نام پژوهشگر: محمد علی عباسیان چالش دری
سعید اسمعیلی محمد علی عباسیان چالش دری
الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): در این رساله ضمن بررسی اجمالی اندیشه های امانوئل لویناس به خوانش مقاله ی طولانی «خشونت و متافیزیک» نوشته ی ژاک دریدا می پردازیم، که نگاهی ژرف تر به استلزامات تفکر بدیع لویناس درباب امر اخلاقی را میسر می کند. نقد دریدا بر فلسفه ی اخلاق لویناس که ناظر بر جنبه های ناپیدا و لوازم و نتایج ناخواسته ی فلسفه ی اوست، گامی موثر در پیشبرد پروسه ی لویناس و تنقیح آن است. لویناس در حکمی غریب اعلام می دارد اخلاق فلسفه ی اولی است و نه هستی شناسی. او همچون بسیاری از فیلسوفان پس از نیچه، در پی گریز از محدودیت های سوژه گرایی در تفکر غربی ست. لویناس سوژه گرایی را بنیان جنگ با دیگری می داند و در این میان بر هایدگر خرده می گیرد که هستی شناسی ابزارِ مناسبی برای غلبه بر متافیزیک غربی، که اساسش بر سوژه محوری و خودگرایی ست، نیست. لویناس با تکیه بر اخلاق می کوشد تا بر این متافیزیک که همه چیز را در قیاس با «خود» و بر اساس تمامیتِ هویتِ «من» درک می کند فائق آید. دریدا به واسازی نظریات اخلاقی لویناس می پردازد، او برآن است که «بیرون» همان «درون» است و اساساً هیچ جایی در بیرون برای تفکر وجود ندارد، در واقع نمی توان قائل به یک «بیرون» برای سنت اروپایی شد چرا که در نهایت هر اندیشه ی متعارض با آن در دام استعاره پردازی های آن می افتد و به حیطه ی متافیزیکِ آن درمی غلتد. لویناس در پیِ رهایی از سلطه سنت یونانیِ «امرهمان» و «فرد» است، اما تفکر خود او نیز سرانجام خود را یک متافیزیک تعریف می کند که البته مفهومی یونانی است. ب: روش تحقیق مطالعه ی آثار اصلی و مهم دریدا و لویناس، برای درک کلیت نظری و فلسفه ورزی این دو فیلسوف. ترجمه مقالات و شرح های انگلیسی درمورد مقاله ی خشونت و متافیزیک. رجوع به متون متفکرانی که دریدا در مقاله ی خود مورد مداقه قرار می دهد، به ویژه آثار افلاطون، هایدگر و هوسرل، مطالعه ی آثار نیچه، کریچلی، رورتی، بدیو و غیره برای دست یافتن به فهمی بهتر از نظریات دریدا، سعی در تبیین و تحلیل موضوع مورد بحث و توجه به ارتباطات و پیوستگی موضوعات مطرح شده در این آثار. ج: نتیجه گیری و پیشنهادها: باید پیش از اظهار نظر درباره ی متفکران غربی از جمله دریدا، و فهم کلی آنها با قرار دادن شان زیر چارچوبی کلی همچون پست مدرنیست یا پساساختارگرا، آثارشان را با دقت و سخت کوشی خواند. خواندن خلاقانه تنها راه برای فلسفه ورزی است. ما نیز در جامعه ی خود و در دانشکده های فلسفه به جای انتخاب های جهت مند باید خواندن خلاقانه و صبورانه را اشاعه دهیم. تفکری پیش از خواندن وجود ندارد که بخواهیم از تفکرِ خودمان یا تفکرِ آن ها سخن بگوییم. مطالعه ی آثار دریدا ما را با نمونه ای از این خوانش خلاقانه آشنا می کند که از مرزهای تفکرِ آگاهانه و موجود فراروی می کند، و تفکر چیست جز همین فراروی؟