نام پژوهشگر: ایمان شمس الدینی
ایمان شمس الدینی ابوالفضل رفیع پور گتابی
از داده¬های دنیای واقعی می¬توان به عنوان یک محرک پرانگیزه برای آموزش اصول آماری استفاده نمود اما باید توجه نمود که استفاده از داده¬های دنیای واقعی و گنجاندن آن¬ها در درون درس¬ها برای آموزش اصول آماری کار چندان ساده¬ای نیست. در پژوهش حاضر، محقق در یک نمونه انتخابی هدفمند از چهارده دبیر ریاضی متوسطه اول و دوم، به دنبال پاسخ به سوالات زیر می¬باشد: 1- درس¬هایی تولید شده توسط معلمان پس از تجزیه و تحلیل در کدام یک از سطوح سلسله مراتب واتسون و کالینگ¬هام (2003) قرار می¬گیرند. 2- کدام مفاهیم و موضوعات آماری در درس¬های نوشته شده بیشتر مد نظر بودند؟ 3- معلمان به غیر از مفاهیم و موضوعات آماری طرح شده درس¬ها، چه مفاهیم و موضوعات ریاضی و آماری دیگری را در داده¬ها برای تدریس به دانش¬آموزان شناسایی می¬کنند؟ 4- آیا معلمان این توانایی را دارند که بتوانند به کمک این داده¬ها، درس¬های پر محتوایی را برای آموزش موضوعات و مفاهیم آماری تولید نمایند؟ در این تحقیق کیفی، محقق با کمک سلسله مراتب سواد آماری واتسون و کالینگ¬هام (2003) به توصیف و تجزیه و تحلیل دروس نوشته شده توسط معلمان می¬پردازد. برخی از نتایج حاصل بدین شرح است: این مطالعه نشان داد زمانی که داده¬های غنی و مناسب آماری در اختیار معلمان قرار گیرد تعداد زیادی از آن¬ها قابلیت شناسایی و بیرون کشیدن ایده¬های آماری را از بین داده¬ها ندارند و تعداد زیادی از آنان قادر به تشخیص فرصت-های آموزشی در نمونه¬های ارائه شده از جهان واقعی نیستند. در مجموع تنها در دو درس به زمینه¬های موجود در داده¬ها توجه شده بود و سوالاتی را مطرح شده در این دو درس دانش¬آموزان به خوبی با داده¬ها و زمینه¬های موجود در آن¬ها درگیر می¬نمود. بیش از نیمی از معلمان شرکت¬کننده در این پژوهش قادر نبودند درس¬های پرمحتوایی برای آموزش موضوعات و مفاهیم آماری را طراحی نمایند و پیدا کردن شاخص¬های مرکزی (میانگین، میانه و مٌد) مبحثی بود که در بیشتر درس¬ها به آن اشاره بود.