نام پژوهشگر: قباد محمدی شیخی
خدیجه اتابک علی حسینی
مسأله ی عدالت از مهم ترین مسائل حیاتی بشر بوده و هست که هر متفکری هماره آن را به عنوان یک دغدغه فکری و اساسی دانسته و در صدد اجرایی نمودن و تئوری ساختن آن بر آمده اند. که از این جمله افلاطون فیلسوف یونان باستان، عدالت را نوعی استعداد و تمایل درونی در انسان می داند که با احساسات و انگیزه های شدید فرد برای منافع خصوصی مبارزه می کند و بشر را از انجام کارهایی که ظاهراً به نفعش تمام می شود ولی مورد نفی وجدانش هستند باز می دارد. وی عدالت را جزئی از فضائل انسانی که دارنده هر کدام از این فضائل در نظر او به لحاظ همان فضیلت خوب انسانی، به تمام معنی کامل است، می داند. و خواجه طوسی، انسان را موجودی صاحب حق و عدالت را نوعی حقوق طبیعی که مبنای آن دستگاه خلقت و استعدادهایی است که در وجود انسان نهفته است یعنی اینکه «اعطا کل ذی حق حقه»، ( هر صاحب حقی به تمام حقوق خود دست پیدا کند)، می داند. فلذا هر دو فیلسوف عدالت را در نظام هستی و حوزه های بشری با معیار های درونی بشر یعنی فطرت انسانی سازگار می دانند و معتقدند که مفهوم عدالت همه ی حقوق بشر اعم از طبیعی و اکتسابی را شامل می شود و عدالت را امری مقدس می شمارند و آن را هم فردی و اجتماعی می دانند. و معتقدند عدالت حق طبیعی انسان است و دولت ها را موظف به برقراری عدالت ملحوظ می دارند. و عدالت در مدینه فاضله خواجه نصیر الدین طوسی، همان عدالت مدینه ی فاضله افلاطونی است و تحقق آن، وابسته به این است که هر کس بر حسب شایستگی در پایگاه راستین خود جای گیرد و به کاری بپردازد که با سرشت و استعداد او سازگار باشد. و هیچ کس نباید بیش از یک پیشه داشته باشد؛ زیرا طبایع مردم اقتضا می کند که به کاری که شایسته آنند، بپردازند. این رساله بر آن است تا ضمن تحلیل و تبیین مولفه ی عدالت در هر یک از فلاسفه ی فوق به نکات اشتراک و افتراق آن دو بپردازد و در آن از روش تحلیلی و کتابخانه ای استفاده شده است.