نام پژوهشگر: داریوش روحانی لشکریانی
داریوش روحانی لشکریانی رضا سیمبر
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دهه¬ی 1990، منجر به تحولاتی در جغرافیا سیاسی حوزه دریای خزر، پیدایش مرزهای جدید بین¬المللی و در نهایت تغییر و تحول در برخی از قواعد و قوانین و تعهدات بین¬المللی مرتبط با این کشور گردید. یکی از مهمترین پیامدهای این رویداد- فروپاشی شوروی – استقلال کشورهای است که درحوزه دریا خزر جای شوروی را گرفتند و شرایط جدیدی را پیرامون مسائل سیاسی،حقوقی،ژئوپلیتیکی و زیست¬محیطی این دریا و مناسبات بین کشورهای پیرامون آن بوجود آمد. اکنون در کناره¬¬های این دریا، یا دریاچه¬ی بزرگ،پنچ کشور روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، ایران و آذربایجان قرار دارند این در حالی است که تا آغاز دهه¬ی 1990، ایران و شوروی تنها کشورهای دریا خزر بودند و طبق قرار دادهای 1921و1940، رژیم دریا حقوقی دریا را مشخص کرده و موضوعات مختلف در خصوص هرگونه بهره¬برداری و همکاری بخشی از مناسبات میان دو کشور بود.اما از دهه¬ی 1990با شرایط جدید مسایل مختلف در خصوص انواع و شیوه¬های همکاری، موضوع رژیم حقوقی آن و قواعد و مقرارت حاکم بر هرگونه وضعیت سیاسی،اقتصادی و نظامی برآن پنچ کشور حاشیه¬ای مرتبط بوده و ناگزیر با منافع و امنیت آنها گره خورده است و از این رو دیدگاه¬های مختلفی درآن وجود دارد. بنابراین با توجه به شرایط جدید مسئله امکان همکاری چند جانبه بین این کشورهای ساحلی دریای خزر و یا موانع و مشکلات در خصوص امکان همکاری د رحوزه های مختلف اعم از حقوقی،سیاسی، اقتصادی و نظامی _ امنیتی مسئله¬ای پیچیده و حائز اهمیت اساسی است. چرا که ظرفیت¬های مختلف هریک از این کشور ها موقعیت خاص جغرافیایی دریا و امکانی که از طریق برای همگرایی و یا واگرایی بوجود می¬آید می¬تواند در تامین و یا تهدید منافع طرفین موثر بوده و یا در موقعیتی به تهدیدی امنیتی و سیاسی تبدیل شود. از این رو،این تحقیق در صدد است که با استفاده از نظریه¬ی کارکردگرایی به پرسش¬های مطرح شده دراین خصوص پاسخ دهد. و اینکه چه فرصت¬ها و تهدیدهای در همگرایی روابط بین کشورهای حاشیه دریا خزر وجود دارد؟ و علاوه بر این فرضیه ای را که طرح می نماید این است که: به نظر می¬رسد که وضعیت سیاسی و اقتصادی کشورهای حوزه دریای خزر به عنوان مهمترین بسترهای فرصت همگرایی و واگرایی یا تهدید و فرصت در روابط میان کشورهای حوزه دریای خزر عمل می¬کنند.