نام پژوهشگر: میخک جهانتاب
میخک جهانتاب زیور صالحی
با بررسی های دقیق مورفولوژیکی و ژنتیکی، بسیاری از گونه های نماتودا اخیرا به عنوان کمپلکس گونه ای معرفی شده اند اما در رابطه با جنس raphidascaris railliet & henry, 1915 هیچ گونه مطالعه ای در این راستا انجام نشده است. در این پایان نامه به بررسی تنوع ریختی و ژنتیکی بین جمعیت ایرانی گونه ی raphidascaris acus (bloch, 1779) railliet & henry , 1915 با برخی جمعیت های آلوپاتریک دیگر این گونه که اطلاعات ریختی و ژنتیکی در مورد آنها موجود می باشد پرداخته شد تا مشخص شود که آیا این گونه می تواند به عنوان کمپلکس گونه ای مطرح شود یا خیر. raphidascaris acus گونه ای است از خانواده anisakidae که بارها از میزبانان مختلف از دریای خزر و حوضه آبریز آن گزارش شده است. با این حال هیچ گونه اطلاعاتی در مورد مورفولوژی و نیز ژنتیک این گونه ارائه نشده است. در این مطالعه20 نمونه از این گونه از esox lucius linnaeus )اردک ماهی ( جمع آوری شده و برای اولین بار مورفولوژی جمعیت خزری r. acus با استفاده از میکروسکوپ نوری و الکترونی نگاره مورد بررسی دقیق قرار گرفت. همچنین بخش هایی از توالی rdna شامل its1، 5.8s و its2 توالی یابی و به عنوان مارکر ژنتیکی این گونه ارائه می گردد. در مقایسات بین گونه ای جنس raphidascaris فاصله ی ژنتیک گونه یraphidascaris acus با سه گونه ی قبل تر توالی یابی شده یعنی raphidascaris lophii (wu, 1949) ، (yin & zhang, 1983) raphidascaris trichiuri و raphidascaris longispicula li, liu, liu & zhang, 2012 به ترتیب 41/25%، 84/24% و 41/24% محاسبه گردید. همچنین جهت پی بردن به این مطلب که آیا r. acus می تواند به عنوان یک کمپلکس گونه ای مطرح شود، جمعیت خزری این گونه با جمعیت های آلوپاتریک چک و کانادایی از نظر مورفولوژی و نیز با جمعیت آلوپاتریک لهستانی (تالاب ویستولا) از نظر ژنتیکی مورد مقایسه قرار گرفت. از نظر مورفولوژی اختلافی بین جمعیت خزری و جمعیت چک این گونه دیده نشد ولی دو جمعیت خزری و کانادایی در اندازه ی ejaculatory duct و حضور زائده ی مثلثی بین لبی اختلاف داشتند. فاصله ژنتیک بین دو جمعیت خزری و لهستانی 48/4 % محاسبه شد که در قیاس با فواصل ژنتیک بین گونه ای در جنس raphidascaris عدد قابل توجهی است. بطوریکه بر مبنای اختلافات مورفولوژیکی و ژنتیکی در جمعیت های آلوپاتریک r. acus، این گونه احتمالا یک کمپلکس گونه ای است هر چند که تصمیم گیری تاکسونومیک قاطع در قبال معرفی r. acus به عنوان کمپلکسی گونه ای و توصیف گونه های همزاد آن کاملا منوط به بررسی مورفولوژیکی و ژنتیکی دیگر جمعیت های آلوپاتریک این گونه به همراه آزمون زادآوری بین آنها می باشد.