نام پژوهشگر: علیرضا قلی نژاد پیر بازاری
طاهره گل گل نیا بهشید حسینی
یکی از ویژگی های شهرهای گذشته توجه به نقش «فضاهای میانی» است. در این فضاها بیشترین تعاملات اجتماعی ساکنان اتفاق می افتد. شهر سنتی به خوبی سه عرصه: خصوصی، عمومی و میانی (نیمه عمومی- نیمه خصوصی) را در ترکیب فضایی محلات از هم مشخص کرده است. قلمروهای نیمه عمومی- نیمه خصوصی حالتی میانی و ثانویه دارد. از سویی در مالکیت ساکنان محله قرار نداشته ولی از سوی دیگر حضور افراد غریبه نیز به آن محدود می شود. با نگاهی به محیط های مسکونی گذشته و معاصر به روشنی فقدان این نوع رفتار قلمروپایی محلات سنتی را درمی یابیم. نبود چنین رفتاری فرصت خلق فضاهای قابل دفاع را از بین می برد. فضاهای تعریف نشده و غیر قابل دفاع، احساس آزار رسانی و ناامنی را به وجود می آورند و مشوق بروز جرائم اجتماعی اند. موضوع طراحی مسکن در بافت تاریخی عودلاجان تهران از یک سو نیازمند شناخت انسان معاصر و شیوه زندگی اوست و از سوی دیگر طراحی در بستر تاریخی استاندارها و ضوابط طراحی مشخصی را می بایست رعایت کند. زمانی این بافت ها پذیرای جمعیتی بوده که در آن زندگی می کردند ولیکن پیشرفت های سریع و جهش های ناگهانی فن آوری مانع از آن شد که این بافت ها بتوانند خود را با سرعت این تغییرات هماهنگ کنند و در نتیجه دچار فرسودگی و آسیب های فراوانی شدند. روشی که نگارنده برای مداخله متناسب با اهداف پژوهش و طراحی برگزیده، مبتنی بر حفظ روحیه بافت تاریخی است، به گونه ای که هویت فضایی شهر گذشته حفظ ولی نیازهای زندگی در مجموعه های زیستی معاصر نیز لحاظ شود. در مجموع خانه مطلوب در یک مجتمع مسکونی وضعیتی است که ساکنان از زندگی در خانه و مجتمع خود احساس آرامش و از همسایگی با سایر ساکنان رضایت داشته باشند. در این وضعیت، مجموعه شرایط زندگی به نحوی است که با گذشت زمان تعاملات اجتماعی بیشتر می¬شود و اکثریت ساکنان نسبت به محل زندگی خویش تعلق و دلبستگی می¬یابند و در بهبود وضعیت موجود مشارکت خواهند داشت. در این پژوهش «دربند»، «بن بست» و «ساباط» که نمونه ای از فضاهای ثانویه اند، بازخوانی شده و نشان داده خواهد شد، که این فضاها با دارا بودن خاطره محله سنتی ایرانی می توانند به عنوان فضاهایی موثر در طراحی مجموعه های مسکونی معاصر به کار گرفته شوند.