نام پژوهشگر: محمد پورکار

بررسی رابطه ی بین ساختار خانواده و قشربندی اجتماعی عهد ساسانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان خراسان رضوی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  محمد پورکار   عبدالحسین تفضلی مقدم

این پایان نامه با عنوان: «بررسی رابطه ی بین ساختار خانواده و قشربندی اجتماعی دوره ی ساسانی» می باشد که مهم ترین هدف های این تحقیق عبارتند از: توصیف ساختار و کارکرد خانواده ی دوره ی ساسانی و قشربندی اجتماعی آن عهد و تبیین ماهیت و چگونگی رابطه ی پدیده های اجتماعی یاد شده. چهارچوب نظری این تحقیق، دیدگاه سیستمی پارسونز می باشد که بر اساس مکتب کارکردگرایی ساختاری تدوین گردیده است و بر اساس این دیدگاه، برای بررسی نهادی همچون نهاد خانواده، ارتباط این نهاد با کل جامعه باید تحلیل گردد؛ یعنی مناسبات کل جامعه با پاره نظام های جامعه. بر اساس تئوری پارسونز و معیارهای ساختاری- کارکردی، «خانواده» یکی از پاره نظام های نظام کل اجتماع است که انجام پاره ای از وظایف را بر عهده دارد و «قشربندی اجتماعی» برای توزیع منزلت های والا به شایسته ترین افراد، خصلت ضرورت کارکردی دارد. از آنجا که فهم جزئیات پیچیده ی پدیده های تاریخی و تحلیل آنها فقط با روش های کیفی امکان پذیر است، روش تحقیق این پژوهش نیز روش کیفی و از نوع «موردی تاریخی» است و این روش، روشی است که برای بررسی عمیق تر واقعه بسیار مناسب است و برای تحلیل حوادث خاص درون واحد اجتماعی معین، شیوه ای کارآمد می باشد. با استفاده از روش کیفی یادشده و نیز به کارگیری تکنیک ها و ابزارهایی همچون: منابع دست اول (تصاویر، نقاشی ها، کتیبه ها، بناها و...) و منابع دست دوم (گزارش و آثار محققین)، این تحقیق به انجام رسیده است. با استناد به چهارچوب نظری این تحقیق (تئوری سیستمی پارسونز)، پژوهش فوق به این نتیجه می رسد که: ساختار خانواده ی عهد ساسانی از نظر بعد، خانواده ای گسترده بودو درون همسری در این خانواده ها به شدت رعایت می گردید ولی با پیدایش جنبش مزدک، تغییراتی در نوع و دایره ی همسرگزینی و نیز همسان گزینی ساختار خانواده ی ساسانی پدیدار می شود و خانواده ی عهد ساسانی دچار تغییر و تحولاتی می گردد، ولی کارکردهای این نهاد، چه در آن دوره و چه در زمان حال به جا مانده است و نهاد خانواده هنوز هم یکی از ارکان اصلی تحکیم شخصیت بزرگسالان و جامعه پذیر نمودن افراد محسوب می گردد و همچنین می توان نتیجه گرفتاز آنجایی که قشربندی اجتماعی دوره ی ساسانی به علت توزیع منزلت، ثروت و قدرت به صورت موروثی و انتسابی، برای طبقه ی اشراف و بزرگان ضرورت کارکردی داشت، با ساختار خانواده ی دوره ی ساسانی رابطه ی مکمل و دوسویه ای داشت. در جامعه ی ساسانی، دایره ی همسرگزینی و چندهمسری در ساختار و شبکه های خویشاوندی به شدت از منزلت و پایگاه اجتماعی افراد (جایگاه آنان در هرم قشربندی اجتماعی) متاثر بود و متقابلاً به دلیل انتقال انتسابی و موروثی نقش ها، پایگاه ها و منزلت های اجتماعی به افراد از طریق خانواده ها، قشر اجتماعی افراد با انتساب به خانواده تعیین و تثبیت می گردید. نتیجه ی این نوع ساختار خانواده و قشربندی اجتماعی آن بود که تحرک اجتماعی صعودی برای دون پایگان کار چندان آسانی نبود و این تمایز اجتماعی از نظر خانواده ی اشرافی ساسانی برای حفظ و تداوم پاکی خون و نسب، ضرورت کارکردی داشت؛ به همین علت، اشراف و بزرگان ساسانی از طریق ترویج و تداوم رسم درون همسری کوشیدند از امتزاج با توده ی مردم دوری کنند تا ممنوعیت ها و محدودیت های تحرک اجتماعیصعودی برای اقشار پایین جامعه را محفوظ نگه دارند و این امر مبین رابطه ی تنگاتنگ و مکمل ساختار خانواده ی جامعه ی ساسانی و قشربندی اجتماعی آن عهد می باشد.