نام پژوهشگر: محمدعلی میرباقری
محمدعلی میرباقری غلامرضا ذکیانی
در رساله ی حاضر، وظیفه ای که ما بر عهده گرفتیم ارزیابی نسبتی است که تفکر انتقادی با دو منطق سنتی و قدیم برقرار می کند. این ارزیابی ازاین جهت حائز اهمیت است که هم تفکر انتقادی و هم منطق ها به دنبال این هستند که انسان را از رفتن به بیراهه در هنگام اندیشیدن (یا ارزیابی اندیشه ها) حفظ کنند. برای انجام این مهم رساله ی حاضر در سه فصل تنظیم گردیده است: در فصل اول ما اولاً بدنبال ارائه ی تعریفی برای تفکر انتقادی هستیم. برای انجام این کار در حد توان منابع موجود را بدنبال تعاریف ارائه شده از تفکر انتقادی جستجو کرده ایم. در نهایت چند مولفه ی مختلف، که عمدتاً در تعریف تفکر انتقادی گنجانده شده اند، را مورد ارزیابی قرار داده و دست آخر تعریفی را به عنوان تعریف مختار خود ارائه کرده ایم. این تعریف ملاک کار، و دلیل نگارش فصل دوم است. در فصل دوم به مهارت های تفکر انتقادی پرداخته ایم. این مهارت ها که حاصل امتزاج رویکردهای مختلف به مهارت های تفکر انتقادی است، در یک دسته بندی جدید ارائه شده است. مشخصاً رویکرد مغالطاتی با رویکردی که آن را رویکرد نقدی می نامیم در کنار هم آورده شده اند. رویکرد مغالطاتی به تفکر انتقادی ضعفی دارد و آن اینکه این رویکرد جنبه ی منفی دارد؛ لذا تنها وقتی بکار می آید که ما در مقام ارزیابی مدعیات دیگران باشیم. اما اگر خود بخواهیم استدلال کنیم نمی توانیم از این رویکرد استفاده کنیم. به همین جهت، برخی پیشنهاد داده اند که به جای رویکرد مغالطاتی، از رویکرد نقادانه استفاده شود که ملاک هایی مثبت برای درستی یک «استدلال» ارائه می کند. ما در رساله ی حاضر، علاوه بر رویکرد مثبت و ذکر قواعد کلی استدلال، رویکرد مغالطاتی را نیز مد نظر قرار داده ایم. این امر دو دلیل دارد: اول اینکه رویکرد نقادانه ملاک های مثبت برای «استدلال» ارائه می کند، اما مدعیات همیشه در قالب استدلال مطرح نمی شوند. در توجه ما به تفکر انتقادی مدعیات تک گزاره ای که بر استدلال استوار نیستند نیز مد نظر قرارگرفته اند. علت دیگر آن است که اگرچه ارائه ی ملاک های کلی برای تفکر انتقادی خوب است، اما ذکر موارد جزئی (علی رغم گستردگی موارد) کاربردی تر بوده و متفکر انتقادی امکان تشخیص سریع تر اِشکال در ادعا را دارد. تطبیق مورد جزئی با جزئی راحت تر از تطبیق مورد جزئی با کلی است. همچنین در این فصل دو بخش تحت عنوان های «مغالطات روانی» و «مغالطات تصویری» گنجانده شده است که هرکدام تا حدی ابداع نگارنده است. این ابداع نه از حیث نوآوری مطالب، که بیشتر از جهت ذکر آنها در دسته ای جداگانه است. در فصل سوم، به ارزیابی نسبت میان تفکر انتقادی با دو منطق سنتی و منطق جدید پرداخته ایم، و اشتراکات و افتراقات این دو منطق با تفکر انتقادی را به ارزیابی نشسته ایم. این ارزیابی در دو سطح بررسی اشتراکات و افتراقات روبنایی و ارزیابی نسبت میان مبانی صورت گرفته است.