نام پژوهشگر: کامبیز موسوی اقدم
شراره افتخاری یکتا جمال عرب زاده
خنده و طنز در جامعه فلاندر قرن شانزدهم در زمینه های فرهنگی و تاریخی آن جایگاه ویژه ای دارد؛ و پیتر بروگل، به عنوان یکی از بزرگ ترین نقاشان این دوره؛ این خصوصیت جامعه اش را نمایش می دهد. بروگل، نقاشی است که میان رنسانس و قرون وسطی قرار دارد، او در سال 1604 به عنوان بزرگ ترین هنرمند کمیک توصیف شده است. با این حال ماهیت هنر بروگل، چیزی فراتر از موضوع خنده است و برای رسیدن به درکی عمیق تر و به دست آوردن معنایی تازه تر از نقاشی های او، آثار او باید در رابطه با زمینه فرهنگی که در آن ایجاد شده اند، مطالعه شوند یعنی فرهنگ کارناوالی در جامعه فلاندر قرن16. در این پایان نامه برای بررسی آثار بروگل از دیدگاه میخائیل باختین، فیلسوف روس، به عنوان چارچوب نظری مناسبی بهره گرفته شده است. تئوری های باختین در برگیرنده¬ حوزه¬های بسیار متنوع و گسترده و از غنای بسیاری برخوردار است، (موضوعاتی مانند: فلسفه، زبان، لغت شناسی، ادبیات و رمان، و انسان شناسی ). ایده های او مانند گفتگویی و تک گویی، چندصدایی، فرجام ناپذیری، فضاهای کارناوالی نه تنها موضوعات دانش ورانه ای برای زیبایی شناسی در مفهوم عام آن ارائه می دهد؛ بلکه ابزاری را برای تحلیل هنرهای بصری عرضه می کند. باختین، این فرض را مستند قرار داده است که انسان نقطه مرکزی ای است که در اطراف او همه کنش های دنیای واقعی، از جمله هنر، سازمان دهی می شود. در نوشته های او، «من» و «دیگری» مقوله های بنیادین ارزش هستند که همه کنش ها و خلاقیت را ممکن می سازد. به این ترتیب، آثار هنری نه تنها می توانند یک رابطه محاوره ای و عمیقاً پاسخ پذیر با اشخاص و محیط را بیان کنند، بلکه ممکن است در ارتباط با زمان، مدت و تغییر هم تفسیر شوند. تمرکز در این پایان نامه بر روی اندیشه و نگاه خاص باختین به کارناوال و رئالیسم گروتسک است. کارناوال باختین، تجلی روح کارناوال در تولیدات فرهنگی مانند نقاشی و آثار ادبی است. ایده اصلی کار باختین در کمدی کارناوالی و رئالیسم گروتسک، به تصویر کشیدن بدن انسان است که به خلع قدرت و تجدید حیات در کارناوال مربوط می شود. به گفته باختین، کارناوالسک نتیجه اولیه از بومی، محلی، یا فرهنگ عامه است که مردم در آن شرکت می کنند و در شکل گیری آن کمک می کنند. بنابر توضیحات مذکور، با بررسی فرم و نمادهای کارناوالی می توان میان آثاری از پیتر بروگل و ادبیات کارناوالی باختین انطباق های معناداری ایجاد کرد؛ بنابراین روش تحقیق در این پایان نامه رویکردی تحلیلی و تطبیقی است که با استفاده از اسناد و منابع مکتوب صورت گرفته است.
علی کائینی کامبیز موسوی اقدم
چکیده منظره فارغ از هر موقعیت مکانی و هر شکل و تفسیری که درباره اش باشد، ماده ای خام است. با این حال زمانی که زمبن را به صورت منظره در آوریم، آنگاه می توان گفت که اتفاق مهمی رخ داده است. این اتفاق فارغ از هنرمند بودن، همواره در ذهن بشر رخ داده است. اما نکته ی قابل توجه سیر تحولی است که از زمین تا منظره، و از منظره تا هنر روی می دهد. این محصول کار شخصی صاحب بینش، ذوق و مهارت است. منظره پردازی از رنسانس تا امروز به وفور مورد توجه نقاشان قرار گرفته و حتی از هنر پیش از رنسانس گرفته تا نقاشی شرق دور و نگارگری ایرانی حضوری قابل تأمل دارد. اما اوج منظره پردازی را می توان به اروپای قرن هجدهم و نوزدهم و به عصر رمانتیک نسبت داد که هنرمندان تصویرِ طبیعت را به عنوان ژانری مستقل ارایه دادند. رمانتیسم مفهومی گسترده و چه بسا قابل بسط دارد؛ تعاریف گوناگونی از آن شده و از گذشته تا امروز به حیات خود ادامه داده است و مستقیم یا غیر مستقیم هنر، فلسفه و ادبیات را در بر گرفته است. بنابراین غریب نیست که در روزگار ما هم هنرمندانی باشند که منظره پردازی کنند، آن هم با نگاهی رمانتیک. از اهداف این پژوهش هم، یافتن همین هنرمندان بوده، و قیاس شان با پیشتازان منظره پردازی و نیز یافتن علت های تداوم این ژانر و اوج و افولش در طول تاریخ. این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی صورت می گیرد، و پس از بررسی زمینه ی تاریخی، بر هنرمندان معاصری تکیه دارد که شاید بتوان آنها را زیر هنوان هنرمندان نئورمانتیک دسته بندی کرد. بررسی حاضر این گونه پایان می یابد که شاید نسبت انسان با محیط زیست (که بسیار آسیب پذیرتر از قبل شده است) و حس تعلق به آن، در دنیایی که شکل جدیدی از روابط را تجربه می کند، به شکل جدیدی از منظره پردازی منجر خواهد شد که گاه شدیداً لهجه ای رمانتیک دارد.
مینا هنردوست کامبیز موسوی اقدم
پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه تطبیقی آثار نقاشی کاظم چلیپا، حسین خسروجردی و ناصر پلنگی در دو دهه¬ی اول و سوم انقلاب می¬پردازد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و جنگ ایران و عراق از لحاظ سیاسی، اجتماعی دوران مهمی در تاریخ ما است که در این دوران نقاشان بسیاری در حمایت از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس فعالیت کرده¬اند. با عبور از این دوران و دوران سازندگی و روی کار آمدن دولت اصلاحات در سال 1376 شرایط سیاسی و اجتماعی کشور تغییرات بسیاری کرد. این تغییرات در آثار نقاشان انقلاب نیز مشهود است. در این تحقیق، ابتدا به نظریه¬های مربوط به مساله¬ی نقش ایدئولوژی در هنر، تعهد اجتماعی هنرمند و رابطه نقد زیباشناختی و جامعه شناختی اشاره شده است. آنگاه به زمینه¬های نقاشی واقع¬گرا در جریان¬های هنری ایران از زمان ظهور هنر انقلابی در دهه¬ی 1350 پرداخته شده است. در ادامه¬ی این سیر تاریخیِ زمینه¬ای، ویژگی¬های نقاشی انقلاب و جنگ و نیز هنر جدید پس از آغاز دوره¬ی اصلاحات مورد توجه قرار گرفته است. بخش اصلی این تحقیق، به آثار نقاشی سه نقاش انقلاب–کاظم چلیپا، حسین خسروجردی و ناصر پلنگی—می¬پردازد. آثار آنها در دو دهه¬ی اول و سوم انقلاب جمع آوری شدند و با استفاده از یک برآورد کمی در قالب نمودار مورد سنجش قرار گرفتند. پس از توصیف و تحلیل مختصر نمودار¬ها، تفاوت¬ها در دو دهه¬ی اول و سوم انقلاب نقاشان شناسایی شد و در مرحله¬ی بعد با استفاده از داده¬های بدست آمده و چهارچوب نظری طرح شده، تعدادی از آثار شاخص نقاشان به صورت کیفی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
زهرا نوری زنوز ایرج اسکندری
نقد روانکاوانه از دیرباز مورد توجه هنرمندان و نظریه پردازان هنر قرار گرفته است.گرچه این رویکرد در ساحت تجسمی کمی مهجور مانده و بیشتر ارجاعات تاریخ هنر در زمینه ادبیات و سینما صورت پذیرفته اند. مسئله اصلی این تحقیق یافتن جایگاه نقد روانکاوانه هنر و دیدگاه های روانشناختی در بررسی آثار تجسمی بویژه نقاشی معاصر است. اینکه منتقدان تجسمی چگونه مابین نظریات روانکاوانه و عالم بصری هنرمندان ارتباط برقرار می کنند و این نظریات از کجا سرچشمه یافته و اعتبار حاصل کرده اند، محور اصلی تحقیق است. در روند پژوهش پس از مطرح کردن کلیات وتعاریفی از اصول و مبانی این نقد و شرحی بر تاریخ پیدایش و تکوین آن، به اندیشه های دو تن از مهمترین نظریه پردازان این وادی یعنی زیگموند فروید و ژاک لکان پرداخته شده است. مفاهیم آراء این بزرگان، چون نگاه خیره، عقده ادیپ و یا فالوس محوری در نقد آثار تجسمی تاریخ هنر، از جمله در مکاتب گوناگون هنری ـ فلسفی چون سوررئالیسم، فمینیسم و پساساختارگرایی تا دوران معاصر جای خود را یافته و مصادیق زیادی دارند و حتی با گذشت زمان زیادی از پیدایش آنها هنوز هم در نقد آثار معاصر هنری کاربرد داشته و مورد ارجاع قرار می گیرند. با بررسی چند نمونه نقد از آثار نقاشی مدرن و معاصر، از جمله آثار نقاشانی چون پابلو پیکاسو، لوسین فروید و گرهارد ریشتر، با رویکرد روانکاوانه مشاهده شد که آثار هنری از دوره های مختلف و با خصوصیات متفاوت، قابلیت مورد نقد قرار گرفتن به شیوه روانکاوانه را دارند. حتی مفهومی چون «نگاه خیره» که در دوره کلاسیک تاریخ هنر نیز با مبحث نگاه خیره مسلط مردانه مطرح گشته بود، در آثار پیکاسو در قالب نگاه خیره مدل های آثارش به بیننده، و در آثار نقاش معاصر زمان ما گرهارد ریشتر با اجتناب مدل هایش از روبرو شدن با تماشاگر، مصداق پیدا می کند. نقد روانکاوانه هنر از آنجا که بیشتر از هر چیز با ویژگی های روان انسان سر و کار دارد، پدیده ای زنده و انسانی بوده که همواره در حال تغییر و تحول است و شاید بتوان گفت که در بررسی آثار هنری رویکردی جهان شمول و بی مرز وبدون تاریخ مصرف به حساب می آید.
منصوره مهدوی کامبیز موسوی اقدم
هر متنی دارای پیچیدگی ها و راز و رمزهای نهفته در خود می باشد که برای دریافت و فهم هر چه بهتر آن نیازمند به یک روش مفید و کاربردی هستیم. در متن پیش رو با پیچیدگی هایی در تصویرسازی های متعدد داستان «آلیس در سرزمین عجایب» روبه رو هستیم که برای تفهیم بهتر آن از دانش هرمنوتیک ( علم تأویل متن) استفاده شده است. هدف از نگارش این پایان نامه تحلیل هرمنوتیکی تصویرسازی های آلیس در سرزمین عجایب می باشد و آنچه از این علم وسیع درخور توجه بوده و به نوشته شدن این پایان نامه کمک شایان توجهی کرده، بررسی زندگی نامه ای هنرمند و مؤلف داستان می باشد که با کمک آن پی به ریشه ها و سرچشمه های شکل گیری داستان می بریم و در ادامه ی آن با تصویرسازی های متعدد در طول سالیان آشنا می شویم. البته اینکه چرا این داستان تا این میزان اهمیت یافته و مورد توجه بسیاری از منتقدان ، فیلمسازان، نویسندگان و تصویرگران واقع شده است؛ نیز حائز اهمیت است. شاید این پایان نامه مسیری برای جلب توجه بیش از پیش منتقدان و نویسندگان و البته هنرمندان داخلی به این داستان قرن نوزدهمی انگلستان باشد تا هم به تصویرسازی های آن در طول سالیان متمادی توجه بیشتری را معطوف سازند و هم به سایر داستان های پرطرفدار خارجی و داخلی و تصویرسازی هایشان با نگاهی عمیق تر پرداخته شود. در این راستا از روش گردآوری اسنادی بهره گرفته شده است.
مهرانگیز بصیری امیر نصری
در این پژوهش کوشیده شده است تا در پرتو نظریه مرلو-پونتی به هنر چیدمان در دوران معاصر پرداخته شود و به طور خاص خوانشی نو از آثار یوزف بویس ارائه گردد. مرلو-پونتی، فیلسوف فرانسوی سده بیستم، از برجسته ترین چهره هایی است که در سده گذشته به نقد دوگانه دکارتی ذهن-بدن پرداخته اند. نقد وی تاثیر عمیقی بر هنر پست مدرن، به خصوص جنبش مینیمالیسم، گذاشت. دستاورد اصلی نقد مرلو-پونتی مفهوم گوشت است: گوشت که ساختاری متقاطع دارد به استیلای دوگانگی های برخاسته از تفکر مدرن در تمامی عرصه ها، از جمله هنر، پایان می دهد. در این پژوهش نشان داده شده است که چیدمان، که آیینه تمام نمای تقاطع میان مدرِک و مدرَک است، اوج تبلور مفهوم گوشت در هنر معاصر است. یوزف بویس، هنرمند آلمانی سده بیستم، که بیشتر آثار او در زمینه هنر اینستالیشن و هنر اجرا مطرح است. گرچه آثار وی قرابت بسیاری با آنچه نظریه ادراک مرلو-پونتی قصد دارد بدان دست یابد دارد، تاکنون تفسیر غالب از آثار وی سمت و سوی روانشناختی و اسطوره شناختی داشته اند. در این پژوهش با نگاه از منظر نظریه مرلو-پونتی به آثار وی دو عنصر اساسی آنها، که در واقع جهت دهنده جنبش های هنری پس از وی بوده اند، آشکار شده است. این دو عنصر یکی برجستگی حضور ادراک تنانه در آثار هنری و دیگری توجه به ادراک روزمره و از میان برداشتن مرزهای تثبیت شده میان امر زیبایی شناختی و امر پیش پا افتاده هستند.
سید کیوان موسوی اقدم کامبیز موسوی اقدم
تحولات هنری هر دوره را نمی توان مستقل از زمینه اجتماعی- سیاسی آن بررسی کرد. طی یک قرن اخیر، هنر ایران نیز، به دلیل مواجهه مستمر با جریان های هنری غرب، از دستاوردها و دیدگاه های مربوط به فرهنگ مدرن متاثر بوده است. در این میان، شکل گیری هویت مدرن ایرانی در دهه های 1340 و 1350، نقش مهمی در شکل گیری جریان های هنری دوران معاصر ایران داشته است. این پژوهش در مورد جنبش های هنری دو دهه 1340 و 1350 ایران و نقش تحولات اجتماعی و سیاسی بر شکل گیری آنها است. در این پایان نامه سعی شده است نقش حکومت، روشنفکران و جریان های سیاسی، و نهادهای آموزش هنر بر شکل گیری گرایش های هنری مورد بررسی قرار بگیرد. برای پیشبرد این تحقیق از روش کتابخانه ای و مصاحبه با شخصیت های مرتبط با این دوران استفاده شده است. در این پژوهش به صورت ویژه به سه موضوعِ جشن هنر شیراز، جنبش سقاخانه و تالار ایران به عنوان سه جریان مهم هنری دهه های 1340 و 1350 پرداخته شده است.
صدف حسامیان کامبیز موسوی اقدم
در پژوهش پیش رو به بررسی رابطه معماری با هنرهای تجسمی در دوران مدرن خواهیم پرداخت تا میزان ارتباط و وام گیری این دو حوزه از یکدیگر را آشکار سازیم. نقطه آغاز این ارتباط اوایل سده بیستم در نظر گرفته شده است، زیرا از این زمان به بعد که تمایز بین رشته ها قاطعانه تر می شود، تلاش در جهت پیوند بین آنها و اثرگذاری گرایش های هنری بر ساخت و ساز معماری به صورت مشخص و با شدت بیشتری صورت می پذیرد؛ هرچند که نمود این تاثیرات در معماری مدت زمانی به طول می انجامد. تا پیش از این نمود معماری در نقاشی تنها به صورت بازنمایی ظاهری بنا یا نهایتاً استفاده از پرسپکتیو بود. اما با شروع قرن بیستم و ظهور دیدگاه های جدید در هنر، علم و فلسفه شاهد دگرگونی هایی بودیم که در نتیجه آن ها نقاشی و مجسمه سازی بر معماری تاثیر گذار شد. پس از آن با گذر از نیمه قرن و ظهور رویکردهای مفهومی در عالم هنر، آثار میان رشته ای مرز میان عرصه های مختلف شناختی را کم رنگ تر کرد. از این زمان به بعد شاهد رد پای معماری در شاخه های مختلف هنری نه فقط به صورت بازنمایی صرف بلکه در ارتباط با فضاهای معماری، تاکید بر کنش اجتماعی- سیاسی و حتی آثاری در اعتراض به معماری خواهیم بود. این دو نقطه کلیدی تاریخی، زمینه ای خواهد شد برای تحلیل و دسته بندی آثار هنرمندان معاصری که فعالیت هنری خود را در ارتباط با معماری و جوانب مختلف آن به لحاظ فرمی، کارکردی، و اجتماعی-سیاسی پیش برده اند.
مریم فرشاد کامبیز موسوی اقدم
هدف اصلی این پایان نامه مطالعه بر تاثیر متقابل نظریات جدید کیهان شناسی و هنر معاصر با تکبه بر مسئله بازنمایی است. این تحقیق قصد دارد به این مسئله پاسخ دهد که چه ارتباط متقابلی میان بازنمایی در علم و در هنر وجود داشته و چگونه برخی هنرمندان معاصر از تعاریف علم جدید برای فضا، زمان، ماده و انرژی بهره جسته اند.
اشکان ماهرویی کامبیز موسوی اقدم
چکیده پژوهش حاضر که به طور مشخص به بررسی تأثیر فرم بر روایت در تصویرسازی نیمه دوم سده نوزدهم اروپا می پردازد، ابتدا بر ویژگی و ظرفیت های دو رسانه کلام و تصویر متمرکز می شود و عنصر روایت گری در هنرهای تصویری در طول تاریخ هنر مورد بررسی قرار داده می شود. سپس موضوع به برهه ای خاص در تاریخ هنر یعنی نیمه دوم قرن نوزدهم متمرکز می شود. از آنجا که تصویرگری رابطه مستقیم با ادبیات دارد ابتدا تحولات ادبیات در قرن نوزدهم وجریان عمده آن دوران، رئالیسم تحلیل می شود. برای روشن تر شدن مطلب، رئالیسم با دو جریان قبلی خود یعنی رمانتیسیسم و کلاسیسیسم مقایسه می شود. سپس به تأثیرات و تحولاتی که نگاه رئالیستی در هنر تصویرسازی و فرم آن ایجاد کرد پرداخته می شود. همچنین جریان عمده ادبی در اواخر قرن نوزدهم سمبولیسم و به تبع آن آرت نوو در گرافیک و تصویرسازی و تأثیر تفکر سمبولیک بر آن مورد توجه قرار می گیرد. در نهایت به تجزیه و تحلیل آثار تصویرسازی سه هنرمند در سه سبک متفاوت، اونوره دومیه، گوستاو دوره و اوبری بردزلی پرداخته می شود. از پژوهش حاضر چنین برآمد که تصویرسازی های رئالیستی به انسان و نمایش درونیات او به وسیله اغراق در فرم فیگور واستفاده از رسانه طراحی به مثابه ابزاری با صراحت بیان زیاد، توجه زیادی کرد. و این امر علیرغم حرفه ای شدن حوزه های مختلف هنری و تفکیک رشته ها در این دوره مجزا از تحولات فلسفی و ادبی در اروپای نیمه دوم قرن نوزدهم نبود هنرمندان آرت نوو نیز تحت تأثیر سمبولیسم به فرم های انتزاعی و تزئینی با سطوح تخت گرایش زیادی پیدا کردند. که زمینه ساز گرایش های مدرن بعدی شد. کلید واژه ها: آرت نوو، تصویرسازی، رئالیسم، روایت، سمبولیسم، فرم.
ساره امیرزاده گوغری فاطمه شاهرودی
در این پژوهش به بررسی جایگاه نقد در نقاشی معاصر ایران پس از 1380 پرداخته شده است. هنر معاصر ایران پس از سال 1380 که اولین نمایشگاه هنر مفهومی برگزار شد دچار تحولات قابل مشاهده ای شد. که البته این تغییرات در هنر نقاشی چه به لحاظ مضمون و محتوا و چه به لحاظ ابزار و روش بیان بی تاثیر نبوده اند. در ارتباط با تغییراتی که در هنر یک دوره رخ می دهد می توان نقد را بسیار موثر دانست. اما آیا نقد به صورت یک جریان در هنر ایران نیز تاثیر گذار بوده است؟ بنابراین در این پژوهش نقاشی به عنوان هنری که هنرمندان و مخاطبان بیشتری در ایران دارد به عنوان نمونه ایی برای بررسی جایگاه و تاثیر نقد بر آن انتخاب شده است.
سعیده افضلی نایینی جمال عرب زاده
موضوع این پایان نامه، بررسی خصوصیات هنر انتزاعی معاصر، با نگاهی به مواد و تکنیک هایی متمایز در اجرا می باشد. این پژوهش، روند تحولات فکری و تکنیکی در این فرم هنری را به پرسش کشیده و به تفاوت های موجود در گرایش های مدرنیستی و پست مدرنیستی هنر انتزاعی در دهه های اخیر پرداخته است. در این رساله کیفیات متریال در هنر انتزاعی و بررسی و تحلیل تحولات ایجاد شده در عرصه ی هنر انتزاعی تا به امروز مدنظر قرار گرفته شده. در این راستا تحقیق فوق حول آراء منتقد هنری، کلمنت گرینبرگ و تقابل با دیدگاه های مدرنیستی او صورت گرفته است. حاصل این پژوهش نمود کنونی هنر انتزاعی در قالب های جدید همچون انتزاع پسامدرنیستی و پساگرینبرگی را با تاکید بر مواد و تکنیک های متمایز و با تحلیل موردی چند از هنرمندان انتزاعی با گرایشات پست مدرنیستی که رویکردهایی فراتر از انتزاع نیمه ی اول قرن بیستم دارند، مورد بحث می گذارد.
میترا سلطانی کامران افشار مهاجر
چکیده تنوع زیستی و تاریخ کهن استان چهارمحال وبختیاری منجر به شکل گیری فرهنگ تصویری ویژه ای در رابطه با سنگ های مزار شده است. این فرهنگ تصویری که در پیکره ها و نقوش روی مزارهای این منطقه منعکس شده است، نمایانگر باورها، آداب و سنن، و موقعیت اجتماعی مردم است که می توان آن را در قالب نقوش مزارهای ارامنه، شیرهای سنگی، و دیگر نقش ها و نمادها دسته بندی کرد. هدف این پژوهش جمع آوری و تحلیل سنگ مزارهای تصویری استان چهارمحال وبختیاری، به عنوان بخشی از تاریخ گرافیک عامیانه ی کشور است. در بررسی این آثار تلاش شده است تا علاوه بر تحلیل محتوایی و رمزگشایی بسیاری از این نقوش، راه حل های گرافیکی به کار رفته جهت تلفیق تصویر و نوشتار در آن ها شناسایی شود؛ که این امر می تواند در طراحی گرافیک معاصر مفید واقع شود. نقوش گردآوری شده بر مبنای چهارچوب نظری آیکونوگرافی تحلیل شده اند. به این صورت که پس از توصیف و دسته بندی نقش مایه ها، به گردآوری اطلاعات در رابطه با تاریخ، فرهنگ و هنر صاحبان این آثار پرداخته شده است. جمع آوری اطلاعات در این بخش، با ترکیبی از روش های میدانی و کتابخانه ای صورت گرفته که هدف آن دست یافتن به مجموعه ی مفصلی از اسناد کتبی و شفاهی در جهت تحلیل نقوش مورد بحث بوده است. در نهایت تحلیل این نقوش، نتایج زیادی، از جمله شناسایی ریشه های نمادین بسیاری از نقش مایه ها و دلایل شکل گیری یا اهمیت یافتن آن ها در میان مردم منطقه را در پی داشته است. همچنین شباهت ها، تفاوت ها و میزان تاثیرپذیری اقوام مختلف ساکن این استان از یکدیگر در رابطه با کاربرد خط و نقش بر سنگ های مزار و روند تغییر شکل بعضی از مهم ترین نمادهای بصری این مردم در طول زمان، از نتایج پژوهش حاضر می باشد.