نام پژوهشگر: علیرضا هروی موسوی
محمد پیله ور علیرضا هروی موسوی
در آزمایش اول مصرف خوراک، اضافه وزن و ضریب تبدیل تحت تاثیر قرار گرفت (0/05>p) و نیمچه هایی که سطح بالای روغن ماهی را مصرف کرده بودند مصرف خوراک بیشتر، اضافه وزن کمتر و ضریب تبدیل بالاتری نسبت به نیمچه های دانه کتان، داشتند (0/05>p). در دوره تخم گذاری وزن تخم مرغ ودرصد تولید در هفته های 21و22 در سطح بالای ماهی کمتر از سایر تیمارها بود (0/05>p. در آزمایش اول در هفته 4، 6، 10، 14 و 18 دانه کتان تیتر واکسن آنفولانزا، و روغن ماهی تیتر واکسن نیوکاسل را افزایش داده بود (0/05>p). ولی نسبت 6 اسید های چرب مقدار تیتر واکسن نیوکاسل را افزایش داده بود (0/05<p). همچنین استفاده از دانه کتان مقدار تیتر واکسن برونشیت را نسبت به تیمارهای روغن ماهی افزایش داده بود (0/05>p). ایمنوگلوبولین g در 7 روز بعد از اولین تزریق srbc و 14 روز بعد از تزریق دوم تحت تاثیر نسبت اسیدهای چرب قرار گرفت و نسبت 6 بیشترین پاسخ anti-srbc را داشت (0/05>p). تنها افزایش igm بعد از تزریق دوم مشاهده شد (0/05>p). استفاده از روغن ماهی سبب کاهش وزن اویداکت نسبت به دانه کتان شده بود (0/05>p). روغن ماهی و دانه کتان هیچ تاثیری بر پارامترهای اندازه گیری شده استخوان درشت نی نشان نداد (0/05>p). در آزمایش دوم سطح بالای اپتومگا ( اپتومگا2) مصرف خوراک بیشتر نسبت به تیمار حاوی سطح پایین اپتومگا (اپتومگا6) و شاهد نشان داد (0/05>p) .همچنین در آزمایش دوم اختلاف معنی داری در بین تیمار ها از نظر درصد تولید و وزن تخم مرغ مشاهده نشد (0/05>p). همچنین در آزمایش دوم استفاده از اپتو مگا سبب کاهش تیتر واکسن آنفولانزا و افزایش برونشیت و گامبرو شده بود (0/05>p. تزریق srbc تیتر آنتی بادی را تغییر نداده بود (0/05>p). وزن تخمدان و تعداد فولیکول های زرد بزرگ (lyf) در جیره حاوی اپتومگا کاهش یافته بود (0/05>p. پارامترهای استخوان درشت نی در سن بلوغ جنسی (اولین تخمگذاری) تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (0/05>p).
فرخنده رضایی محسن دانش مسگران
به منظور بررسی تأثیر انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی بر پتانسیل تجزیه پذیری، سوخت و ساز نیتروژن در شکمبه، مولفه های خون و تغییرات جمعیت باکتری های سلولتیک گوساله های نر هلشتین 5 آزمایش در شرایط برون تنی و درون تنی انجام شد. آزمایش اول: تأثیر ساکارز، نشاسته و ساکارز + نشاسته بر پتانسیل تخمیرپذیری علف خشک یونجه، تفاله چغندر قند و سلولز خالص با استفاده از تکنیک تولید گاز مورد بررسی قرار گرفت. مواد غذایی مذکور به صورت مکمل نشده (300 میلی گرم) و مکمل شده با ساکارز، نشاسته و مخلوط مساوی آنها (21 میلی گرم) کشت داده شدند. حجم گاز تولید شده در زمان های 2، 4، 6، 8، 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت ثبت شد. داده ها در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی آنالیز آماری شدند. نتایج این آزمایش نشان داد که افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی مقدار گاز تولید شده را به طور معنی داری افزایش داد (05/0 >p). در مجموع کمترین گاز تولید شده مربوط به یونجه و بیشترین آن مربوط به سلولز خالص بود. افزودن ساکارز باعث افزایش معنی دار نرخ تولید گاز در علف خشک یونجه شد (05/0 p<). نشاسته باعث کاهش معنی دار نرخ تولید گاز در تفاله چغندر قند شد (05/0 p<). همچنین افزودن ساکارز + نشاسته به سلولز خالص باعث افزایش نرخ تولید گاز شد (05/0 p<). زمانیکه علوفه پایه علف خشک یونجه یا تفاله چغندر قند بود، افزودن ساکارز، نشاسته یا ساکارز + نشاسته به طور معنی داری تولید گاز از بخش قابل تخمیر را افزایش داد (05/0 p<)، و در این ارتباط تأثیر ساکارز قابل توجه تر از نشاسته بود. آزمایش دوم: اثرات مکمل کردن نشاسته یا ساکارز بر کنتیک هضم مرتبه اول ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی علف خشک یونجه، سبوس گندم و تفاله چغندرقند در شرایط آزمایشگاهی کشت ثابت مورد ارزیابی قرار گرفت. یک گرم از مواد غذایی ذکر شده، به صورت مکمل نشده و مکمل شده (70 میلی گرم به ازای گرم ماده خشک) با ساکارز یا نشاسته یا مخلوط مساوی آنها در زمان های 4، 8، 16، 24، 48 و 96 ساعت کشت داده شد. این آزمایش در قالب طرح کرت های دو بار خرد شده انجام شد. از مدل غیرخطی مرتبه اول برای تخمین پارامترهای کنتیکی هضم ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی استفاده گردید. در این آزمایش افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی، هضم ماده خشک را در علف خشک یونجه به طور معنی داری کاهش داد (01/0 >p). مقدار هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی تفاله چغندر قند و سبوس گندم، با افزودن نشاسته به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 >p). افزودن ساکارز + نشاسته بر هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی هر سه ماده خوراکی مورد استفاده در این آزمایش تأثیر معنی داری داشت (05/0 >p). افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی به تفاله چغندر قند و سبوس گندم (به جز زمانیکه ساکارز به سبوس گندم اضافه شد)، باعث کاهش ثابت نرخ هضم ماده خشک شد. ثابت نرخ هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه و سبوس گندم در پاسخ به افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی در مقایسه با نمونه های مکمل نشده به طور معنی داری افزایش یافت (05/0 >p). ساکارز باعث افزایش ثابت نرخ هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه شد. نشاسته ثابت نرخ هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه و سبوس گندم را افزایش داد. بخش فاقد پتانسیل هضم ماده خشک در علف خشک یونجه و سبوس گندم، با افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی به محیط کشت به طور معنی داری افزایش پیدا کرد (05/0 >p). به طور کلی بخش فاقد پتانسیل هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه و سبوس گندم، برای تیمارهایی که حاوی کربوهیدرات های غیرالیافی بودند، بیشتر بود. غلظت نیتروژن آمونیاکی محیط کشت در علف خشک یونجه با افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی کاهش یافت (01/0 >p). آزمایش سوم: تأثیر انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی (ساکارز یا نشاسته) بر مقدار و کنتیک هضم سلولز خالص، غلظت نیتروژن آمونیاکی و ph تخمیر در شرایط آزمایشگاهی کشت ثابت مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل سلولز مکمل نشده و سلولز به علاوه ساکارز، نشاسته یا مخلوط مساوی ساکارز + نشاسته (467 میلی گرم به ازای گرم سلولز خالص) بودند. تیمارها در زمان های 24، 48 و 96 ساعت کشت داده شدند. از مدل غیرخطی مرتبه اول برای تخمین پارامترهای کنتیکی هضم سلولز استفاده شد. نتایج این آزمایش نشان داد که افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی باعث کاهش معنی دار مقدار هضم سلولز در مقایسه با سلولز مکمل نشده شد (01/0 p<)، و این اثر با شدت بیشتری در مورد نشاسته مشاهده شد. افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی به محیط کشت، باعث کاهش معنی دار نرخ هضم سلولز شد (05/0 p<). زمانیکه کربوهیدرات های غیرالیافی به محیط کشت افزوده شدند، نرخ هضم سلولز به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 p<). بخش فاقد پتانسیل هضم سلولز درتیمارهایی که حاوی ساکارز یا ساکارز + نشاسته بودند، بیشتر بود (05/0 p<). ph محیط کشت در مورد سلولز مکمل نشده در مقایسه با تیمارهای مکمل شده با کربوهیدرات های غیرالیافی بالاتر بود (01/0 p<). آزمایش چهارم: تأثیر جیره های حاوی انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی بر سوخت و ساز نیتروژن، متابولیت های خونی و برخی آنزیم های کبدی در گوساله های نر هلشتین مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمایش در قالب طرح مربع لاتین 4×4 انجام شد. جیره پایه ای که مورد استفاده قرار گرفت، شامل علف خشک یونجه، دانه جو، کنجاله سویا و تفاله چغندر قند (به ترتیب400، 290، 190 و 50 گرم در کیلوگرم) بود. نشاسته یا ساکارز یا مخلوط 1:1 آنها به مقدار 70 گرم در کیلوگرم ماده خشک به جیره پایه افزوده شد. نتایج این آزمایش نشان داد که جیره های حاوی ساکارز، نشاسته یا ساکارز + نشاسته، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه را در مقایسه با جیره شاهد، کاهش دادند (06/0 p=)، اما بر ph شکمبه تأثیری نداشتند. غلظت نیتروژن پپتیدی مایع شکمبه با افزودن کربوهیدات های غیرالیافی به جیره پایه کاهش یافت (09/0 p=). افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی غلظت نیتروژن غیرآمینی پلاسمای خون را در مقایسه با جیره شاهد، به طور معنی داری کاهش داد (04/0 p=). تیمارهای آزمایشی تأثیر معنی داری بر غلظت کلسترول، انسولین، تری گلیسیرید، آلبومین، پروتئین کل پلاسما و آنزیم های کبدی خون در قبل و 4 ساعت بعد از خوراک صبحگاهی نداشتند. آزمایش پنجم: تأثیر انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی (ساکارز یا نشاسته) بر جمعیت سه گونه اصلی سلولتیک موجود در شکمبه (فیبروباکتر سوکسینوژنز، رومینوکوکوس فلاوفسینز و رومینوکوکوس آلبوس) با استفاده از روش real-time pcr در شرایط درون تنی و برون تنی مورد بررسی قرار گرفت. در بخش درون تنی چهار گوساله نر هلشتاین در قالب طرح مربع لاتین 4×4 مورد استفاده قرار گرفتند. تیمارهای مورد آزمایش همانند آزمایش چهارم بود. در بخش برون تنی سلولز خالص به عنوان سوبسترا مورد استفاده قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل سلولز مکمل نشده و سلولز به علاوه ساکارز یا نشاسته یا ساکارز + نشاسته بودند. در شرایط درون تنی، افزودن ساکارز یا نشاسته تأثیر معنی داری بر جمعیت کل باکتری های آزاد در شکمبه نداشتند، اما افزودن ساکارز + نشاسته باعث افزایش معنی دار جمعیت کل باکتری های شکمبه شد (05/0 p<). تحت شرایط آزمایشگاهی کشت ثابت نیز افزودن کربوهیدارت های غیرالیافی به سلولز، مقدار کل باکتری ها را در محیط کشت پس از گذشت 48 ساعت از انکوباسیون افزایش داد (09/0 p=). انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی تأثیر معنی داری بر جمعیت فیبروباکترسوکسینوژنز و رومینوکوکوس آلبوس نسبت به جمعیت کل باکتری ها (??ct) در مایع شکمبه در قبل از مصرف خوراک و 4 ساعت پس از مصرف خوراک نداشت. منبع کربوهیدرات های غیرالیافی افزوده شده به جیره پایه تأثیر معنی داری بر جمعیت باکتری رومینوکوکوس فلاوفسینز نسبت به جمعیت کل باکتری ها قبل و 4 ساعت بعد از خوراک صبحگاهی نداشت، اما با افزودن ساکارز و نشاسته به سلولز در شرایط آزمایشگاهی جمعیت این باکتری نسبت به جمعیت کل باکتری ها به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 p<).
ساجده حسینی جواد آرشامی
به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف روی و مس بر عملکرد و برخی پاسخهای ایمنولوژیک جوجه های گوشتی، از 400 قطعه جوجه خروس گوشتی سویه راس، با چهار تکرار و در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3×3 استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل یک جیره شاهد و سه سطح مختلف مس حاوی 35، 70 و 105 میلی گرم بر کیلوگرم جیره غذایی بود که هر یک در 3 سطح روی شامل 40، 80 و 120 میلی گرم بر کیلو گرم به جیره پایه (فاقد مکمل روی و مس) اضافه شدند. بررسی مقایسات مستقل نشان داد،پرندگانی که از جیره پایه (شاهد) تغذیه شده بودند، مصرف خوراک بالاتری را در کل دوره آزمایش نشان دادند (0/001>p). مکمل نمودن سطوح مختلف مس به جیره سبب افزایش وزن پرندگان در دوره 7 تا 21 روزگی با یک روند خطی شد (0/001>p). از طرفی در 21 تا 42 روزگی، سطوح مختلف عنصر روی سبب کاهش خطی وزن جوجه ها شد (0/05>p). استفاده از سطوح مختلف روی و مس در جیره در مقایسه با گروه شاهد، به طور معنی داری سبب بهبود راندمان تبدیل غذا در دوره رشد و در کل دوره پرورش شد (0/01>p). افزایش سطح مس جیره، تراکم مس استخوان درشت نی را به طور خطی افزایش، در حالیکه تراکم روی استخوان را به طور خطی کاهش داد (0/05>p). با افزایش سطح روی جیره، تراکم مس استخوان افزایش پیدا کرد (0/01>p). افزایش سطح مس از 35 به 70 میلی گرم بر کیلوگرم جیره، سبب افزایش وزن کبد شد (0/06=p). همچنین با افزایش سطح مس، افزایش وزن طحال از یک روند خطی (0/05>p) پیروی کرد. تیتر آنتی بادی علیه ویروس گامبورو، 12 روز پس از تزریق واکسن، با افزایش سطح مس از 35 به 70 میلی گرم بر کیلوگرم جیره، افزایش یافت (0/01>p). همچنین تیتر آنتی بادی علیه ویروس برونشیت در روزهای 6 و 12 پس از تزریق واکسن، با افزایش سطح مس به صورت درجه دوم (0/05>p) افزایش پیدا کرد. مقایسه مستقل بین تیمار شاهد و سایر تیمارها، بهبود تولید آنتی بادی تام و igy را در طی پاسخ اولیه (0/05>p) نشان داد. افزایش سطح مس جیره، سبب افزایش جمعیت هتروفیل ها و همچنین افزایش نسیت هتروفیل به لنفوسیت به صورت خطی (0/01>p) شد. در مجموع، نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان میدهد که استفاده از مکملهای روی ومس تاثیر مضاعفی بر عملکرد رشد و بهبود راندمان تبدیل خوراک دارد و در بررسی اثرات اصلی، نقش مس پررنگ تر میباشد. همچنین مکمل سولفات مس، به طور موثری می تواند عملکرد سامانه ایمنی پرنده را نیز تقویت کند.
تکتم سادات وفا علیرضا هروی موسوی
چکیده اثرات تغذیه روغنهای ماهی و کلزا بر عملکرد تولیدی و شاخص فولیکولی گاوهای هلشتاین در سه آزمایش بررسی شد. در آزمایش اول، قابلیت هضم آزمایشگاهی ماده خشک (ivdmd) و ماده آلی (ivomd) دو نوع علوفه یونجه یا ذرت سیلو شده همراه با سه نوع روغن (ماهی، کلزا و مخلوط آنها) در سه سطح 2، 4 و 6 درصد (بر اساس ماده خشک) بررسی شد. استفاده از مکمل روغنی باعث کاهش ivdmd و ivomd در هر دو نوع علوفه شد (05/0>p). آزمایش دوم بمنظور بررسی اثرات جیره های 1- شاهد، 2- روغن ماهی (2%)، 3- روغن ماهی (1%) و روغن کلزا (1%) و 4- روغن کلزا (2%) بر عملکرد تولیدی و الگوی اسیدهای چرب شیر گاوهای شیری انجام شد. مصرف ماده خشک و پروتئین خام و قابلیت هضم ظاهری ماده آلی و دیواره سلولی در جیره 2 کاهش و مصرف عصاره اتری در جیره های حاوی روغن افزایش پیدا کرد (05/0>p). تولید شیر، پروتئین، لاکتوز و ماده جامد بدون چربی آن تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p)، اما چربی شیر در جیره های حاوی روغن کاهش پیدا کرد (05/0>p). غلظت ترانس10- سیس12، 18:2c و سیس9- ترانس11، 18:2c، 18:3c، ایکوزا پنتاانوئیک اسید (epa) و دوکوزاهگزاانوئیک اسید (dha) در جیره های 2 و 3 افزایش معنی داری نشان داد (05/0>p). متابولیت های خون و پارامترهای تخمیری شکمبه تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p). در آزمایش سوم، جیره های 1- شاهد و 2- حاوی مخلوط روغن های ماهی و کلزا (در دوره انتقالی 1% و در دوره شیرهی 2% ماده خشک) از 21 روز قبل تا 50 روز بعد از زایش مورد بررسی قرار گرفت. مصرف ماده خشک در دوره انتظار در جیره 2 افزایش (05/0>p) یافت. توازن انرژی و اسکوربدنی تحت تاثیر جیره حاوی روغن قرار نگرفت (05/0<p). تولید شیر در جیره 2 افزایش (05/0>p) ولی درصد چربی آن کاهش یافت (05/0>p). غلظت پروتئین و لاکتوز جیره ها مشابه بود (05/0<p)، اما تولید لاکتوز در جیره 2 افزایش یافت (05/0>p). مجموع اسیدهای چرب کوتاه و متوسط زنجیر و مجموع اسیدهای چرب اشباع در جیره 2 کاهش (01/0>p) ولی مجموع اسیدهای چرب بلند زنجیر غیر اشباع این جیره افزایش نشان داد (01/0>p). غلظت ترانس9- ترانس12، ترانس9-ترانس11، ترانس10-سیس12، سیس9-ترانس11 لینولئیک اسید، epa و dha در جیره 2 افزایش یافت (05/0>p). غلظت گلوکز، نیتروژن اوره ای، اسیدهای چرب غیر استریفه و بتا هیدروکسی بوتیرات خون تحت تاثیر جیره ها قرار نگرفت (05/0<p). غلظت کلسترول و تری گلیسیرید در کل دوره در جیره 2 افزایش یافت (05/0>p). شمارش سلولهای خونی در جیره ها مشابه بود (05/0>p). میانگین قطر کل فولیکول ها در روز 10 شیردهی، تعداد فولیکول هایی با قطر 5 تا 10 میلی متر و بیشینه قطر فولیکول غالب در روز 10 شیردهی در جیره 2 افزایش و فاصله روزها تا اولین تخمک ریزی در این جیره کاهش یافت (05/0>p). جیره ها اثر معنی داری بر ph و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه نداشتند (05/0<p). نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از مخلوط روغنهای ماهی و کلزا در ابتدای شیردهی و نیز از دوره انتظار تا ابتدای شیردهی سبب بهبود مصرف ماده خشک و تولید شیر، تغییر الگوی اسیدهای چرب شیر و برخی از شاخص های فولیکولی در گاوهای تازه زا شد. کلید واژه ها: روغن ماهی، روغن کلزا، اسیدهای چرب شیر، عملکرد تولیدی، شاخص فولیکولی
مهسا سجادیان علیرضا هروی موسوی
در این تحقیق به منظور بررسی اثر اسانس دارچین، زیره سبز، رازیانه، فلفل سیاه، روغن سیر و موننزین بر فراسنجه های تولید گاز، تخمیر شکمبه ای و تغییرات جمعیتی قارچهای شکمبه در سه نمونه خوراکی یونجه خشک، تفاله خشک چغندر و دانه جو سه آزمایش در شرایط برون تنی انجام شد. در آزمایش اول تولید گاز محیط های کشت حاوی نمونه های خوراکی مکمل شده با اسانس دارچین، زیره سبز، رازیانه، فلفل سیاه، روغن سیر و موننزین مورد مقایسه قرار گرفت. میانگین فراسنجه گاز تولید شده از بخش قابل تخمیر (b) در بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری داشت (01/0>p). بیشترین میانگین فراسنجه گاز تولیدی از بخش قابل تخمیر در تیمار حاوی دانه جو همراه با روغن سیر (9/113 میلی لیتر) و کمترین آن در تیمار حاوی یونجه همراه با اسانس زیره سبز (44/20 میلی لیتر) مشاهده شد. ثابت نرخ تولید گاز (c) نیز به طور معنی داری تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (01/0>p). بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به تیمار یونجه همراه با اسانس رازیانه (17/0 میلی لیتر در ساعت) و کمترین آن مربوط به تیمار تفاله همراه با اسانس فلفل (0089/0 میلی لیتر در ساعت) بود. آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر اسانس دارچین، زیره سبز، رازیانه و فلفل سیاه بر برخی از ویژگیهای تخمیر شکمبه ای (ph محیط کشت، نیتروژن آمونیاکی و نسبت ناپدیدی ماده خشک) انجام شد. نتایج این آزمایش نشان داد که تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر ph محیط کشت، نیتروژن آمونیاکی و نسبت ناپدیدی ماده خشک داشت (01/0>p). کمترین ph مربوط به تیمار شاهد دانه جو (56/6) و بیشترین آن مربوط به تیمار یونجه همراه با اسانس دارچین )27/7) بود. کمترین غلظت نیتروژن آمونیاکی مربوط به تیمار تفاله همراه یا اسانس دارچین (58/22) و بیشترین آن مربوط به تیمار یونجه همراه با اسانس رازیانه (14/51) بود. کمترین نسبت ناپدید شدن ماده خشک مربوط به تیمار جو همراه با اسانس دارچین (383/0) و بیشترین آن مربوط به تیمار تفاله همراه با اسانس فلفل (915/0) بود.
مژگان مظهری ابوالقاسم گلیان
این پروژه برای تعیین ترکیب شیمیایی و انرژی قابل متابولیسم ضایعات بوجاری واریته های مختلف گندم و بررسی اثر سطوح مختلف آن بر عملکرد جوجه های گوشتی در قالب 6 آزمایش انجام گرفت. بیشترین ضریب تغییرات مربوط به بخش فیبر خام و adf واریته ها بود. مقادیر tmen به طور معنی داری برای ضایعات بوجاری واریته های مختلف گندم متفاوت بودند. معادلات به دست آمده از آنالیز رگرسیون نشان داد که ndf بهترین فاکتورمنفرد برای تخمین tmen است. در آزمایش دوم، مقادیر amen برای پنج واریته از ضایعات بوجاری گندم و اثر مکمل آنزیمی زایلاناز بر amen محاسبه شد. مقادیر amen واریته ها از 2811 تا 3123 کیلوکالری برکیلوگرم در تغییر بود. افزودن آنزیم منجر به افزایش معنی داری در مقادیر amen به میزان 4.41 درصد گردید. در آزمایش سوم، اثر مکمل آنزیمی فیتاز بر amenو قابلیت هضم فسفر دو واریته از ضایعات بوجاری گندم تعیین شد. مقادیر amen دو واریته به ترتیب 2968 و 2985 کیلوکالری برکیلوگرم بودند. افزودن فیتاز به جیره، amen را 2.92 درصد افزایش داد. مقادیر قابلیت هضم ظاهری فسفر دو واریته به ترتیب 40.07 و 28.58 درصد بودند. افزودن فیتاز منجر به افزایش معنی دار قابلیت هضم ظاهری فسفر به میزان 9.22 درصد گردید. نتایج آزمایش 2و3، نشان داد که amen تحت تأثیر واریته و ترکیب شیمیایی آن قرار می گیرد و مکمل آنزیمی مقدار amen را افزایش می دهد. درآزمایش های 4، 5 و6، اثر سطوح ضایعات بوجاری گندم و مکمل آنزیمی بر عملکرد، پارامترهای دستگاه گوارش و برخی متابولیتهای خونی در سه دوره زمانی صفر تا 10، 11 تا 24 و 25 تا 42 روزگی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی بررسی شد. پنج سطح ضایعات بوجاری گندم به ترتیب صفر، 6، 12، 18 و 24% در جیره آغازین ، صفر، 9، 18، 27 و 36 درصد در جیره رشد و صفر، 15، 30، 45 و 60% در جیره پایانی و دو سطح آنزیم اندوفید حاوی زایلاناز و بتا گلوکاناز (صفر و 0.05%) بودند. نتایج این بخش نشان داد که سطح مطلوب استفاده از ضایعات بوجاری گندم در جیره آغازین، رشد و پایانی جوجه های گوشتی به ترتیب 12، 18 و 45 درصد جیره بود. با استفاده از آنزیم های تجاری سطح مطلوب استفاده از ضایعات بوجاری گندم در جیره آغازین، رشد و پایانی جوجه های گوشتی به ترتیب به 18، 27 و60 درصد جیره افزایش پیدا کرد.
رضا گنجوی علیرضا هروی موسوی
این آزمایش به منظور بررسی اثر افزودن روغن کانولا به آب آشامیدنی بر وزن بدن، مصرف آب ، مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر، متابولیتهای خونی و فعالیت تخمدانی گاوهای دوره انتقال (7 روز قبل تا 7 روز بعد از زایش) انجام شد. تعداد 12 راس گاو شیری هلشتاین بر اساس تولید شیر دوره قبل، تعداد روزهای آبستنی ، شکم و وزن بدن به دو تیمار؛ 1- آب معمولی و بدون مکمل و 2- آب حاوی 11 گرم روغن کانولا به ازای هر لیتر، اختصاص داده شد. تیمارها از 7 روز قبل از زایمان تا 7 روز بعد از زایمان اعمال و بعد از آن هر دو تیمار تا پایان طرح از آب معمولی استفاده کردند. آزمایش در قالب طرح کامل تصادفی با تکرار در زمان اجرا شد. مصرف ماده خشک، مصرف آب، وزن بدن، تولید و ترکیب شیر در طول آزمایش تحت تاثیر تیمار آزمایشی قرار نگرفت. غلظت گلوکز پلاسما در تیمار کانولا افزایش (07/0p<) و مقدار نیتروژن اوره ای خون کاهش (05/0p<) یافت. کلسترول ، تری گلیسرید، اسیدهای چرب غیر استریفیه، بتاهیدروکسی بوتیرات، پروژسترون و آنرزیم اسپارتات آمینو ترانسفراز تحت تاثیر روغن کانولا قرار نگرفت. غلظت پروژسترون در تیمار کانولا نسبت به تیمار شاهد کمتر بود اما از نظر آماری معنی دار نبود. سطح آنزیم آلانین آمینوترانسفراز بصورت معنی داری در تیمار کانولا کاهش یافت، که می تواند شاخصی از سلامت کبد در تیمار کانولا باشد. شاخص های فولیکولی از نظر آماری تحت تاثیر روغن کانولا قرار نگرفت اما اکثر شاخص های فولیکولی در تیمار کانولا نسبت به تیمار شاهد بهبود یافت. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از آب آشامیدنی به عنوان وسیله ای برای تغذیه روغن کانولا به گاوهای شیری نه تنها باعث کاهش مصرف خوراک نمی شود بلکه باعث بهبود وضعیت تولیدی، تولیدمثلی و کاهش فشار بر کبد می شود.
محمد نوروزی علیرضا هروی موسوی
اثر منبع انرژی به شکل جیره های لیپوژنیک یا گلوکوژنیک در دوره انتقال بر عملکرد های تولیدی و تولید مثلی گاوهای هلشتاین تازه زا در سه آزمایش مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول، 36 رأس گاو چند شکم زایش بطور تصادفی و در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در سه گروه آزمایشی قرار گرفتند. همه حیوانات از 21 روز قبل از تاریخ تخمینی زایمان یک جیره یکسان گلوکوژنیکی را مصرف کردند. پس از زایمان، گاوها تا روز 42 شیردهی جیره گلوکوژنیکی دریافت کردند (گروه ggg) یا جیره غذایی آنها در روز های 1 (گروه gll) و یا 21 (گروه ggl) شیردهی به جیره غذایی لیپوژنیک تغییر داده شد و تا روز 42 شیردهی جیره های مذکور را مصرف نمودند. پس از زایمان، برای گاوهای گروه gll ماده خشک مصرفی بطور معنی دار(05/0p<) و وزن بدن، نمره بدنی، تولید شیر و مقدار پروتئین و لاکتوز شیر بطور غیر معنی دار کمتر (1/0p<) بود. در هفته های 5 و 6 شیردهی، توازن انرژی برای حیوانات گروه gll منفی تر بود (05/0p<). غلظت های ast، کلسترول و اوره خون برای گاوهای گروه gll بیشتر بود (05/0p<). درگروه ggg غلظت گلوکز بیشتر (05/0p<) ولی غلظت های bhba و nefa کمتر (05/0p<) بود. تعداد فولیکول های بزرگتر از 10 میلی متر برای گاوهای گروه ggg بیشتر (05/0p<) بود. تعداد روز تا تخمک اندازی و قطر دهانه رحم در گروه آزمایشی gll بیشتر (05/0p<) بود. نتایج این آزمایش نشان داد که با یک جیره قبل از زایش گلوکوژنیکی، شروع خوراک لیپوژنیکی بلافاصله پس از زایمان بر توازن انرژی، تعادل متابولیکی و دینامیک فولیکولی اثر منفی خواهد داشت. در آزمایش دوم، 36 رأس گاو چند شکم زایش بطور تصادفی و در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در سه گروه آزمایشی قرار گرفتند. همه حیوانات از 21 روز قبل از تاریخ تخمینی زایمان یک جیره یکسان لیپوژنیکی را مصرف کردند. پس از زایمان، گاوها تا روز 42 شیردهی جیره لیپوژنیکی دریافت کردند (گروه lll) یا جیره غذایی آنها در روز های 1 (گروه lgg) و یا 21 (گروه llg) شیردهی به جیره غذایی گلوکوژنیک تغییر داده شد و تا روز 42 شیردهی جیره های مذکور را مصرف نمودند. در گروه آزمایشی lgg، تولید شیر و مقدار پروتئین و لاکتوز شیر بیشتر (05/0p<) ولی نسبت چربی به پروتئین شیر، نسبت ماده خشک مصرفی به تولید شیر و غلظت bhba خون کمتر (05/0p<) از سایر گروه ها بود. تغذیه گاوهای شیری با استراتژی lgg موجب افزایش (05/0p<) قطر اولین فولیکول غالب و نیز تعداد فولیکول های بزرگتر از 10 میلی متری شد. نتایج این آزمایش نشان داد که با یک جیره لیپوژنیکی قبل از زایش ، شروع جیره گلوکوژنیکی بلافاصله پس از زایش تعادل متابولیکی، تولید شیر و دینامیک فولیکولی گاوهای شیری را بهبود داد. در آزمایش سوم، 24 رأس گاو چند شکم زایش بطور تصادفی و در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایشی قرار گرفتند. گاوها از هفته 3 قبل از زایش با یک جیره غذایی لیپوژنیک (گروه lg) یا گلوکوژنیک (گروه gg) تغذیه شدند. پس از زایمان به تمام گاوها یک جیره غذایی یکسان گلوکوژنیکی به مدت 8 هفته خورانده شد. مصرف خوراک، نمره بدنی، تولید شیر، مقدار ترکیبات شیر و توازن انرژی حیوانات تحت تأثیر رژیم های غذایی قبل از زایش قرار نگرفت. غلظت های سرمی کلسترول و nefa در هر دو دوره قبل و بعد از زایش در خون گاوهای گروه gl بطور معنی دار (05/0p<) بیشتر بود. جیره های قبل از زایمان اثر معنی داری بر جمعیت کلاس های مختلف فولیکولی نداشت. با این حال طی 100 روز اول شیردهی، درصد گاوهای آبستن در گروه gg از نظر عددی بیشتر بود. نتایج این آزمایش اثر مثبت مصرف قبل از زایش خوراک گلوکوژنیکی، بر تعادل متابولیکی و تا حدودی درصد آبستنی را بطور نسبی تأیید کرد. بطور کلی نتایج این رساله نشان داد که تغذیه گاوهای شیری با یک جیره گلوکوژنیک از هفته 3 قبل از زایش و ادامه استفاده از این جیره غذایی تا پایان هفته ششم شیردهی، موثرترین برنامه غذایی جهت بهبود توازن انرژی و تعادل متابولیکی و نیز ارتقاء عملکرد های تولیدی و تولید مثلی بود.
حامد احمدی ابوالقاسم گلیان
پژوهش حاضر برای بررسی امکان به کارگیری روش شبکه ی عصبی مصنوعی در مدلسازی پاسخ جوجه های گوشتی به میزان پروتئین و ترئونین جیره ای و انجام آزمایش برای بررسی پاسخ جوجه های گوشتی به سطوح پروتئین، لایزین، اسیدهای آمینه گوگرددار، و ترئونین قابل هضم جیره به منظور تعیین احتیاجات جوجه ها به این مواد مغذی انجام شده است. در بخش اول این پژوهش از مدلهایی برپایه شبکه های عصبی مصنوعی برای آنالیز داده های منتشر شده ی مستخرج از مقالات قبلی در زمینه ی پاسخ جوجه های گوشتی (سن 21 تا 42 روز) به میزان پروتئین و ترئونین جیره استفاده گردید. داده های مربوط به 92 تیمار از مقالات منتشر شده قبلی برای گسترش مدلهای شبکه ی عصبی به کار رفت. نتایج این بخش نشان داد مجموعه ی الگوریتمهای شبکه ها ی عصبی مصنوعی و بهینه سازی می تواند به عنوان ابزار مناسب برای آنالیز و جمع بندی داده های جمع آوری شده (پیمایش شده) از مطالعات مختلف در زمینه ی پاسخ جوجه ها به اسید آمینه و پروتئین مورد استفاده قرار گیرد. آنالیز مدلهای گسترش یافته نشان داد که عملکرد مطلوب جوجه ها با جیره ای حاوی 7/18% پروتئین و 75/0% ترئونین قابل دستیابی است. در بخش بعدی این پژوهش از طرح مرکب مرکزی (با 4 فاکتور هرکدام در 5 سطح)، روش رویه ی پاسخ و روش ترکیبی شبکه ی عصبی مصنوعی-الگوریتم ژنتیک برای ارزیابی و مدلسازی پاسخ جوجه های گوشتی به مقادیر پروتئین، لایزین، اسیدهای آمینه ی گوگرددار، و ترئونین قابل هضم استاندارد شده ی ایلئومی استفاده گردید. پرندگان در قالب دو آزمایش به 28 جیره ی حاوی 5 سطح پروتئین، لایزین، اسیدهای آمینه گوگرددار، و ترئونین قابل هضم استانداردشده ایلئومی، در قالب آرایش طرح مرکب مرکزی از سن 11 تا 17 روزگی و سن 25 تا 31 روزگی اختصاص یافتند. آنالیز مدلهای ساخته شده پیشنهاد داد که برای دستیابی به بهترین عملکرد جوجه های گوشتی، جیره هایی حاوی 6/19% پروتئین، 08/1% لایزین، 91/0% اسیدهای آمینه گوگرددار، و 76/0% ترئونین قابل هضم (برای جوجه های سن 11 تا 17 روز)، و جیره هایی حاوی 9/16% پروتئین، 00/1% لایزین، 76/0% اسیدهای آمینه گوگرددار، و 65/0% ترئونین قابل هضم (برای جوجه های سن 25 تا 31 روز) مورد نیاز می باشد. نتایج نشان داد که استفاده از مجموعه روشهای مبتنی بر طراحی آزمایشات (برای انجام آزمایشات رشدی با کمترین تیمار)، مدل رویه پاسخ و روش شبکه عصبی-الگوریتم ژنتیک (برای مدل کردن و بهینه سازی داده های بدست آمده از طرح آزمایشی) می تواند به عنوان روش های مناسب برای تشریح ارتباط بین سطوح مواد مغذی جیره ای و عملکرد جوجه های گوشتی برای رسیدن به یک هدف بهینه (بیشترین رشد یا بیشترین بازدهی غذایی) مورد استفاده قرار گیرد.
روشنک جعفری جعفرپور علیرضا هروی موسوی
در آزمایش اول تاثیر طول دوره خشکی (22 و 45 روز) و غلظت کربوهیدرات های غیرالیافی جیره (30 و 38%) انتظار زایش بر مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر، وزن بدن و نمره وضعیت بدنی، فراسنجه های متابولیکی سرم خون و فعالیت فولیکولی تخمدان در 24 راس گاو شیرده نژاد هلشتاین انجام گرفت. در این آزمایش با وجود اینکه در دوره خشکی وزن بدنی و نمره وضعیت بدنی دام ها بطور معنی داری تحت تاثیر قرار نگرفتند، اما گاوهای با دوره خشکی کوتاه که جیره حاوی nfc بالا در قبل از زایش دریافت کردند، در بعد از زایش از وضعیت بدنی مطلوبتری نسبت به سایر تیمارها قرار داشتند(05/0p<). مصرف ماده خشک در دوره بعد از زایش و تولید شیر نیز به طور معنی داری (05/0p<) در گاوهای با دوره خشکی 22 روز و که از جیره انتظار زایش حاوی nfc پایین استفاده کردند، کاهش یافت و این در حالی بود که سایر تیمارها نتایج مشابهی داشتند. در بین فراسنجه های متابولیکی سرم خون دوره قبل از زایش، غلظت متابولیت های گلوتامیک اگزالواستیک ترانس آمیناز و گلوتامیک پایرویک ترانس آمیناز سرم ، در گاوهای مصرف کننده از جیره حاوی مقادیر بالای کربوهیدرات های غیر الیافی (38%) در جیره قبل از زایش بطور معنی داری (05/0 p<) پایین تر بود. همچنین مقادیر nfc جیره قبل از زایش، بطور معنی داری (05/0 p<) بر روی غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه سرم در دوره بعد از زایمان تاثیر گذار بود و در گاوهای تغذیه شده با مقادیر بالای کربوهیدراتهای غیر الیافی در دوره خشکی، نسبت به تیمار دیگر، پایین تر بود (191/0 و207/0 در مقابل 216/0 و 220/0 میلی مول در لیتر). در بین فراسنجه های فعالیت فولیکولی تخمدانی، اگرچه اکثر این فراسنجه ها در بین تیمارها مشابه بود، اما مقادیر nfc جیره، بطور معنی داری (05/0 p<) فاصله تخمک ریزی بعد از زایش را تحت تاثیر قرار داد و در گاوهای مصرف کننده از جیره حاوی nfc بالا، در مقایسه با سایر تیمارها، زودتر تخمک ریزی اتفاق افتاده بود (83/20و 66/20 در مقابل 33/24 و 16/27 روز). در آزمایش دوم که تاثیر جیره های حاوی دانه های روغنی با نسبت های متفاوت اسیدهای چرب امگا 6 به امگا 3 (دانه کتان، منبع امگا 3 و تخم پنبه، منبع امگا 6) بر ویژگی های تولیدی و تولید مثلی گاوهای شیرده با دوره خشکی متوسط در 18 راس گاو شیری نژاد هلشتاین مورد بررسی قرار گرفت، نسبت های مختلف اسیدهای چرب امگا 3 و امگا 6، تاثیر مشابهی بر وضعیت بدنی و مصرف خوراک گاوها در دوره قبل از زایش داشتند، همچنین اثر آنها بر تولید و ترکیب شیر نیز مشابه بود. علاوه بر این فراسنجه های متابولیکی سرم خون در دوره قبل و بعد از زایش نیز نتوانست اختلاف قابل توجهی ناشی از تیمارهای آزمایشی داشته باشند، اگرچه غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه در بعد از زایش در تیمارمصرف کننده از دانه کتان از نظر عددی پایین تر از دو تیمار دیگر بود (072/0p= ). نتایج قابل توجهی از فعالیت فولیکولی تخمدان در دوره 10 تا 42 روزه پس از زایش، ناشی از مصرف منابع مختلف دانه های روغنی بدست آمد، بطوریکه در گاوهای مصرف کننده از منبع امگا6 (تخم پنبه)، تخمک ریزی زودتر از سایر تیمارها اتفاق افتاده بود (01/21 در مقابل 16/23 و 83/24 روز) و این در حالی بود که قطر فولیکول تخمک ریزی کرده و همچنین بیشینه قطر اولین فولیکول غالب و بیشینه قطر فولیکول غالب در روز 28 پس از زایش، درگاوهایی که از منبع امگا 3 ( دانه کتان) استفاده کردند بطور معنی داری (05/0 p<) ازگاوهای مصرف کننده از منبع امگا 6 (تخم پنبه) بیشتر بود.
زکیه محمدی نژاد عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی ارزش غذایی محصولات فرعی پسته و قابلیت استفاده آن در جیره نشخوارکنندگان و اثر بازدارنده پلی اتیلن گلیکول(peg) و مخمرساکارومایسیز سرویسیه بر تانن موجود در پوسته پسته چهارآزمایش انجام شد. درآزمایش اول ترکیب شیمیایی محصولات فرعی پسته تعیین شد. این محصول به طور میانگین دارای 25/11% پروتئین خام، 24/30% ndf، 45/22% adf، 5/6% عصاره اتری و 2/9 % خاکستر بر پایه ماده خشک بود. در آزمایش دوم اثر محصولات فرعی پسته درجیره هایی که دارای peg و مخمربودند بر قابلیت هضم و تخمیر شکمبه در4 راس گوسفند نر بلوچی مجهز به فیستول دائم شکمبه در قالب طرح مربع لاتین 4×4 مورد مطالعه قرار گرفت. تیمارها شامل: تیمار1) 35%یونجه،20%کاه،45%کنستانتره؛تیمار2) 35%محصولات فرعی پسته،20%کاه، 45%کنستانتره؛ تیمار3) 35 % محصولات فرعی پسته،20%کاه، 45%کنستانتره به همراه 5 گرم مخمر؛تیمار4) 35% محصولات فرعی پسته،20%کاه، 45%کنستانتره به همراه 80 گرم پلی اتیلن گلیکول(peg) بود. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ndfوadf و بعضی از متابولیتهای خونی تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت، محصولات فرعی پسته قابلیت هضم پروتئین خام را کاهش داددر حالیکه استفاده از بازدارنده های تانن در آزمایش مذکور سبب بهبود قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ndf،adf و پروتئین شد. ph مایع شکمبه و ازت آمونیاکی تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. در آزمایش سوم، برای مطالعه اثر پلی اتیلن گلیکول(peg) ومخمردر جیره-های حاوی محصولات فرعی پسته بر قابلیت هضم در شرایط in vitro آزمایشی طراحی شد.تیمارها شامل: 1)یونجه 2)محصولات فرعی پسته 3)محصولات فرعی پسته و6 میلی گرم مخمر4)محصولات فرعی پسته و 12 میلی گرم مخمر 5)محصولات فرعی پسته و1%پلی اتیلن گلیکول 6)محصولات فرعی پسته و 2% پلی اتیلن گلیکول بود. کمترین مقدار تولید گاز در تیمار محصولات فرعی پسته زمانی که هیچ باز دارنده تاننی به آن افزوده نشده بود مشاهده شد. استفاده ازpeg)1% ماده خشک) به طور معنی داری سبب افزایش در میزان گاز تولیدی شد. افزودن مخمر به محصولات فرعی پسته نیز سبب افزایش معنی داری در تولید گاز شد. درآزمایش چهارم مقایسه ای بین تیمارهای مطرح شده درآزمایش سوم جهت بررسی اثر آنها برپارامترهای شکمبه ای درکشت برون تنی انجام شد و مشاهده شد که ph و ازت آمونیاکی تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت در حالیکه بر قابلیت هضم ماده خشک بی تاثیربود.
محمد صدقی ابولقاسم گلیان
شش آزمایش با هدف بررسی امکان استفاده از روش های تاگوچی، الگوریتم ژنتیک و الگوریتم جستجوی تصادفی جهت بهینه سازی رشد جوجه های گوشتی با استفاده از سطوح اسیدهای آمینه شاخه دار انجام شد. آزمایش اول با هدف بررسی امکان استفاده از روش تاگوچی در تغذیه طیور و مقایسه نتایج حاصل با فاکتوریل کامل انجام شد. بنابراین تأثیر پارامترهای دما، ph، و مدت زمان کشت در آزمایشگاه بر بهینه سازی میزان فعالیت آنزیم فیتاز درونزادی در سه ماده خوراکی گندم، جو و چاودار با استفاده از روش فاکتوریل کامل و تاگوچی انجام شد. مقایسه سطح بهینه فعالیت فیتاز درونزادی (ftu/g) بدست آمده از دو روش فاکتوریل کامل (18/3) و روش تاگوچی (04/3) نشان داد که روش تاگوچی صحت و دقت کافی برای بهینه کردن شرایط مورد نیاز برای حداکثر فعالیت فیتاز درونزادی را دارد. در آزمایش دوم قابلیت هضم ایلئومی استاندارد اسیدهای آمینه و انرژی قابل متابولیسم ذرت، گندم و سویا، جهت انجام فرمولاسیون دقیق جیره های آزمایشات بعدی انجام شد. در آزمایش سوم جیره های حاوی لوسین، ایزولوسین و والین و هر کدام در چهار سطح با استفاده از روش تاگوچی در قالب 16 تیمار در جوجه های 0 تا 7 روزگی مورد بررسی قرار گرفتند. علاوه بر روش تاگوچی، داده های حاصل با استفاده از الگوریتم های ژنتیک و جستجوی تصادفی برای رسیدن به بیشترین وزن بدن و کمترین ضریب تبدیل خوراک بهینه شدند. آزمایش چهارم به منظور ارزیابی صحت سطوح بهینه بدست آمده با سه روش تاگوچی، الگوریتم ژنتیک و الگوریتم جستجوی تصادفی در آزمایش سوم انجام شد. نتایج بدست آمده از آزمایشات سوم و چهارم نشان داد که روش تاگوچی از دقت بالاتری جهت بهینه-سازی احتیاجات اسیدهای آمینه شاخه دار نسبت به روش های دیگر برخوردار است. سطوح بهینه لوسین، ایزولوسین و والین قابل هضم پیشنهاد شده در روش تاگوچی برای رسیدن به عملکرد مطلوب به ترتیب برابر 345/1، 85/0 و 045/1 درصد بدست آمد. آزمایش پنجم به منظور بهینه سازی احتیاجات اسیدهای آمینه شاخه دار بر روی جوجه های گوشتی در سن 14 تا 21 روزگی انجام شد. در این آزمایش سطوح اسیدهای آمینه ایزولوسین و والین بدست آمده جهت دستیابی به بیشترین افزایش وزن روزانه و کمترین ضریب تبدیل خوراک یکسان نبود ولی به طور کلی بهترین عملکرد در جوجه های گوشتی تغذیه شده با جیره های حاوی 177/1 تا 353/1 درصد sid لوسین، 742/0 تا 81/0 درصد sid ایزولوسین و 832/0 تا 915/0 درصد sid والین مشاهده شد. نتایج آزمایشات پنجم و ششم نیز نشان داد که روش تاگوچی می تواند جهت بهینه سازی سطوح اسیدهای آمینه مورد نیاز جوجه های گوشتی به کار رود. نتایج آزمایشات چهارم و ششم نشان داد که استفاده از الگوریتم های ژنتیک و جستجوی تصادفی در بهینه سازی سطح اسیدهای آمینه شاخه دار ممکن است سبب بیش تخمینی در برآورد احتیاجات مورد نیاز گردد. بعلاوه نتایج بدست آمده در مورد سطح ایزولوسین و والین مورد نیاز جوجه های گوشتی در هر دو سن 0 تا 7 و 14 تا 21 روزگی نشان داد که در جیره های تجاری حاوی سطوح مازاد لوسین، افزایش سطح ایزولوسین و والین به میزان 5% بالاتر از احتیاجات توصیه شده شرکت آویاژن احتمالاً می تواند منجر به بهبود عملکرد جوجه های گوشتی شود.
مجید قشلاق علیایی ابوالقاسم گلیان
اسید آمینه ال – گلوتامین فراوان ترین اسید آمینه موجود در پلاسما و عضلات اسکلتی است که به عنوان منبع انرژی برای سلول های با سرعت تکثیر زیاد از قبیل سلول های دستگاه گوارش و سیستم ایمنی عمل می کند. فن آوری تزریق داخل تخم مرغ روش عملی در تزریق برخی از مواد مغذی مورد نیاز جنین های در حال رشد است. سطوح مختلف اسید آمینه ال – گلوتامین (صفر، 5، 10، 15 و 20 میلی گرم) به کیسه زرده در روز هفتم رشد جنین در آزمایش اول تزریق شد. نتایج آشکار ساخت که تزریق 20 میلی گرم گلوتامین به کیسه زرده می تواند عملکرد رشد قبل و پس از تفریخ، خصوصیات مورفولوژی ژژونوم و عملکرد سیستم ایمنی را ارتقاء دهد. اثر تزریق سطوح مختلف گلوتامین (صفر، 10، 20، 30 و 40 میلی گرم) به مایع آمنیوتیک در روز 5/17 انکوباسیون بر عملکرد رشد قبل و پس از تفریخ جوجه های گوشتی در آزمایش دوم بررسی شد. نتایج نشان داد که با تزریق 40 میلی گرم گلوتامین وزن تفریخ و افزایش وزن روزانه در مقایسه با گروه شاهد به ترتیب 6/3 و 8/3 درصد بیشتر بود. تزریق 40 میلی گرم گلوتامین ارتفاع ویلی و عمق کریپت ژژونوم جوجه های گوشتی را در سن 3 و 24 روزگی افزایش و پاسخ های ایمنی هومورال و سلولی را ارتقاء داد. اثر سطوح مختلف تراکم مواد مغذی (توصیه راس و 5 درصد رقیق شده) و گلوتامین افزودنی به جیره غذایی (صفر، 5/0، 1، 5/1 درصد) بر عملکرد رشد، مورفولوژی ژژونوم و پاسخ ایمنی جوجه های گوشتی در آزمایش سوم بررسی شد. نتایج نشان داد که در دوره رشد و پایانی، تراکم مواد مغذی توصیه شده و گلوتامین افزودنی در جیره غذایی موجب بهبود ضریب تبدیل خوراک و افزایش ارتفاع ویلی و عمق کریپت ژژونوم شد. بطور کلی با تنظیم جیره های غذایی با تراکم مواد مغذی توصیه راس و افزودن 5/0 درصد گلوتامین، عملکرد رشد بهبود یافت و افزدون یک درصد گلوتامین به جیره و تراکم مواد مغذی توصیه راس پاسخ های ایمنی را ارتقاء داد. در آزمایش چهارم، هدف تعیین مدت زمان افزودن 5/0 درصد گلوتامین به جیره جهت بهبود عملکرد رشد، افزایش توسعه دستگاه گوارش و ارتقاء پاسخ های ایمنی بود. نتایج نشان داد که با استفاده از 5/0 درصد گلوتامین در کل دوره عملکرد رشد پرندگان بهبود یافت. جوجه های تغذیه شده با 5/0 درصد گلوتامین افزودنی در کل دوره (41-0 روزگی) و یا در دو دوره آغازین و رشد (24-0 روزگی)، عملکرد رشد بهتر، طول ویلی ژژونوم بلندتر و عملکرد سیستم ایمنی بهتری نسبت به آنهایی داشتند که گلوتامین را فقط در دوره آغازین؛ رشد و یا پایانی و یا در دو دوره رشد و پایانی دریافت نمودند. در آزمایش پنجم 40 میلی گرم گلوتامین در روز 5/17 انکوباسیون به مایع آمنیوتیک تزریق و پس از تفریخ، جوجه ها با جیره های حاوی سطوح مختلف گلوتامین (صفر، 5/0، 1 و 5/1 درصد) تغذیه شدند. نتایج نشان داد که تغذیه جنینی 40 میلی گرم گلوتامین در اواخر دوران جوجه کشی و افزودن یک درصد گلوتامین به جیره عملکرد رشد قبل و پس از تفریخ، بازده لاشه و پاسخ ایمنی سلولی بهبود می یابد.
آکو فریدی ابوالقاسم گلیان
این پژوهش در قالب 3 آزمایش مجزا، توانایی شبکه های عصبی مصنوعی در پیش بینی پاسخ جوجه های گوشتی به اسیدهای آمینه را مورد ارزیابی و برمبنای این مدل ها، احتیاجات اسیدهای آمینه را تعیین نمود.در مطالعه نخست پاسخ جوجه¬های گوشتی نر سویه راس در بازه سنی 4 تا 18 روزگی به اسیدهای آمینه متیونین و تریپتوفان بصورت جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. آزمون آنالیز حساسیت به روش مقادیر گمشده نشان داد که در مطالعه اسیدهای آمینه متیونین و تریپتوفان، مدل های توسعه یافته حساسیت بیشتری به سطوح پروتئین (در مقایسه با اسیدهای آمینه) از خود نشان می دهند. بر اساس بهینه سازی ها مشخص شد که 45/5 و 85/5 گرم متیونین در کیلوگرم خوراک برای دستیابی به حداکثر افزایش وزن روزانه و بازده خوراک لازم است. این در حالی است که این مقادیر برای تریپتوفان معادل 6/2 و 1/3 گرم در کیلوگرم جیره بود. در مطالعه دوم از داده¬های حاصل از پاسخ مخلوطی از سویه های مختلف جوجه¬های گوشتی در بازه سنی 1 تا 21 روزگی به اسید آمینه لیزین مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر ضریب تعیین بالا و خطای پیش بینی نشان از دقت بالای شبکه های عصبی داشت. بر اساس الگوریتم بهینه سازی جستجوی تصادفی بیشترین افزایش وزن روزانه و بازده خوراک با جیره-هایی حاوی به ترتیب 9/12 و 1/13 گرم لیزین در کیلوگرم خوراک حاصل خواهد شد. در مطالعه سوم از شبکه های عصبی خودراه انداز پاسخ سویه های مختلف جوجه های گوشتی در بازه سنی 1 تا 21 روزگی به اسیدهای آمینه شاخه دار مورد ارزیابی قرار گرفت. استفاده از مدل های شبکه عصبی خودراه انداز و تولید گروه های مختلف داده ای با جایگزین، می تواند کمک شایانی به توسعه مدل های مقاوم تر شبکه عصبی در برابر تغییرات و نیز استفاده هرچه بیشتر از داده های موجود باشد. بر مبنای بهینه سازی مدل های شبکه عصبی خودراه انداز احتیاجات اسیدهای آمینه ایزولوسین، لوسین و والین جهت حداکثر افزایش وزن روزانه 05/9، 03/14 و 9/10 گرم بر کیلوگرم خوراک بوده در حالیکه این مقادیر برای حداکثر بازده خوراک به ترتیب 07/9، 5/14 و 04/11 گرم بدست آمد.
کریم نوبری محمدرضا نصیری
چکیده ندارد.
محمد اعمی ازغدی علیرضا هروی موسوی
پانصد جوجه گوشتی نر یکروزه (راس 308) بطور تصادفی به 50 گروه 10 جوجه ای با وزن نسبتا مشابه تقسیم و در 50 پن قرار گرفتند. جوجه های هرپن بطور تصادفی به یکی از 10 تیمار غذایی به نحوی اختصاص یافتند که هر 5 گروه با یک تیمار تغذیه شدند. برای هر یک از دوره های آغازین(1 تا 14 روزگی)، رشد(15 تا 35 روزگی) و پایانی(36 تا 49 روزگی) دو جیره بر پایه دانه ذرت و کنجاله سویا با 100 یا 95 درصد اسیدهای آمینه قابل هضم توصیه شده تنظیم شد. جیره های آغازین و رشد هر یک به 5 زیرجیره تقسیم شدند که به ترتیب 0/0،0/0؛ 2/0، 1/0 پری-بیوتیک فرمکتو و 02/0، 01/0؛ 04/0، 02/0 و 08/0، 04/0 درصد اسانس زیره سبز (ceo) به آنها اضافه شد. در دوره پایانی جوجه ها با خوراک بدون هیچگونه مواد افزودنی در سطوح 100 یا 95 درصد اسیدهای آمینه قابل هضم تغذیه شدند. تیمارها در هر دو سطح 100 و 95 اسیدهای آمینه قابل هضم مشابه بودند. اضافه وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک طی هر سه دوره پرورش، اندازه گیری شد و وزن اجزای لاشه و احشائی جوجه های گوشتی در سن 27 و 49 روزگی تعیین شد. برای اندازه گیری سرعت عبور خوراک در دستگاه گوارش و قابلیت هضم چربی در سن 16 روزگی 3/0 درصد اکسید کروم به جیره افزوده شد. در جوجه های تغذیه شده با تیمارهای حاوی 100 درصد اسیدهای آمینه قابل هضم، غلظت فراسنجه های سرم و تعداد سلول های خونی در سن 26 روزگی اندازه گیری شد. برای تعیین تیتر آنتی srbc کل، igg و igm، در سن 28 روزگی به یک پرنده از هر گروه از جوجه هایی که با یک تیمارهای حاوی 100 درصد اسیدهای آمینه قابل هضم توصیه شده بود، یک میلی لیتر گلبول قرمز گوسفند با غلظت 10درصد به عضله سینه تزریق و خونگیری 7 و14 روز پس از تزریق انجام شد. تاثیر مقادیر مختلف اسانس زیره سبز، پری بیوتیک فرمکتو و یا سطوح اسیدهای آمینه قابل هضم بر مصرف خوراک جوجه های گوشتی در دوره های آغازین، پایانی و کل دوره معنی دار نبود، اما در دوره رشد صرفنظر از سطح اسیدهای آمینه قابل هضم، فرمکتو باعث کاهش مصرف خوراک شد. ضریب تبدیل خوراک و میانگین افزایش وزن روزانه در دوره های پرورش(آغازین، رشد و پایانی) وکل دوره تغییری نسبت به گروه شاهد نداشت اما میانگین وزن بدن در پایان هر سه دوره صرفنظر از سطح اسیدهای آمینه قابل هضم در جوجه های تغذیه شده با اسانس زیره سبز بطور معنی داری بیشتر از جوجه های با خوراک حاوی فرمکتو بود. وزن اندام ها واجزاء لاشه در سن 27 و 49 روزگی تحت تاثیر اسانس زیره سبز، فرمکتو و سطح اسیدهای آمینه قابل هضم قرار نگرفت. ولی بطور کلی اسانس زیره سبز باعث کاهش عددی چربی حفره بطنی شد. افزودن 04/0درصد اسانس زیره سبز به جیره آغازین و 02/0درصد به جیره رشد، غلظت تری گلیسرید و vldl را نسبت به گروه حاوی فرمکتو، شاهد و همچنین دیگر سطوح اسانس زیره سبز افزایش داد. میانگین تعداد گلبول های قرمز، گلبول های سفید، هتروفیل ها، مونوسیت ها و لنفوسیت ها تحت تاثیر اسانس زیره سبز یا فرمکتو قرار نگرفت. با افزودن اسانس زیره سبز و یا فرمکتو به جیره-های حاوی 100درصد نیاز اسیدهای آمینه قابل هضم، تیتر آنتیsrbcکل، igg و igm تغییر نکرد. سرعت عبور و هضم پذیری چربی خوراک تحت تاثیر اسانس زیره سبز و یا فرمکتو قرار نگرفت. از آنجایی که جیره های حاوی 95 درصد احتیاجات اسیدهای آمینه قابل هضم توصیه شده تأثیر منفی معنی داری بر عملکرد و وزن سینه جوجه ها نداشتند، برای کاهش آلودگی محیطی و هزینه های پرورش می توان میزان اسیدهای آمینه قابل هضم در جیره جوجه های گوشتی را تا سطح 95 درصد توصیه شده کاهش داد.
محمدمهدی سرگلزهی عباسعلی ناصریان
مطالعه حاضر به بررسی امکان تأثیرگذاری آب قرار گرفته در تیمار میدان مغناطیسی روی عملکرد بزهای شیرده نژاد سانن می پردازد. در این مطالعه از 12 رأس بز شیرده استفاده گردید که در 3 تیمار قرار گرفته بودند. تیمارها شامل 1- گروه کنترل، 2- گروهی که از آب قرار گرفته در میدان مغناطیسی 1200 گاوسی مصرف می کردند و 3- گروهی که از آب قرار گرفته در میدان مغناطیسی 3600 گاوسی مصرف می کردند. آب مورد استفاده قرار گرفته در کلیه تیمارها یکسان بوده و از کیفیت بسیار پایینی برخوردار می باشد. نتایج نشان دادند که اعمال میدان مغناطیسی به آب، اثر معنی داری بر مصرف خوراک، مصرف آب، ph مایع شکمبه و متابولیت های خونی، ندارد ولی تا حدودی توانسته است موجب تغییراتی شود که نشان می دهد اعمال میدان مغناطیسی می تواند منجر به برخی تغییرات در سیستم های زیستی گردد.
فهیمه علیپورخشت حسن نصیری مقدم
این تحقیق به منظور ارزیابی سطوح مختلف ایزوفلاون سویا بر پاسخ¬های ایمونولوژیک و عملکرد جوجه-های گوشتی نر انجام گرفت. ایزوفلاون سویا در سطوح 20، 40، 80 و 160 میلی¬گرم بر کیلوگرم جیره بکار رفت. تیمارهای کنترل در این آزمایش شامل یک تیمار کنترل منفی(جیره پایه فاقد هر گونه ماده مکمل) و دو تیمار کنترل مثبت(جیره¬های حاوی 200 میلی¬گرم بر کیلوگرم آنتی¬بیوتیک¬های باسیتراسین روی و ویرجینیامایسین) بود. این مطالعه با 350 قطعه جوجه گوشتی نر نژاد راس(308)، از سنین 1 تا 42 روزگی، در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار، 5 تکرار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار اجرا شد. تیتر آنتی¬بادی برنشیت و نیوکاسل در جیره¬های حاوی ایزوفلاون سویا در سطح 20 و 40 میلی¬گرم، افزایش معنی¬داری را نسبت به تیمار¬های کنترل مثبت و منفی در 12 روز پس از تزریق واکسن نشان دادند(0/01>p). ایزوفلاون سویا تاثیری بر تیتر ثانویه تولید آنتی بادی در پاسخ به تزریق srbc نداشت، اما استفاده از ایزوفلاون، باعث بهبود تیتر آنتی¬بادی تام¬در پاسخ اولیه شد، بطوریکه بالاترین تیتر در تیمار¬های حاوی 40 میلیگرم ایزوفلاون سویا بود(0/05>p). درصد لنفوسیت¬ها و هتروفیل¬های جریان خون محلی و نسبت هتروفیل به لنفوسیت تحت تاثیر تیمار¬های آزمایشی قرار نگرفت(0/05>p). استفاده از ایزوفلاون سویا باعث افزایش وزن غده بورس فابریسیوس در پرندگان 21 و 42 روزه شد، بطوریکه بالاترین وزن در سطوح 20 میلی¬گرم و 80 میلی¬گرم بترتیب در 21 و 42 روزگی مشاهده شد. مکمل نمودن تیمارهای غذایی با ایزوفلاون سویا، تاثیر معنی¬داری بر غلظت کلسترول خون پرندگان نداشت. افزایش سطح ایزوفلاون باعث کاهش خطی در غلظت ldl پلاسما گشت (0/01>p). در حالیکه غلظت hdl پلاسما با افزایش سطح ایزوفلاون، افزایش یافت(0/05>p). سطح 160 میلی¬گرم ، ایزوفلاون کمترین غلظت ldl را نسبت به تیمار¬های شاهد مثبت و شاهد منفی داشت.تغییرات غلظت آنزیم آلکالین فسفاتاز معنی¬دار بود (0/01>p)، اما بیشترین غلظت این آنزیم در تیمار شاهد منفی مشاهده شد. تاثیر مکمل ایزوفلاون سویا بر وزن پانکراس، قلب،لاشه و ران در 42 روزگی معنی¬دار نبود. ولی درصد وزنی کبد بطور معنی¬داری(0/01>p) تحت تاثیر تیمار¬های آزمایشی قرار گرفت و کمترین درصد وزنی در سطح 160 میلی¬گرم ایزوفلاون مشاهده گردید. مصرف خوراک در دوره رشد و کل دوره آزمایش تحت تاثیر مکمل ایزوفلاون سویا کاهش معنی¬دار داشت(0/01>p). اضافه وزن پرندگان فقط در کل دوره پرورش تحت تاثیر تیمار¬های غذایی واقع شد، بگونه¬ای که جوجه¬های تغذیه شده با 20 و 160 میلی¬گرم ایزوفلاون و آنتی¬بیوتیک ویرجینیامایسین بالاترین اضافه وزن را داشتند(0/05>p). ضریب تبدیل غذایی در دوره رشد و کل دوره آزمایش در سطح 20 میلی¬گرم ایزوفلاون نسبت به سایر تیمار¬ها بهبود یافت(0/05>p). بنابراین به نظر می-رسد که بهترین سطح مصرف ایزوفلاون سویا در جیره جوجه¬های گوشتی در جهت افزایش پاسخ¬های ایمونولوژیک، 20 و 40 میلی¬گرم در کیلوگرم خوراک باشد.
فاطمه حسینی علیرضا هروی موسوی
به منظور بررسی اثرات جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله کانولا بر تولید و ترکیب شیر، مصرف ماده خشک، فراسنجه های رشد فولیکول های تخمدان، روزهای پس از زایمان تا اولین تخمک ریزی و برخی از متابولیت های خونی گاوهای شیری تازه زای هلشتاین از 12 رأس گاو تازه زای هلشتاین درقالب طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارتند بودند از جیره حاوی کنجاله سویا (6=n) و یا جیره حاوی کنجاله کانولا (6=n). برای تجزیه و تحلیل آماری داده های تکرار شده در زمان از رویه mixed به صورت تکرار درزمان و برای سایر داده ها از رویه glm نرم افزار آماری sas استفاده شد. نتایج نشان داد که تولید شیر، پروتئین، چربی و لاکتوز در بین خوراک های مورد استفاده مشابه بود. همچنین خوراک دارای کنجاله کانولا ، درصد چربی را به طور معنی داری افزایش داد. اثر خوراک های مختلف بر روی مصرف ماده خشک معنی دار نبود. خوراک های مختلف تاثیری روی وزن بدن و اسکور شرایط بدن نداشتند. سطوح گلوکز، کلسترول، نیتروژن غیر آمینی وآنزیم آسپارتات آمینو ترانسفراز ( ast ) سرم خون تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت. اثر خوراک ها روی قطر اولین فولیکول بالغ و هم چنین تعداد و قطر فولیکول های با اندازه متوسط (5 تا 10 میلی متر) در روزهای 10 تا 14 پس از زایمان معنی دار نبودند. میانگین روزهای پس از زایمان تا اولین تخمک ریزی و تعداد روزها تا کشف یک فولیکول با قطر بزرگتر یا مساوی 10 میلی متر در بین خوراک ها مشابه بودند. اثر زمان بر روی همه مولفه های مورد بررسی به استثنای درصد چربی معنی دار بود (0/05<p).
علی فرامرزی گرمرودی محسن دانش مسگران
هدف این تحقیق تعیین تأثیر روش های عمل آوری شیمیایی یا فیزیکی بر ویژگی های تجزیه ای و گوارش پذیری شولوخه (پوسته الیاف دار دانه پنبه) در شرایط برون تنی (in vitro)بود. تیمار های مورد استفاده شامل نمونه های عمل آوری شده پوسته الیاف دار دانه پنبه با محلول های 4 و 2 درصد هیدروکسید سدیم هر کدام به مدت 5/0 و 48 ساعت، امواج مایکروویو با قدرت 900 وات به مدت 4، 6 و 8 دقیقه و بیم الکترونی با قدرت 200 کیلوگری به مدت 2 دقیقه بود. نتایج آزمایش برون تنی (in vitro) نشان داد که عمل آوری شولوخه با محلول 4 درصد هیدروکسید سدیم به مدت 0/5 و 48 ساعت و محلول 2 درصد سود سوزآور به مدت 48 ساعت سبب افزایش بخش تند تجزیه (a) ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد (به ترتیب 0/057، 0/090 و 0/080)) 0/05>p). عمل آوری شولوخه با محلول 2 درصد هیدروکسید سدیم به مدت 0/5 و 48 ساعت سبب افزایش فراسنجه های کند تجزیه (b) و ثابت نرخ تجزیه شدن (c) الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد (به ترتیب 0/673 و 0/887) (0/05>p). عمل آوری شولوخه تأثیری بر فراسنجه های b و c تولید گاز با استفاده از کشت مخلوط میکروبی شکمبه نداشت. فراسنجه های b و c تولید گاز نمونه های عمل آوری شده شولوخه با بیم الکترونی (57/39 = b و 0/017= c) با استفاده از کشت مخلوط باکتریایی یا قارچی بیشتر از سایر نمونه ها بود (0/05>p). فراسنجه b تولید گاز نمونه های عمل آوری شده شولوخه با استفاده از محیط های کشت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه، باکتریایی یا قارچی متفاوت بود (05/0>p) و محدوده آن برای محیط کشت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه (220-650)، برای محیط کشت حاوی مخلوط باکتریایی (40-60) و برای محیط کشت حاوی مخلوط قارچی (3/5-6) بود. گوارش پذیری الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی نمونه های عمل آوری شده با بیم الکترونی در محیط های کشت ثابت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه و مخلوط باکتریایی نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود ( 0/05>p). عمل آوری شولوخه با امواج مایکروویو و بیم الکترونی در مقایسه با هیدروکسید سدیم تأثیر بیشتری بر ناپدید شدن ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی داشت (0/05>p). عمل آوری شولوخه با محلول 2 درصد هیدروکسید سدیم (به مدت 48 ساعت) و بیم الکترونی تأثیری بر کمیت باکتری های سلولیتیک موجود در محیط کشت ثابت حاوی مخلوط باکتریایی نداشت.
علیرضا هروی موسوی محمدجواد ضمیری
در این آزمایش اثرات تزریق gnrh بر عملکرد تولیدمثلی میشهای انستروس شیرده (n