نام پژوهشگر: محمد علی میرزابیگی

بررسی میزان تناسب محتوای نوشتاری کتاب های علوم اجتماعی دوره متوسطه با اهداف آموزشی قصد شده در برنامه درسی مربوط به آن ها
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1392
  ملیحه ملک حسینی   محمد علی میرزابیگی

این تحقیق از نوع توصیفی می باشد که با هدف بررسی میزان تناسب محتوای نوشتاری کتاب های علوم اجتماعی دوره ی متوسّطه با اهداف آموزشی قصد شده در برنامه درسی مربوط به آن ها گرفته است. روش پژوهش، تحلیل محتوا است. صرفاً تحلیل محتوای متون مورد بررسی قرار گرفت و واحد تحلیل پاراگراف تعیین شد. جامعه آماری شامل محتوای نوشتاری کتاب های درسی مطالعات اجتماعی سال اوّل و جامعه شناسی سال دوّم و سوّم دوره متوسّطه در سال 92 می باشد. با توجّه به کم بودن تعداد کتاب ها، محتوای نوشتاری کلّ کتاب ها به عنوان نمونه گرفته شد. روش نمونه در این پژوهش، نمونه گیری تمام شماری(سرشماری) است. چون نمونه برابر جامعه است. ابزار گردآوری اطّلاعات پرسش نامه محقّق ساخته است. به منظور رسیدن به اهداف تحقیق سه سوال مطرح شده که بر اساس آن ها پرسش نامه محقّق ساخته به صورت جدول مربوط به مقوله ها و متغیّرها و کدبندی شده تهیّه و تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از فراوانی و میانگین و برای طبقه بندی داده ها از رسم جداول و نمودارها استفاده شد. نتایجی که از این تحقیق به دست آمد نشان داده که بیشترین توجّه محتوایی به هدف هویت فرهنگ با 9/13 درصد و سپس نظام اقتصادی با 1/13 درصد در سال های سوّم و اوّل متوسّطه می باشد و هدف مربوط به آشنایی علوم اجتماعی با 8/11 درصد در سال دوّم متوسّطه مورد توجّه کتاب ها بوده است.

بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و خودپنداره تحصیلی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دخترپایه چهارم تا ششم ابتدایی منطقه شانزده تهران در سال تحصیلی 1392-1393
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  زهرا مهاجر   محمد علی میرزابیگی

این پژوهش با هدف شناسایی رابطه شیوه های فرزند پروری و ویزگیهای خود پنداره تحصیلی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود.روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری در ا ین تحقیق والدین و کلیه دانش آموزان دختر پایه چهارم تا ششم ابتدایی منطقه 16 آموزش و پرورش شهر تهران بود که تعداد 300 نفر از آنها به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند.درتجزیه و تحلیل آماری در دو بخش داده ها مورد بررسی قرار گرفتند در بخش اول که شامل آمار توصیفی مربوط به شاخص های مرکزی?میانگین - میانه )وشاخص پراکندگی(انحراف استاندارد، واریانس کجی و کشیدگی)است وقبل از تحلیل فرضیه هادربخش دوم برای بررسی نرمال بودن داده ها از آزمون کلمونگراف اسمیرنوف استفاده شد در بخش دوم استنباط آماری ازآزمون ضریب همبستگی،رگرسیون وآزمون تحلیل واریانس درون موردی استفاده شد.برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه شیوه های فرزند پروری بامریند (1991) و خودپنداره تحصیلی یی یسن چن (2004) و معدل کل دو نیمسال اول و دوم دانش آموزان استفاده شده است نتایج نشان میدهد بین شیوه فرزند پروری اقتداری و خود پنداره تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.یعنی هرچه خانواده برای تربیت فرزندان بیشتر از شیوه اقتداری استفاده نماید خودپنداره تحصیلی دانش آموزان بالاتر می رود.اما رابطه بین شیوه های فرزندپروری (آزادگذار و استبدادی) و خودپنداره تحصیلی رابطه معکوس و منفی دارند به عبارتی هرچه خانواده برای تربیت فرزندان بیشتر از این دو شیوه استفاده کند. خودپنداره تحصیلی دانش آموزان پایین تر می شود. بعلاوه ضریب همبستگی به دست آمده بین شیوه فرزندپروری با نمره معدل تحصیلی دانش آموزان ارتباط مستقیم و مثبت وجود دارد به عبارتی در صورت تأکید والدین بر استفاده موثرتر و کاملتر ازشیوه اقتداری، پیشرفت تحصیلی فرزندان را به دنبال دارد نتایج دیگر این تحقیق نشان می دهد بین خود پنداره تحصیلی و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و مستقیم وجود دارد.در این پژوهش بین شیوه ها فرزندپروری در تعامل با خودپنداره تحصیلی و پیشرفت تحصیلی رابطه معنادار نیست. در نتیجه می توان گفت شرط یکسانی واریانس ها برقرار است و در سطح آلفا ?% رابطه معنادار وجود ندارد و فرض صفر رد نمی شود. واژه کلیدی? شیوه های فرزند پروری (اقتداری،آزادگذار،مستبدانه)خود پنداره تحصیلی و پیشرفت تحصیلی