نام پژوهشگر: مریم هاشمی باباحیدری
مریم هاشمی باباحیدری احمد امین
چکیده یکی از مضامین مهم ادب غنایی، عشق است. از زمان پیدایش ادبیات تاکنون شاعران و نویسندگان به این مضمون پرداخته¬اند. مؤلفه¬ها¬ی اصلی عشق عبارتند از امید، بخشش و آزادی، اما بخشش مهم¬ترین مؤلفه¬ی آن محسوب می¬شود. عشق موجب بخشش و گذشت می¬شود، و آزادی و امید می¬آورد. از جمله شاعران معاصری که این مضمون در آثار آن-ها انعکاس یافته، احمد شاملو و سهراب سپهری است. در این پژوهش، عشق و بخشش در اشعار سپهری و شاملو مورد بررسی قرار گرفته است. عشق در اشعار شاملو بر دو پایه¬ی اصلی، فردی و اجتماعی قرار دارد. عشق فردی در اشعار شاملو فراتر از مرزهای جسم می¬رود و به عشقی پاک و انسانی منتهی می¬شود. عشق اجتماعی او، عشق به انسان است؛ انسانی که در صحنه¬های سیاسی- اجتماعی حضوری فعال دارد. عشق زمینی و اجتماعی شاملو به یک نقطه یعنی عشق به انسان می¬رسند. بخشش او به نوبه¬ی خود، گسترده، بیرونی و اجتماعی است. در اشعار سپهری، عشق به معشوق جنبه¬ی فرا زمینی پیدا می¬کند. عشق او بر محور عشق به معشوق اثیری، طبیعت و خدا می¬چرخد و به همین نسبت بخشش او نیز، درونی و فردی است. واژگان کلیدی: احمد شاملو، سهراب سپهری، عشق، بخشش.