نام پژوهشگر: فرج محمدی
فرج محمدی مسعود مرادی
هدف این پژوهش، بررسی ارتباط بین باورهای معرفت¬شناسی و خودکارآمدی معلمان با انتخاب الگوهای تدریس فعال معلمان مقطع متوسطه می¬باشد. روش پژوهش، توصیفی – همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دبیران مقطع متوسطه شهر اردبیل که شامل 1447 نفر بود تشکیل شد. با توجه به تعداد جامعه و بر اساس جدول کرجسی - مورگان نمونه¬ای به حجم 300 نفر بود. که از ناحیه یک (90 زن و 78 مرد) و از ناحیه دو (69 نفر زن و 63 نفر معلم مرد) به روش نمونه گیری طبقه ای نسبی و 600 نفر دانش¬آموز مربوط به همان معلمان انتخاب شدند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه¬های باورهای معرفت¬شناسی، خودکارآمدی معلمان و پرسشنامه انتخاب الگوهای تدریس فعال استفاده شد. دو پرسشنامه باورهای معرفت¬شناسی و خوودکارآمدی معلمان توسط معلمان و پرسشنامه انتخاب الگوهای تدریس فعال توسط دانش¬آموزان (به ازاء هر معلم دو دانش¬آموز مربوط به همان معلم) جهت ارزیابی انتخاب الگوهای تدریس فعال معلمان تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از روش¬های آماری فراوانی، آزمون t تک نمونه¬ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که بین باورهای معرفت¬شناس معلمان در مولفه باورهای ساده و قطعی آنان رابطه وجود دارد، ولی در مولفه دیگر باورهای معرفت¬شناسی رابطه¬ای مشاهده نگردید. همچنین بین مولفه¬های خودکارآمدی معلمان یعنی، مدیریت کلاس، درگیر کردن فراگیر و راهبردهای آموزشی و انتخاب الگوهای تدریس فعال رابطه وجود داشت. در پیش¬بینی الگوهای تدریس فعال معلمان، به طور کلی 090/0 واریانس الگوهای تدریس فعال را خودکارآمدی معلمان و 026/0 واریانس این متغیر را باورهای معرفت¬شناسی پیش¬بینی کرد. تحلیل¬های t تک نمونه¬ای متغیرها نشان داد که در مولفه¬های باورهای معرفت¬شناسی باور معلمان در مورد چگونگی تشکیل دانش از سطحی بالا برخوردار بوده و در مولفه دیگر یعنی یادگیری سریع و ثابت باورهایی ناشیانه دارند. در مورد خودکارآمدی معلمان و انتخاب الگوهای تدریس فعال آنان نیز تحلیل¬های t تک نمونه¬ای نشان داد که نمرات کسب شده از سوی معلمان از میانگین مفهومی بالاتر بوده و از سطحی قابل قبول برخوردار بود.