نام پژوهشگر: محسن بهارناز
محسن بهارناز محمد اکوان
تفرد و حضور دو مفهوم پایه است که در یک بررسی فلسفی، افتراق و تمایز دو حوزه ی فلسفی غرب و اسلام را می نمایاند. اصالت فاعل شناسا، در تلقی سوبژکتیو غرب مدرن از بدو رنسانس، از دکارت با مفهوم «کوژیتو» تا امنویل کانت با مفهوم «من استعلایی» و تمییز میان «نومن و فنومن» به پدید آمدن بیش از پیش تلقی فلسفی «تفرد» انجامید. تفرد یا ایندیویژوآلیسم، ریشه ی «سوبژکتیویسم» دارد. سوبژکتیویسم، با دکارت و کانت، از حیث معرفت شناسی، کاملاً در اندیشه ی غرب پسارنسانس، نهادینه می شود. ادامه ی اصالت بخشی به سوژه یا سوبژکتیویسم، و لاجرم ایندیوژوآلیسم، به اصالت بشر یا امانیسم انجامید. اکنون دوره ی عبور از اصالت بشر به ماهو بشر، و نیل به اصالت خود یا «اگوئیسم» است. در تلقی امانیستی، حضور در نسبت با فردیت فرد انسان تعریف می شود: هنگامی که تلقی دکارتی – کانتی از اندیشیدن و حد دانستن اصالت یافت، حضور نیز مفهومی سوبژکتیویسم شد. در واقع حضور با فردیت و اصالت فرد تعریف شد. در اندیشه ی اسلامی، اصالت از آن خداست، یعنی یک تلقی «تئوئیستی». در این تلقی، فردیت انسان در نسبت با اصالت خدا تعریف می شود و تفرد انسان، در مولفه های «انسان مسئول»، «انسان مکلف»، «انسان محق» و «انسان پاسخگو» تبیین می گردد. در تلقی اسلامی از تفرد، فردیت انسان، در نسبت با وحدانیت خدا تبین می شود: توحید و وحدانیت برای انسان خداگرایی، مبین این است در عالم محضر یک خدای واحد است. فردیت هر یک از انسان ها در پیشگاه این خدا، فردیت مخلوق و بنده ی پاسخگوست. لذا، در خداگرایی، فردیت و تفرد، در محضر تعریف می شود؛ محضر خدا. اما در بشرگرایی و امانیسم، متاثر از سوبژکتیویسم، محضر در نسبت با تفرد سوژه تعریف می گردد. امام خمینی (ره)، این تقسیم بندی را در دو مفهوم «انانیت» و «الوهیت» می گنجاند. ایشان عالم را محضر خدا می دانتد و ادب حضور را که بخشی از راز نماز معرفی می کند، در «درک حضور»، سپس «حفظ حضور»، آنگاه «درک حدود»، و در نهایت «حفظ حدود» می شناسد. نسبت تفرد و حضور در اندیشه ی اسلامی، نسبتی کاملاً مفارق و مبتاین و متضاد است که هیچ همپوشانی یا انطباقی ندارد.