نام پژوهشگر: ابراهیم جمشیدی

بازنمایی در روابط بین الملل مطالعه موردی: بازنمایی آفریقا در سینما، با بررسی فیلم های منتخب جوایز اسکار در یک دهه (2010-2000)
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  ابراهیم جمشیدی   ارسلان قربانی

پژوهش حاضر بعنوان یک تحقیق بین رشته ای به دنبال پیوند نظری سینما و روابط بین الملل با استفاده از مفهوم «بازنمایی» است. بازنمایی یا آن چه می توان عرصه «سیاست بازنمایی» و عرصه «سیاست گفتمانی» نامید مورد توجه پسامدرنیست ها در روابط بین الملل است. در جهانی که تعداد بسیار معدودی از انسان ها روابط بین الملل را مستقیماً تجربه می کنند و اکثراً از طریق روزنامه ، تلویزیون، کتاب، فیلم و سینما آن را تجربه می نمایند، ساخته شدن معنا از طریق دست کاری کلمات و نشانه ها باید مدنظر قرار گیرد. بر همین اساس، پژوهشگران پسامدرن در روابط بین الملل به بررسی نقش نمادها، متون، تصویرسازی ها و ... می پردازند و از طریق نقد نشان می دهند که چگونه برداشت های ذهنی دست کاری می شوند. آنها به بررسی راه-هایی پرداخته که در آن یک چشم انداز (دیدگاه) ایجاد بازنمایی (نمایندگی) می کند و با حاشیه ای کردن دیگر دیدگاه ها، به سلطه و مشروعیت انحصاری دست می یابد. روابط بین الملل به مثابه صحنه کارزار میان بازنمایی های متعارض باقی مانده که در آن بعضی بر دیگری تفوق می یابند. از این رو هدف پسامدرنیسم دست یابی به بازنمایی صحیح روابط بین الملل نیست، بلکه رسیدن به‏ یک بررسی انتقادی از این است که چگونه بازنمایی‏های ویژه جریان یافته و موفق به تولید تأثیرات عملی سیاسی می‏شوند. سینما به مثابه رسانه ای مهم تأثیر قوی بر ادراک مخاطب دارد و در امر بازنمایی دخیل است. بازنمایی فیلم های منتخب جوایز اسکار در یک دهه با مضمون آفریقا معرّف وجود دو کلیشه بارز شرق شناسانه در این فیلم ها بعنوان فرضیّات این پژوهش است. نخست، تصویر به نمایش در آمده از آفریقا، با نمادهایی از زنانگی(حساس، شکننده، نیازمند مراقبه و توجه) و مکانی برای طرح مسائل شهوانی و توأم با لذات جنسی و دوّم انسان غربی سفیدپوست حاضر در این فیلم ها نیز به عنوان الگوی موفقیّت، توسعه و ناجی در برابر مشکلات موجود در این قاره نمایان می شود. فرضیه نخست با ویژگی بخشی زنانه به آفریقا (شرق)، معرّف و مهیا کننده تصویری از آن برای سلطه-پذیری و استعمار است و فرضیه دوم زمینه ساز حضور غرب بعنوان عامل این تسلط می باشد. این دو فرضیه با روش کیفی و تحلیل محتوا مورد آزمون قرار گرفته اند. برای نیل به این هدف، از تلفیق دیدگاه های دو سنّت نظری مطالعات پسااستعماری و نظریه شرق شناسی استفاده شده است. در این پژوهش، مفهوم بازنمایی در مرکز مباحث نظری قرار دارد و رویکردی مرکب از نظریات «ادوارد سعید» و «میشل فوکو» به عنوان مصداقی از کاربرد نظریه بازنمایی ارئه می شود.