نام پژوهشگر: مریم رحمانیان کوشککی
مریم رحمانیان کوشککی یدالله جلالی پندری
قصه¬های عامیانه شاخه¬ای از ادبیات داستانی است که در اصل روایت حیات اجتماعی هر ملت و نمودار شیوه تفکر و چگونگی نگرش آن جامعه به جهان هستی است که به انعکاس ویژگی های فرهنگی، جامعه شناختی و روان¬شناسی آن جامعه می¬پردازد. از میانه قرن سیزدهم هجری، به سبب برخی از اقدامات، تغییرات و تحولات در ساختار و اصول ادبیات و نثر فارسی و داستان¬نویسی، بسیاری از آثار و داستان¬ها به سبک عامیانه و تحت تأثیر سنت نقالی و بر پایه ادبیات شفاهی، ایجاد گردید. از جمله مهم¬ترین و بارزترین این آثار، داستان «امیرارسلان» و تحریر تازه «حسین کرد شبستری» است که هر دو بر سنت قصه¬نویسی قدیم ایران تکیه داشتند. داستان امیرارسلان به گزارش نقیب الممالک و نویسندگی فخرالدوله در سال 1298ه.ق و حسین کرد شبستری توسط نویسنده¬ای نامعلوم در سال 1255ه.ق آفریده و کتابت شده¬اند. این-دو داستان محصول سنت نقالی و ادبیات شفاهی بوده که با حضور مستقیم مولف و مخاطب و هم چنین براساس اصول ذکر شده، شکل گرفته¬اند. زبان روایت در این¬دو اثر برگرفته شده از زبان عامیانه است که در پی آن شاهد بسیاری از اصطلاحات و مفاهیم عامیانه، اغراق¬ها، گزاره¬های قالبی، اشعار، کنایه¬ها و ضرب¬المثل¬های موجود در روزگار پیدایش این¬دو روایت هستیم. ساختار اصلی روایت¬ دراین¬دو داستان بر پایه حضور و وجود «راوی سوم شخص» و از جایگاه «دانای کل» که «راوی نقال» نیز نامیده می¬شود شکل گرفته است. این موضوع همراه با دخالت در عرصه روایات و موضع¬گیری نسبت به شخصیت ها و بیان نظرات، بر دیگر موارد و عناصر روایی مانند توصیف، شخصیت پردازی، خطاب و هم¬چنین در ایجاد تعلیق و هیجان و وقفه و شتاب در این¬دو روایت، تأثیر بسیاری گذاشته است. این موارد همراه با حضور و اجرای مستقیم و بدون واسطه نقال یا راوی با ارائه حرکات و حالاتی خاص در هنگام نقل و روایت، همراه با به کارگیری دیگر عناصر روایی، به آن¬ها حالت و شیوه¬ای نمایش¬گری و دراماتیک بخشیده است. از آن¬جا که مطالعه دقیق عناصر سازنده یک روایت و بازنمود قوانین حاکم بر آن، ما را در شناخت بهتر روابط درونی عناصر روایی یاری می¬دهد، در این تحقیق نشان داده¬ایم که چگونه این دو نویسنده از امکانات و ظرفیت¬های روایی- ادبی در اثر خود بهره برده¬اند. توصیف در این¬دو روایت با استفاده از شیوه تلخیص در خدمت مضمون و محتوای عاشقانه- عیارانه شکل گرفته است. گفتگوهای زنده و مستقیم از جایگاه راوی و قهرمانان، در نمایشی شدن این¬دو روایت نقش عمده¬ای داشته است. عنصر صحنه زمان و مکان نیمه¬واقعی، نامشخص قراردادی هستند و نویسندگان به شخصیت پردازی توجه چندانی نشان نداده¬اند. خطاب، انتظارآفرینی و هیجان-آفرینی هر کدام در جریان تألیف و نحوه پیشبرد روایت در این¬دو داستان، از جایگاه خاصی برخوردار هستند. کاربرد آرایه¬ها و صنایع لفظی و معنوی در این دو اثر، هنرمندانه و در خدمت متن و متناسب با ساختار روایت¬ها، باعث ایجاد تصویرسازی و القای بهتر مفاهیم به ذهن خوانندگان گشته است.
مریم رحمانیان کوشککی سلطانعلی کاظمی
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین عاطفه مثبت با حل مساله و خودکارآمدی در دانش آموزان دبیرستانی شهر جهرم به مرحله اجرا درآمد . جامعه آماری دانش آموزان متوسطه شهر جهرم بود که از بین آن 290 نفر به صورت خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین عاطفه مثبت با حل مساله و مولفه های آن رابطه ی معنادار وجود دارد ، همچنین بین حل مساله و خودکارآمدی رابطه ی معنادار وجود دارد، بین عاطفه مثبت با خودکارآمدی نیز رابطه ی معنادار وجود دارد. عاطفه مثبت قادر است حل مساله و خودکارآمدی دانش آموزان را به شکل معناداری پیش بینی نماید.