نام پژوهشگر: حمیدرضا رضایی امیدی
حمیدرضا رضایی امیدی عبدالحسین فرزاد
پیوند ادبیات فارسی و عرب که هر دو از مواریث شکوهمندی برخوردارند، بر کسی پوشیده نیست. مشترکات دینی و آمیختگی های فرهنگی که زیر سایه تعالیم آسمانی اسلام و مضامین قرآنی به وجود آمده است، از مهم ترین عواملی است که زمینه های پیوند این دو حوزه زبانی را فراهم کرد. اما زمانی که ادبیات فارسی و عرب از شکوه گذشته¬اشان فاصله گرفتند و ایرانیان و اعراب هم¬چنان آثار ادبیات کلاسیک را مایه تفاخر خود می دانستند، نوع ادبی نوینی از دل تحولات گسترده پس از انقلاب صنعتی در جوامع غربی سر برآورد که در اندک زمانی در مقام نوع بلامنازع عرصه ادبیات مطرح شد و مخاطبان پرشوری میان طبقات مختلف جامعه پیدا کرد. این نوع ادبی سرآمد که رمان نام گرفت، به تدریج از مرزهای خاستگاه خود فراتر رفت و توجه نویسندگان ممالک دیگر، از جمله ایران و کشورهای عربی را به خود جلب کرد. در این پژوهش، ضمن بررسی زمینه های تاریخی ظهور رمان در ایران و کشورهای عربی، با بررسی و مقایسه هفت رمان فارسی (شوهر آهوخانم، سووشون، بوف کور، سنگ صبور، اسفار کاتبان، همسایه ها و چراغ ها را من خاموش می کنم) با هفت رمان عربی (میرامار، کابوس های بیروت، فغان شرق، موسم هجرت به شمال، خاطرات تن، ام سعد و در جستجوی آزادی)، با تکیه بر شیوه های متداول نقد، از جمله نقد تطبیقی، ضمن توجه و تمرکز بر سویه ادبی این رمان ها، دغدغه های نویسندگان فارسی و عرب این رمان¬ها در خلال مضامین آثارشان مورد مداقه قرار گرفته، وجوه افتراق و تشابه آثارشان تبیین شد. نتیجه این پژوهش نشان داد که اولاً رمان در کشورهای عربی، و پس از آن در ایران در نتیجه تماس با جهان غرب پدید آمد. ثانیاً بررسی ساختاری و محتوایی رمان های دو سوی تحقیق، علاوه بر این که برتری نسبی رمان¬نویسان عرب در بهره¬گیری از عناصر ساختاری رمان را می نمایاند، وجوه تشابه درخوری در مضامین رمان های دو طرف را که حاکی از دغدغه های مشترک نویسندگان عرب و فارس است، برملا می سازد.