نام پژوهشگر: جلال الدین غراب
جلال الدین غراب بهزاد قنسولی
سبک شناسی به عنوان روشی جهت فهم و برداشت از یک متن ادبی با رویکردهای متفاوتی به تحلیل متن می پردازد که در نتیجه آن شاخه های مختلفی از سبک شناسی به وجود آمده است از جمله سبک شناسی فرمالیستی، سبک شناسی اداراکی، سبک شناسی مبتنی بر کورپس و غیره. این تحقیق در نخستین گام به دنبال نشان دادن اهمیت و سودمندی سبک شناسی مبتنی بر کورپس در تحلیل و بررسی ویژگی های سبکی یک اثر ادبی است و برای این منظور به صورت موردی این روش تحلیل را بر یک رمان ادبی (کتاب دلبند اثر تونی موریسون) اعمال می کند. نتیجه تحلیل الگویی از نقطه نظرات و یا زاویه دید را نشان می دهد که از جنبه کاراکترسازی در سبک شناسی اهمیت دارد ، به این ترتیب که الگو با مرحله ی متمرکز شدن بر روی حالت صورت و یا بدن و یا حرکات اجزای مختلف بدن آغاز می گردد و سپس به مرحله دوم که درگیر شدن ذهنی و یا احساسی کارکتر می باشد انتقال می یابد. و در نهایت این مرحله اغلب به مرحله سوم یعنی یادآوری حوادث گذشته و روایت آنها از زبان نویسنده منجر می شود. اولین مرحله نقش زبان بدن در ارتباط زبانی مردم سیاه پوست را نشان می دهد و مرحله آخر سعی در برجسته نمودن رنج و اندوه این مردم در دوران بردگی را دارد. دومین هدف این تحقیق تاکید بر ضرورت داشتن رویکرد سبک شناسی ادراکی در ترجمه سبک متن ادبی است که بر این باور است که این رویکرد چارچوب لازم برای فهم و برداشت مستدل از متن را فراهم می کند. از سویی رویکرد ادراکی به ترجمه بر روی عناصر و ویژگی های عام و فراگیر سبک که قابل انتقال و ترجمه است تاکید می کند و از سوی دیگر بر این باور است که گرامر اداراکی چارچوب منطقی برای رسیدن به یک برداشت مستدل را بر اساس وجوه و ابعاد آن فراهم می کند. این تحقیق با استفاده از گرامر ادارکی نشان می دهد که چگونه در ترجمه یک متن ادبی ممکن است شیفت سبکی روی دهد هرگاه مترجم در فرایند ترجمه تنها متکی به برداشت های فردی و شهودی خود باشد.