نام پژوهشگر: صدیقه هاشمی بناب

الگوی بازاریابی و تجارت سیب درختی ایران با تاکید بر استان آذربایجان شرقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1393
  فرید فرخادنیا   عذرا جوان بخت

با توجه به اهمیت اقتصادی و اجتماعی محصولات باغی از جمله سیب درختی در اقتصاد ملی و استعدادهای بالقوه فراوان کشور برای ارتقاء کمی و کیفی این گروه از محصولات و همچنین آگاهی از وجود یا عدم وجود مزیت نسبی تولید، حمایت های قیمتی دولت و به تبع آن مزیت نسبی صادرات، بازاریابی و تجارت نیازمند نگرشی سیستمی و جامع می باشد که بتواند ضمن پی بردن به مشکلات موجود در این راستا، منجر به اتخاذ راهکارهای مناسب در این زمینه گردد. بر همین اساس در این پژوهش، مزیت نسبی تولید و صادراتی سیب درختی، انواع توابع حاشیه بازاریابی سیب درختی ایران و نیز ساختار بازار جهانی صادراتی این محصول مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گرفت. به همین منظور برای مطالعه بازاریابی سیب درختی در ایران، برآورد توابع حاشیه بازاریابی و عرضه صادراتی کشور از اطلاعات سری زمانی 92-1367 و جهت بررسی مزیت نسبی صادراتی از آمار سالانه 91-1383 استفاده شده است. همچنین در بحث مزیت نسبی تولید، اطلاعات بصورت پیمایشی از استان آذربایجان شرقی جمع آوری گردید. نتایج مطالعه حاکی از آنست که طی دوره مورد مطالعه متوسط حاشیه عمده فروشی محصول سیب درختی از حاشیه خرده فروشی آنها بیشتر بوده است. همچنین بررسی عوامل مؤثر بر حاشیه بازاریابی با استفاده از توابع اضافه بهاء و هزینه بازاریابی سیب درختی حاکی از تأثیر عواملی همچون میزان صادرات، میزان تولید محصول، قیمت خرده فروشی و قیمت عمده فروشی بوده است در ضمن هیچگونه حمایتی از جانب دولت در زمینه فروش محصول صورت نگرفته است و برای تولیدکنندگان مناسب ترین شیوه برای فروش محصول در صورت وجود خریدار بصورت سلف خر یا پیش فروش بوده است. درارتباط با مزیت نسبی صادراتی، شاخص های مزیت نسبی آشکار شده (rca) و شکل متقارن شده آن (rsca) برای دوره مورد مطالعه محاسبه گردید که نتایج حاکی از وجود مزیت نسبی در زمینه صادرات و جایگاه رقابتی ایران در بین کشورهای عمده صادرکننده محصول سیب است. همچنین براساس ماتریس تحلیل سیاستی (pam)، معیار هزینه منابع داخلی (drc) برای این محصول محاسبه گردید، که نتایج حاکی از وجود مزیت نسبی تولید سیب درختی در استان آذربایجان شرقی می باشد. در پایان، براساس یافته های تحقیق راهبردهایی جهت برنامه ریزی و سیاست گذاری مطلوبتر ارائه گردیده است.

تخصیص مجدد آب بین بخش های مختلف اقتصادی با تاکید بر بخش کشاورزی:رویکرد جدول داده -ستانده
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1384
  سمیرا اسمعیلی   عذرا جوانبخت

آب مهمترین محدودیت رشد و تداوم فعالیت های کشاورزی در مناطق خشک و نیمه خشک است. امروزه آلودگی و کمبود آب، زندگی میلیون ها نفر از ساکنان کشورهای فقیر را با مخاطرات جدی مواجه کرده است. تداوم این بحران در بیشتر کشورهای درحال توسعه سبب اتخاذ سیاست های مشوق حفظ و نگهداری آب شده است. در فلات ایران به علت کاهش بارش های جوی، خشک شدن رودخانه ها و دریاچه ها و تنزل سطح ایستایی آب های زیرزمینی، منابع آب از جنبه های کمی و کیفی بسیار محدودتر شده است. به طوری که درسال های اخیر بهره برداری منطقی و تخصیص بهینه آب حساسیت بیشتری یافته است. در مطالعه ی حاضر با استفاده از یک مدل داده – ستانده توسعه یافته بر مبنای جدول داده – ستانده سال 1385 که علاوه بر فعالیت های تولیدی، مصرف کنندگان را نیز در بر می گیرد، اثر تغییرات تقاضای نهایی و ضرایب فنی آب )شوک های خارجی ) بر مقادیر آب تخصیص یافته بین بخش های مختلف اقتصادی، مورد بررسی قرار می گیرد. در این راستا با محسوب کردن توزیع آب و گسترش ضرایب فنی، مجددا جدول داده- ستانده جدید، تعریف و میزان مصرف آب توسط بخش های تولیدی و مصرف محاسبه گردید. در ادامه، اجزای تقاضای نهایی آب و ضرایب فنی آب به میزان یک میلیون ریال افزایش یافت تا تغییرات حاصله بررسی گردند. نتایج جدول داده – ستانده نشان می دهد که سهم بخش کشاورزی، صنعت و شرب به ترتیب 39، 19 و 42 درصد از کل آب مصرفی می باشد. همچنین، بررسی ها نشان می دهد که یک شوک بیرونی در تقاضای نهایی به میزان یک میلیون ریال سبب افزایش مصرف آب کشاورزی به میزان 64/24 هزار متر مکعب و کاهش مصرف بخش صنعت و معدن و شرب تا 8/7 و 84/16 هزار مترمکعب خواهد شد و در مقابل زمانی که ضرایب فنی آب یک میلیون ریال افزایش می یابد، بخش های کشاورزی و شرب مقدار مصرف خود را از آب به ترتیب96 /482 و 93/189 هزار متر مکعب کاهش می دهند و بخش های صنعت و خدمات تحت تاثیر این تغییرات میزان مصرف خود را 166و 88/866 هزار متر مکعب افزایش می دهند. نتایج این مطالعه می تواند برای اهداف سیاست‎گذاری و به طور عمده برای استراتژی‎هایی با هدف کاهش فشار بر روی منابع آبی استفاده شود. نتایج نشان می دهند که بخش کشاورزی بیشترین مصرف کننده آب می باشد و معمولا بیشترین هدر رفت آب نیز در این بخش مشاهده می شود، لذا بهتر است سیاست هایی که اتخاذ می شوند در جهت بهبود و کاهش آب مصرفی در این بخش باشند.