نام پژوهشگر: سمیه صفرزاده
سمیه صفرزاده اسحق رحیمیان بوگر
علی رغم وجود راههای موثر روان درمانی حجم زیادی از بیماران قبل از اتمام فرایند روان درمانی اقدام به ترک زودهنگام جلسات میکنند. امروزه ختم زودرس رواندرمانی در کلینیک های روانپزشکی و روانشناسی بسیار شایع است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا عواملی شناسایی شوند که پیش بینی کننده ی اختتام موفق روان درمانی می باشند. شناخت این عوامل بسیار حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین خصوصیات بیمار و کفایت متخصص بالینی با توجه به نقش واسطهای اتحاد درمانی بر اختتام موفق روان درمانی انجام شده است. پژوهش حاضر یک مطالعه ی توصیفی مقطعی بود که طی آن 317 نفر از افراد مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی و روانشناسی شهر مشهد از دی ماه سال 1392 تا خرداد ماه 1393 به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه ی اطلاعات جمعیت شناختی و بافتاری، مقیاس پریشانی/تایید درمان (devs)، مقیاس تجدیدنظرشده ی اتحادکاری (wai-sr)، مقیاس انتظارات روان درمانی ملواکی (mpeq)، مقیاس پیامد درمانی (oq®-42.2) و چک لیست مهارت ها و کفایت های ضروری درمانگر برای روان درمانی انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss 16 و همچنین lisrel 8.80 برای مدل معادلات ساختاری استفاده شد. برای تحلیل داده ها از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss 16و همچنین lisrel 8.80 برای مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل ماتریس کواریانس متغیرها نشان داد بین اختتام موفق روان درمانی و اتحاد درمانی همبستگی منفی معناداری وجود دارد (01/0> p). اختتام موفق روان درمانی با انتظارات -روان درمانی نیز همبستگی منفی معناداری دارد (01/0> p). بین اختتام موفق روان درمانی با تحمل روان درمانی همبستگی مثبت بالایی وجود دارد (01/0> p). همچنین بین کفایت متخصص بالینی با اختتام موفق روان درمانی همبستگی منفی معناداری وجود دارد (01/0>p). بین انتظارات روان درمانی با اتحاد درمانی نیز رابطه ی مثبت معنی داری وجود دارد (01/0> p). بین کفایت متخصص بالینی با اتحاد درمانی نیز همبستگی مثبت معناداری وجود دارد. (01/0> p). نتایج تحلیل عاملی متغیرهای پژوهش نشان داد بار عاملی اتحاد درمانی10/0 ، انتظارات روان درمانی 1، تحمل روان درمانی 1، کفایت متخصص بالینی 1 و اختتام موفق روان درمانی 11/0 بدست آمد که تمامی بارهای عاملی متغیرها به سطح معناداری آماری و عملی رسیده و رضایت بخش می باشند. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری در پژوهش حاضر نشان می دهد بزرگترین ضریب مسیر در مدل مربوط به تاثیر کفایت های متخصص بالینی بر اتحاد درمانی(54/0=?،01/0p<) می باشد و پایین ترین ضریب مسیر مربوط به تاثیر متغیر اتحاد درمانی بر اختتام موفق روان درمانی است (13/0-=?،01/0p<). ضریب -مسیر برای تاثیر متغیر انتظارات روان درمانی بر اختتام موفق روان درمانی (40/0-=? ،01/0p<) میباشد. انتظارات روان درمانی به طور غیر مستقیم بر اختتام موفق روان درمانی تاثیر می گذارد. مسیر انتظارات روان درمانی به اتحاد درمانی نیز معنادار است (42/0=?،01/0p<) که به نوبه ی خود بر اختتام موفق رواندرمانی موثر است (13/0-=?،01/0p<). ضریب مسیر برای تاثیر تحمل روان درمانی به اختتام موفق روان درمانی معنادار (17/0=?،01/0p<) می باشد. ضریب مسیر کفایت های متخصص بالینی بر اختتام موفق روان درمانی (29/0-=?،01/0p<) بدست آمد. تمامی مسیرها در پژوهش حاضر معنادار می باشند. شاخص rmsea شاخص نیز برابر با در پژوهش حاضر صفر بدست آمد که مقدار بسیار مطلوبی است و بیانگر برازش مطلوب مدل با داده ها می باشد. با توجه به نقش معنادار خصوصیات بیمار،کفایت های متخصص بالینی و اتحاد درمانی بر اختتام موفق روان درمانی فردی و همچنین تایید نقش واسطه ای اتحاد درمانی بر انتظارات روان درمانی و کفایت های متخصص بالینی مشخص شد در یک درمان موفق شخص بیمار و درمانگر و تعامل بین این دو مهمترین نقش را در بروز اختتام موفق روان درمانی دارند. امید است نتایج پژوهش حاضر مورد توجه متخصصین روانشناس و روانپزشک و سایر مراقبت کنندگان سلامت روان قرار گیرد و میزان توانایی ها و قابلیت های فردی خود در حوزه ی روانشناسی و روانپزشکی را بهبود بخشند.