نام پژوهشگر: الهه ستوده پور
الهه ستوده پور مژگان آبشاوی
انسان ها در هر کجای جهان و در هر دوره و فرهنگی که زندگی می کنند به حکم انسان بودن دارای استعداد های مشترک و گوهر وجودی واحدی هستند. شباهت های ناشی از اشتراک گوهر انسانی مخصوصا در عرفان به صورت مکرر دیده می شود، ممکن است دو نفر دقیقا یک مسیر را پیموده باشند و هر دو به مقصد نهایی رسیده باشند اما راه و مسیر خود را با اصطلاحات متفاوتی بیان کنند و این است که ما به نظام عرفانی معتقدیم، چنان چه میان جلال الدین محمد مولوی عارف ایرانی و کارل گوستاو یونگ روان شناس سوییسی درباره ی سیر کمال جویی انسان شباهت های بسیاری وجود دارد. مولانا، با نگاهی حیرت زا به انسان توانست گام هایی تا رسیدن به انسان کامل را ناباورانه بردارد و الگویی شود که نام، آثار و اشعارش، قرن هاست آتش به خرمن سوختگان عالم می زند و یونگ، در روزگار قحطی انسان از فردیت و "خود شدن " سخن می گوید و بر این باور است که انسان تا به خود حقیقی خود دست نیابد از روان نژندی نجات نمی یابد. در این پژوهش برآنیم تا ضمن مروری اجمالی بر مهم ترین نظریات دنیای غرب و شرق در مورد انسان آرمانی یا به تعبیر عرفانی آن انسان کامل، تفاوت اندیشه های انسان شناختی یونگ را با سایر نظریات فلسفی غرب مدرن نشان دهیم و دریابیم که سیر فردیت یونگ و هدف آن که انسان فردیت یافته است چه شباهت ها و هم سویی هایی با عرفان شرق و مخصوصا اندیشه های جلال الدین محمد مولوی در مورد انسان کامل دارد.