نام پژوهشگر: رزیتا ابوترابی

نیم رخ کلاس درس از دیدگاه هایدگر با تأکید بر اگزیستانسیال های دازاین: بررسی و نقد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم انسانی 1393
  رزیتا ابوترابی   طاهره جاویدی کلاته جعفرآبادی

هایدگر در «هستی و زمان» در پی پرسش از هستی، به اگزیستانسیال ها یا ساختارهای وجودی دازاین پرداخته است. غایت تعلیم و تربیت در دیدگاه هایدگر تحقق دازاین اصیل است که بواسطه ی آزادی از سلطه ی کسان به هستیِ خودینه اش دست می یابد. بنابراین تعلیم و تربیت از منظر هایدگر فرایند رهاسازی فراگیر تلقی می شود؛ و فلسفه ی تعلیم و تربیت در این راستا رسالتی بس عظیم را بر عهده می گیرد چرا که می بایست فرد را نسبت به هستیِ خود و رابطه ای که با این هستی دارد، و چگونگی درک و دریافت هستی آگاه کند. این رساله در جهت تحقق این هدف، بر اگزیستانسیال ها یا ساختارهای وجودی دازاین متمرکز گشته است؛ و با تأکید بر کتاب «هستی و زمانِ» هایدگر، چهار سوال تحقیق در رابطه با دلالت های تربیتی اگزیستانسیال های در- جهان- هستن، یافت حال، فهم و پروا مطرح شده اند. در این راستا در هر قسمت پس از طرح و توضیح نظرات هایدگر، دلالت های تربیتیِ این آراء استنتاج، بررسی و نقد شدند. لازم به ذکر است که در فصل سوم پس از بررسی دلالت های تربیتی اگزیستانسیال در- جهان- هستن و آراء منتقدان هایدگر، الگوی تعلیم و تربیت از منظر هایدگر ارائه گردید؛ و با بررسی و نقد آن الگوی مینوی تعلیم و تربیت تدوین گشت. الگوی تعلیم و تربیت از منظر هایدگر بر اساس تاریخ مندی داسمن و دازاین ارائه شده است؛ و از آن جا که زمان مندی دازاین هایدگر بر مکان مندی وی بنا گردیده است، تعلیم و تربیت از نظر هایدگر در این الگو به شرایط زمانی و مکانی وابسته دانسته شده است. از طرفی تعلیم و تربیت مورد قبول برای افراد هر مکان نیز بنا بر میانگین جامعه یا داسمنی تعریف شده که مبین هنجارهای جامعه است. غایت تعلیم و تربیت در این دیدگاه دازاینی اصیل است که آگاه به چرایی افکار، رفتارها و اعمال خود است؛ و با بررسی مداوم این امور باعث اصلاح و حرکت رو به جلوی جامعه و علوم مختلف می شود. در فصل آخر رساله ضمن جمع بندی از یافته های تحقیق، دلالت های تربیتی مطرح در فصول پیشین برای ترسیم نیم رخ کلاس درس از دیدگاه هایدگر به منظور تحقق دازاین اصیل، تحت مقولات تدریس، برنامه ی درسی، ارزشیابی و رابطه ی معلم و دانش آموز سازماندهی و ارائه شده است. از نظر هایدگر یادگیری زمانی صورت می گیرد که موضوع، مورد نیاز و دلمشغولی فراگیر باشد. بنابراین اولین گام در تدریس، مهیا کردن شرایط یادگیری است که با نظر به مکان مندی و زمان مندی فراگیران به منظور فهم خودینه ی صورت می گیرد؛ و این امر بیانگر تدریس در معنای هایدگری به عنوان اجازه دادن به یادگیری است. معلم از منظر هایدگر هنرمندی است که کار هنری ای چون تدریس را ارائه می کند و تعلیم و تربیت در دیدگاه هایدگر باید شرایطی را برای فهم خودینه ی فراگیران مهیا کند تا به نظاره ی حقیقت هستی بنشینند. این امر می تواند با تدوین برنامه ی درسی مناسب، فراهم کردن شرایط یادگیری با بکارگیری معلمانی آگاه که خود به نحوی خودینه به هستی گشوده شده اند، آماده کردن موضوعات، متون و موادی که به گشودگی اصیل فراگیران کمک کند، انجام گیرد. با نظر به معنای پروا به مثابه رابطه ای که فراگیر با هستیِ خود دارد و بر مبنای آن روابط خود با سایرین و جهان پیرامونی خود را تعیین می کند، برنامه ی درسی از منظر هایدگر شامل تمام مطالبی خواهد بود که بر مبنای رابطه ی فراگیر با خود، و سایر هم دازاینی ها و هستنده ها در راستای تحقق هستیِ خودینه ی وی مورد نیاز فراگیر است. بنابراین برنامه ی درسی فراگیر با نظر به در- جهان- هستنِ وی و محیط پیرامونی اش تعیین می گردد. همچنین با توجه به آن که از نظر هایدگر بینش دازاین نسبت به خود به شفافیت نقش مقوم جهان و هم دازاینی ها در هستیش بستگی دارد، برنامه ی درسی از نظر هایدگر می تواند شامل تمام موضوعاتی باشد که به شناسایی جهان و افراد پیرامون فراگیر به عنوان عناصر دخیل در ساخت هستیِ وی می پردازند. بنابراین تمامی موضوعات علوم مشروط به روشن شدن نقش آن ها در تقویم اگزیستانس فراگیر در این برنامه قرار می گیرند. ارزشیابی از منظر هایدگر با آگاهی معلم از پیش داشت، پیش دید و پیش برداشت خود و تصریح آن ها برای تشخیص و کنترل شان توأم است که این امر امکان درگیر شدن معلم با متن برای فهم جهان ذهنی فراگیر و آگاهی از آن را فراهم می کند تا در نهایت با تصدیق و یا تغییر پیش فهم ها به تعبیری مناسب از کار فراگیر دست یابد. از نظر هایدگر دازاینِ اصیل، آزاد است که هستیِ خود را طرح افکند و مسئول زندگی خویش است. او باید دیگران را نیز آزاد سازد تا هستیِ خود را برگزینند و توانایی های خویش را تحقق بخشند. از منظر هایدگر، در این دگرپرواییِ اصیل، معلم به گونه ای با دیگران رفتار می کند که آن ها بتوانند آن که می توانند باشند، بشوند. لذا رابطه ی معلم- فراگیر وسیله ای برای رسیدن به استانداردهای از پیش تعیین شده نیست. در این جا خلاقیت اصیلی به دلیل گشودگی اصیل رخ می دهد. این گشودگی در تلاش های معلم هم برای فهم کیفیت اشتغال فعلی فراگیر است و هم برای کمک به او برای گوش فرا دادن به آن چه تفکر در این اشتغال فرامی خواند. لذا در تقابل با نظارت عصر ماشینی و ارزشیابی استاندارد شده برای نیل به کیفیت، روابط شاعرانه معلم- فراگیر در حد بالایی متقابل و بر مبنای اعتماد است که این حافظ کیفیت یادگیری فراگیر و صحت مواد آموزشی است. همچنین در این دیدگاه توجه به حال، فهم و هستیِ خودینه ی فراگیر در روابط معلم و فراگیر از اهمیت زیادی برخوردار است.