریخ و تبعاً نتایجی که از آن استنتاج می گردد مبتنی بر پارادایمی است که تاریخ نگاری به آن اتکا دارد. در این مسیر، تاریخ هنر و تاریخ نگاری هنر از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. چرا که آثار هنری سرآغاز حیاط معنوی و فرهنگی انسان ها هستند. این پژوهش با رویکردی به تاریخ نگاری و نقد آن بخش از این تاریخ، که در پیوستگی با نظریات علمی دوران روشنگری است، تنظیم شده و همچنین آرای متفکران حوزه های مختلف اعم از زیست شناسی، انسان شناسی، باستان شناسی و فلسفه تاریخ و ... مد نظر قرار گرفته است. این رساله با طرح این پرسش که هنر در دوران پیش از تاریخ در سرزمین ایران چه مظاهر و مفاهیمی را در برداشته است آغاز شد، و با استفاده از روش پژوهش کیفی و با بهره گیری از منابع و اسناد متعدد و متنوع حوزه های پیش گفته در 6 فصل به بحث و نقد، در موضوعیت انسان درنگاه مدرن به ویژه داروینیسم و دیدگاه های وابسته که بسترهای انسان شناسی و تاریخ نگاری هنر معاصر را شکل داده، پرداخته و پس از ترسیم ادوار پیش از تاریخ و نمونه های مربوط بدان ها، در نهایت چنین نتیجه گرفت که هنر پیش از تاریخ ایران، نه تنها برآمده از تکامل زیست شناسانه ی انسان های ساکن در این سرزمین نبوده، بلکه متکی به آموختن اندیشه ای بلیغ و برآمده از ارتباطی پیچیده و چند سویه میان طبیعت، یعنی زمین، انسان و آسمان تعریف می شود. از لحاظ مفهومی این هنر بیانگر معانی روایی و نمادین است. روایت هایی نه صرفاً برخاسته از وقایع، بلکه روایت هایی که روح و هدف آنها مد نظر بوده و به لحاظ فرمی برگرفته از تجربیات محیطی بوده و با رویکردی تجریدی و انتزاعی به تصویر ناب منجر شده است. این تصاویر در کل، درپی نمایش واقعیت عینی نبوده اند، بلکه به خلوصِ مفهومی تصویر، چنان بستگی خود را حفظ نموده اند و بر آن ابرام ورزیده اند، که بنیاد این تصویرگری را عاری از هر گونه حشو و زواید، در نهایت به نقطه ای رسانده اند که می توان آن را اصطلاحاً استلیزه و خلاصه شده نامید. لیکن در عین این سادگی، بیانگری و دست یازیدن به یک "زبان بصری" همواره از نظر دور نمانده و انسان پیشاتاریخ، در هرمقطعی از زمان با توجه به ویژگی های زمانی و مکانی، روایتگر و بازگو کننده و مورخِ عصر خویش بوده است. و بررسی های ما همواره در جهت کشف این زبان و مفاهیم و معانی پنهان در آن بوده و ادامه خواهد داشت.