نام پژوهشگر: گل چهره مرادی
گل چهره مرادی فریبا تابع بردبار
هدف این پژوهش بررسی تاثیر دو شیوه ی آموزش مورد استفاده (کارگاه و کلاس درس ) و نحوه ی اجرای آنها (درون سپاری که توسط خود سازمان و در محیط سازمان برگذار می شود یا برون سپاری که توسط سازمان های آموزشی آزاد برگذار می شود) بر توانمندسازی کارکنان است. همچنین این پژوهش موثرترین شیوه آموزش را شناسایی می کند. طرح تحقیق در ردیف تحقیقات شبه آزمایشی قرار می گیرد که با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون به اجرا در می آید. و ابزار سنجش در این پژوهش پرسشنامه ای است که توسط اسپریتزر و میشرا(1992) طراحی شد و توسط اسپریتزر(1995) بر اساس الگوی توانمندسازی توماس و ولتهوس توسعه یافت و بعد اعتماد از پرسشنامه میشرا به آن افزوده شده است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه ی کارکنان تعاونی های خدماتی شهر شیراز را در بر می گیرد. و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران و روش نمونه گیری چند مرحله ای استفاده شد به این صورت که به دلیل بالا بودن حجم جامعه و پراکندگی گرایش های موجود در جامعه در مرحله ی اول با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، 8 خوشه به صورت تصادفی انتخاب شد و در مرحله ی دوم به دلیل تفاوت حجم جامعه در هر خوشه از روش نمونه گیری طبقه بندی شده نسبی برای انتخاب حجم نمونه در هر گرایش(خوشه)استفاده گردید در این پژوهش از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد و بررسی های انجام شده به این نتیجه رسید که تمام انواع آموزش می توانند باعث بهبود توانمندی کارکنان شوند اما این تاثیر به یک میزان نیست. در این میان شیوه کارگاهی برون سپاری شده بیشترین تاثیر و شیوه کلاس درس درون سپاری شده کمترین تاثیر را بر توانمندسازی کارکنان داشتند. همچنین ، این نتیجه به دست آمد که جنسیت و سن افراد نمی تواند بر میزان توانمندی حاصل از آموزش موثر باشد اما تحصیلات و سابقه می توانند بر میزان توانمند شدن افراد در اثر آموزش های ارائه شده اثر بگذارند. بطوری که هرچه سطح تحصیلات و سابقه افراد کمتر باشد تاثیر آموزش بر توانمندسازی کارکنان بیشتر است.