نام پژوهشگر: سارا اسماعیلی بریرانی
سارا اسماعیلی بریرانی حسین پیرنجم الدین
از نظر مارتین استنرد، شخصیت "رمزآلود" اِولین وا و رویکرد "ابهام برانگیز" وی نسبت به هنر و مدرنیته، از او شخصیتی پیچیده ساخته است. در کل، رویکرد وا نسبت به مسئله ی امپریالیسم و نظام استعمارگرایی غربی نیز بسیار پیچیده و مبهم می باشد. درحالی که وا در رمان های استعمارگرایانه ی خویش به نقدی طنزآمیز از امپریالیسم غربی و مرزگشایی استعماری آن می پردازد؛ به زعم بسیاری از منتقدین، می توان او را در کنار جورج اوروِل و آلدوس هاکسلی در زمره ی آن دسته از نویسندگانی در نظر داشت که مدافع نظام استعماری غرب می باشند. بدین خاطر، هرگاه خواننده به مطالعه ی آثاری چون مشتی خاکa handful of dust))، شیطنت سیاه ( black mischief) و خبر داغ (scoop) می پردازد، پیش از هرچیزی با سوءگیری های نژادپرستانه، اروپا محور و مردسالارانه ی نویسنده مواجه می شود. علاوه بر این، زن ستیزی بعنوان یکی دیگر از مشخصه های پیچیده و مبهم این نویسنده، به روشنی در آثار وی انعکاس یافته است. با این که به عقیده ی بسیاری از خوانندگان، آثار وی دنیایی مردانه را به نمایش می گذارند، می توان به نمونه هایی نیز اشاره نمود که در آنها به زنان جایگاه و نقش هایی مهم اعطا شده است. البته نیازی به ذکر این مطلب نیست که معمولا" آثار وا هیچ قهرمان (فارغ از مسئله ی جنسیت) حقیقی ندارند. با این اوصاف، همانطور که در این رساله خواهیم دید، هرگاه وی به یکی از شخصیتهای داستان ویژگی هایی قهرمانانه منسوب می نماید، تمایلات نژادپرستانه ی او چنان قدرتمند هستند که قادرند بر تعصبات جنسیتی وی فائق آیند. بدین ترتیب، هرگاه او به یک زن (تابع جنسی) نقشی محوری یا صدایی مستقل می بخشد؛ یقینا" وی زنی اروپایی و متعلق به قشر مرفه جامعه می باشد. به عبارتی دیگر، در رمان های وا، با تابعِ نژادی، بخصوص اگر متعلق به طبقه های ضعیف و فرهنگی متفاوت باشد به عنوان یک غیریت (دیگری) برخورد می شود که توانایی سخن گفتن ندارد. به طور کلی، این رساله درصدد آن است تا چگونگی دستبرد غرب را در فردیت فرد تابع (علی الخصوص زنان تابع) در طول تاریخ، در شخصیت پردازی زنان استعمارزده ی رمانهای استعمارگرایانه ی وا خلاصه نماید. وا با رویکردی کاملا" مغرضانه و در شرایطی که بنا به آن چه ترین مین ها "تساوی توأم با تفاوت" می خواند، به بازنمایی شخصیتهای زن داستانهای خویش پرداخته است.. در رمان های شیطنت سیاه، خبر داغ و مشتی خاک، نویسنده با انتساب مسائلی چون مدرنیته، مد، تحصیلات، هنر، سیاست، روزنامه نگاری، و علم به زنان اروپایی و نیز با بازنمایی زنان تابع شرقی با مفاهیمی چون خرافه پرستی، جهالت، بدویت، شهوت و وحشی گری، موضع نژادپرستانه ی خود را به معرض نمایش می گذارد. بنابراین، از نقطه نظر فمینیسم پسا استعماری می توان چنین نتیجه گرفت که در این رمان ها برای زنان شرقی هیچ فضایی جهت سخن گفتن وجود ندارد. به واقع، این زنان نمونه هایی عالی از نظریه ی گایاتری چاکراورتی اسپیواک در باب استعمار دوگانه ی زنان شرقی می باشند. به هر شکل، خواننده باید همچنین مواردی را که نویسنده در آن زنان اروپایی را همچون مردمانی وحشی به نمایش درآورده در نظر داشته باشد. وی با منسوب کردن صفاتی چون نانجیبی، بی مسئولیتی، بی وفایی، مادی گرایی و بی رحمی به این زنان، تصویری کلی از (زنان بی رحم سرزنده bright cruel girls ) ای را به نمایش می کشد که همسر اول وی، اِولین گاردنر (اِولینِ مونث) یکی از نمونه های بارز آن می باشد. درواقع، هرکدام از زنان این رمان ها، به خصوص برندا لست در رمان مشتی خاک می تواند نسخه ی داستانی خوبی از همسر اول نویسنده باشد. در کل، نویسنده با ایجاد فضایی استعماری توانسته با ابزار طنز تلخ، به سرزمین بی حاصل مدرن قرن بیستم اروپا حمله ور شود. در حقیقت، هدف از رساله ی پیش رو این است که نشان دهد در سه رمان مشتی خاک، شیطنت سیاه و خبر داغ مخاطب اصلی حمله ی نویسنده همه ی زنان می باشند. با این حال، با ایجاد تبعیض بین زنان استعمار گر و استعمار زده و بنا بر موضع گیری های نژاد پرستانه ی خویش، وا همچنان یک نویسنده ی نژاد پرست باقی می ماند. به عبارتی کلی، زنان تابع شرقی آثار وا قادر به سخن گفتن نمی باشند.