نام پژوهشگر: سپیده محمد اسماعیل زاده
سپیده محمد اسماعیل زاده مژگان مهدوی زاده
ارتباط میان ادبیات وفلسفه از دیرباز همواره مورد توجه بوده است. از زمان افلاطون تا دوران فردریش شلگل، هانری برگسون، راسل، کانت و هایدگر این اندیشمندان با استفاده از ادبیات به عقاید فلسفی شان می پرداختند. اگزیستانسیالیسم (هستی شناسی) درقرن بیستم، به ویژه فلسفه هستی شناسی سارتر وکامو براین باوراست که انسان ماهیت خودرا براساس اعمالش بنا می کند واین اعمال در ارتباط با دیگری است که معنا پیدا میکند. این مکتب فلسفی و ادبی بر پایه آزادی، مسئولیت و انسانیت بنا شده است. به عقیده آنها هرانسان وجودی یگانه است که خودش روشن کننده سرنوشت خویش است. دراین رساله ابتدا به بررسی ارتباط میان فلسفه و ادبیات در قرن بیستم پرداخته شده است و نظر به اینکه تحقیق حاضر مطالعه ای تطبیقی فلسفه اگزیستانسیالیسم سارتر و کامو ازخلال دو اثر اصالت وجود اصالت بشراست و بیگانه، کوشیده شده است تا به سئوالاتی اساسی درمورد هستی و ارتباط ما بین اصالت وجود و اصالت بشر از دیدگاه سارتر و کامو پرداخته شود. درادامه نیز با قبول این نگرش نشان داده شود که چگونه مفهوم تعهد از طریق اندیشه های این دو نویسنده تعریف میشود و درنهایت به بررسی کاستی های فلسفه این دو نویسنده پی برد.