برپائی حکومت،شاخصه بارزتمدن وشکوفا سازنده نیروهای بالقوه بشری درراه رشد وتعالیست،به گونه ای که نبود آن نظم ونسق وهرج ومرج را بدنبال داشته وسرآغازفلاکت ونابودی بشررارقم خواهدزد،چیزیکه عقل بدان سخت پای فشرده وآنرا برگرفته ازفطرت وجبلیّت ذاتی انسان می داند،بالتبع شرع وعقلاء برآن صحه می گذارند. دراین نوشتار که باگرایش فقهی - استنباطی به خامه تحریردرآمده ضرورت ‹حکومت›بخوبی برجسته شده وسعی گردیده - ضرورت حکومت اسلامی درعصرغیبت - درفصول چهارگانه به تصویرکشیده شود،درفصل ا ول به کلیات ومفاهیم ومطالب که به وضوح عنوان کمک می کرد،پرداخته وتلاش گردید هرآنچه دراین راستا مارایاری می رساند به قلم آید،که طبعا خودزمینه ساز ورود به فصول بعدمی گردد. درفصل دوم به ادله ضرورت حکومت رسیدیم ،بصورت که ادله عقلی ونقلی رااززوایای مختلف به بحث نشستیم وکوشش بعمل آمد ضرورت ازاین مناظراثبات گردد،چه اینکه سیستم مترقی ومتعالی اسلام باوصل به منبع وحی وتمامیت شاکله خود وبانمود عینی وتشکیل دولت اسلامی،به منصه ظهوررسید،ومعلوم شد عقل ونقل متعاضدا آنرا(حکومت)لازم می شمارد. درفصل سوم،اهم ادله منکرین رابا دوقسمت زمانی- درهرزمان وزمان غیبت- ذکر ونقدکردیم وروشن شدکه آنها بانگاه یک جانبه گرایانه ومنعطف به برخی رخدادها ومغرضانه،درخدمت دستگاه عریض وطویل نظام ضداسلامی اند درفصل چهارم،بعدازاثبات ضرورت حکومت ولزوم استمراراسلام وتعطیل بردارنبودن درهیچ عصری،حاکم مطلوب ازدیدگاه اسلام،درعصرغیبت چه کسی می تواند باشدوچه خصوصیات باید داشته باشد را؟بازشناساندیم.