نام پژوهشگر: گلاره باباجانی

"ارزیابی واقعیت در ادبیات پسا مدرن آمریکا ؛ بررسی "نوفه سفید" اثر دان دلیلو و "صدا زدن جنس حراجی شماره 49" اثر توماس پینچون"
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  گلاره باباجانی   کامران احمدگلی

در این پژوهش از تئوری های منتقدانی همچون فردریک جیمسون و ژان بودریار و همچنین از مفاهیمی مثل قانون دوم ترمودینامیک یا آنتروپی برای تعریف مفاهیم و توضیح مبانی نظری بهره گرفته شده است. فردریک جیمسون در کتاب خود با عنوان "پسامدرنیسم، یا، منطق فرهنگی سرمایه داری متأخر" (1991) بر این عقیده است که دوره پسامدرن دوره ای پساصنعتی نبوده و در حقیقت آن را مرحله آخر کاپیتالیسم یا سرمایه داری متآخر می نامد. او که به شدت تحت تأثیر نظریات ارنست مندل است معتقد است که بین سال های 1700 تا 1850 منابع مالی از طریق بازارهای ملی (سرمایه داری بازاری) به دست می آمده و با ورود بازارهای ملی به سطح جهانی تقاضا برای نیروی کار ارزان و مواد خام افزایش یافت، که این امر منجر به شروع دوره امپریالیسم شد. اما در دوره بعد، که آن را پسامدرنیسم یا دوره سرمایه داری چندملیتی می نامند، شرکت های چند ملیتی رشدی نامحدود داشته و صنعت تبلیغات آغاز شد. این امر موجب بیگانگی انسان پسامدرن و مصرف بی رویه کالا و خدمات توسط او شده و جامعه پسامدرن را به دنیایی از تصاویر سطحی بی ارتباط با واقعیت، دنیای تبلیغات کالاهایی مثل پپسی و کوکاکولا، فیلم های هالیوودی و درجه دو و دیزنی لند، تبدیل نمود. زبان در دنیای پسامدرن به دلیل تکه تکه بودن و تهی بودن از معنا، از انتقال مفاهیم بازمانده و به عقیده جیمسون، انسان پسامدرن در دنیایی از هرج و مرج و اسکیزوفرنی زندگی می کند. از طرف دیگر، ژان بودریار، بر رابطه بین جامعه پسامدرن و فرهنگ انبوه و دنیای رسانه مدار امروز متمرکز شده و بر این باور است که در نتیجه پیشرفت های تکنولوژیکی و فرهنگ رسانه ای، انسان پسامدرن با نوعی از واقعیت شبیه سازی شده به نام واقعیت حاد روبروست. او در کتاب خود با عنوان "وانموده و وانمایی" (1983) بر این عقیده است که غلبه نشانگرها و نشان شده ها در دنیای معاصر چنان گسترده و فراگیر است که امر واقعی یا واقعیت به کلی محو شده است و مرجع واقعیت و علل عینی دیگر وجود خارجی ندارند. او همچنین انتقادات شدیدی بر علیه رسانه های گروهی داشته و معتقد است که این رسانه ها نقش اصلی را در مخدوش کردن واقعیت دارند و علاوه بر عدم رسانندگی، از واقعیت نیز فاصله گرفته و ماهیت و سرشت زندگی انسان معاصر را دگرگون می نمایند. در دنیای امروز، پدیده فراواقعیت یا واقعیت حاد نتیجه آمیخته شدن رفتارهای مردم و تصاویر رسانه هاست که بر پایه وانمودها ساخته می شود، تصاویری که معنای خود را از تصاویر دیگر می گیرند و پایه و اساسی در واقعیت بیرونی ندارند. در حقیقت بودریار بر این گمان است که تحت تأثیر جهان کامپیوتری، تکنولوژی ارتباطات و پیشرفت رسانه های گروهی، تصاویر و مدل هایی از واقعیت تولید می شوند که هر روز بیشتر از قبل جای خود واقعیت را گرفته و باعث به وجود آمدن نوعی توهم گسترده می شوند. در واقع طی این فرایند، بازنمود واقعیت ها جایگزین واقعیت هایی می شوند که بازمی نمایانند، به طوری که انسان پسامدرن بازنمودها را واقعی تر از واقعیات می پندارد و در نتیجه از بین رفتن مرز بین بازنمودها و واقعیت ها، دیگر نمیتوان آن ها را از یکدیگر تشخیص داد. از سوی دیگر، برای نمایاندن بهتر وضعیت آشفته دنیای پسامدرن، اشاره ای نیز به قانون دوم ترمودینامیک و انتروپی خواهد شد. انتروپی در علوم اجتماعی و ارتباطات مفهومی است که به افزایش بی نظمی در یک سیستم اشاره دارد که در نهایت باعث نابودی و انحطاط سیستم می شود. این فرایند در بحث های اجتماعی در اثر مواردی که قبلاً به آن ها اشاره شد، به وجود آمده و سیستم اجتماع را به هرج و مرج و آشفتگی می رساند و در نتیجه آن، ارتباط معنادار به حداقل می رسد، به طوری که با افزایش اطلاعات مبادله شده، میزان مفاهیم از دست رفته نیز بالا می رود، چرا که هر سیستمی به واسطه تمایل طبیعی خود به سمت بی نظمی بیشتر هدایت شده و مقداری از اطلاعات معنادار در طی فرایند انتقال و بر اساس قانون دوم ترمودینامیک از دست می رود.