نام پژوهشگر: مریم حدائقی آزاد

فراگیری بندهای متممی توسط فراگیران فارسی زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  مریم حدائقی آزاد   مسعود خلیلی ثابت

در این تحقیق دیدگاه دستور زبان همگانی مد نظر قرار گرفته است که از لحاظ نظری مهمترین نقش را در تحقیقات فراگیری زبان دوم ایفا میکند و بویژه هدف این تحقیق بررسی فراگیری بندهای متممی در زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم توسط فراگیران فارسی زبان در سه سطح مهارت زبانی می باشد. در دهه های گذشته این ایده که فراگیری زبان دوم در بزگسالان ممکن است ماهیتا شبیه زبان اول باشد واین سوال که آیا در فراگیری زبان دوم مانند فراگیری زبان اول دسترسی به دستور زبان همگانی وجود دارد، بحث برانگیز بوده است. درزمینه فراگیری زبان دوم موافقین (مانند وایت،????،????) و مخالفینی همچون (بلی-ورومن، ????، ????؛ کلحسن، ????) در خصوص دسترسی فراگیران به دستور زبان همگانی وجود دارند که مخالفین معتقدند راه و روش بزگسالان در فراگیری زبان دوم متفاوت است. از سوی دیگر، برخی از محققین (برای مثال ببینید: دیولی و همکاران،????؛ کوک، ????) معتقدند که فراگیران زبان دوم مانند کودکان در فراگیری زبان اول به طور نظام مندی مراحل تکامل زبانی را طی میکنند. آگر چه برخی از محققین (میتشل، مایلز،????) معتقدندکه این پیشرفت تا حدی نظام مند میباشد. بنابراین، این تحقیق نتایج پاسخهای فراگیران فارسی زبان به آزمون قضاوت دستوری بودن وآزمون متن محور شامل شش متغیر زبانی که مربوط به بندهای متممی میباشد را ارایه میدهد: متمم دربند های زمان دار/ بدون زمان، بندهای کوتاه، بندهای استثنایی،معلول رد که ، زیرمقوله بندی دو فعل( خواستن و اجازه دادن). این پاسخها از پنجاه فراگیر فارسی زبان انگلیسی گرفته شده است که به سه سطح مهارت زبانی تقسیم شده اند: ابتدایی، متوسطه و پیشرفته. تقسیم بندی شرکت کنندگان آزمون بر اساس نتایج آزمون مهارتی آکسفورد بوده است. دو تحلیل اصلی آماری پارامتری و غیر پارامتری انجام شده است. تحلیلهای آماری نشان می دهند که با افزایش سطح مهارت شرکت کنندگان درکشان از موارد دستوری و غیر دستوری پیشرفت داشته این در حالی است که تفاوت بین گروهها نیز قابل توجه بوده است. نتایج میتواند بیانگر این مطلب باشد که تکامل فراگیری بندهای متممی در زبان دوم در مجموع نظام مند است؛ پیشرفت تدریجی سطوح ابتدایی و متوسطه طبق سیستم تقریبی و برای فراگیران سطح پیشرفته بخوبی توسط دستور زبان همگانی هدایت میشود. علاوه بر این، با انجام تحلیل نحوی روی جملاتی که شرکت کنندگان در سه گروه آزمایشی ارایه دادند،می توان نتیجه گرفت همانطور که دستور زبان همگانی پیش بینی کرده، فراگیران فارسی زبان در هیچیک از سطوح مهارت زبانی از دستور زبان همگانی تخطی نکردند. یافته های مذکور در مجموع با این نظر که فراگیران زبان دوم به طریقی به دانش نا آگاهانه ای ورای داده های دریافتی بعنوان داده های زبان دوم دسترسی دارند، هماهنگ است. سرانجام یافته های ما ممکن است نتایجی در حوزه یادگیری/یاددهی زبان ازطریق ارتقای درک ماهیت فراگیری زبان دوم داشته باشد.