نام پژوهشگر: یونس ثابتی
یونس ثابتی عباس حاتمی
رساله پیش رو، با در نظر گرفتن آن دسته از نظریاتی که در پیدایش و استقرار دموکراسی بر نقش نیروهای پیشگام اجتماعی تأکید می کنند، به شناخت طبقه بورژوازی و دیدگاه آن نسبت به آزادسازی های سیاسی و اقتصادی می پردازد. با این وجود در این دست از نظریه ها یک آشفتگی متنی دیده شد. چنانکه بر اساس نظریه های مور، لیپست و دال بورژوازی اولاً طبقه ای یکدست دیده شد و ثانیا حامل نگرش یکسانی به آزادسازی اقتصادی و سیاسی بود. اما در آن سو نظریه آرتز قرار می گرفت که استدلال می کرد اولا بورژوازی به دو بخش صنعتی و تجاری دسته بندی می شود. ثانیا فاقد نگرش واحد به دو مقوله آزاد سازی سیاسی و اقتصادی است. چنانکه اولی نگرش مثبت به آزادسازی سیاسی داشت اما مخالف آزادسازی اقتصادی بود، دومی اما نگرشی منفی به آزادسازی سیاسی و نگرشی مثبت به آزاد سازی اقتصادی داشت. رساله بر این اساس تلاش کرد نشان دهد کدام دسته از این نظریه ها بهتر قادر است وضعیت جامعه آماری ما را تبیین نماید. برای سنجش وضعیت این نگرش ها در جامعه آماری از روش میدانی و طراحی پرسشنامه استفاده شد. با استفاده از تطبیق نظریات مورد نظر در قالب 9 فرضیه، مشخص شد که هر دوگونه بورژوازی مورد نظر نسبت به آزادسازی های سیاسی دیدگاه مثبتی دارند اما در قبال آزادسازی های اقتصادی نگرش یکسانی ندارند. این نتیجه گیری، به شکل گیری نظریه سومی انجامید که نشان می دهد بورژوازی در ایران یکپارچه از آزادسازی های سیاسی حمایت می کند اما در مقابل آزادسازی های اقتصادی متفاوت عمل می نماید. بدین سان روی هم رفته حمایت از صنایع داخلی کشور از طریق اعمال محدودیت بر واردات بی رویه کالاها و سرمایه گذاری در بخش صنعت از خواست های اصلی بورژوازی صنعتی در ایران است. این خواست بورژوازی صنعتی در ایران همان خواست اصلی بورژوازی صنعتی در خاورمیانه است که آرتز به آن اشاره کرده بود و مشخص می سازد حمایت دولت از صنایع داخلی تا چه میزان مورد تأکید این بورژوازی است. اما در آن سو بر خلاف یافته های آرتز در خاورمیانه، خواست فراگیر و یکسان دو بورژوازی در ایران در مورد آزادسازی سیاسی نشان می دهد که تقاضا برای مشارکت سیاسی در میان اجزای طبقه متوسط سنتی در ایران بالاست. به این ترتیب در حالی که بورژوازی تجاری در ایران از حیث خواست های اقتصادی همانند بورژوازی تجاری در خاورمیانه است، اما همین بورژوازی از حیث سیاسی ویژگی بورژوازی اروپا را نشان می دهد. بدین قرار روی هم رفته مشخص می شد که خواست های اقتصادی بورژوازی در ایران همان خواست های بورژوازی در خاورمیانه، اما خواست های سیاسی آن ویژگی جوامع اروپایی است. این پیچیدگی بر این نکته تاکید دارد که بورژوازی در ایران از حیث سیاسی وضعیت پیشرفته تری نسبت به وضعیت اقتصادی خود دارد و اینکه این عدم توازن باید در تدوین استراتژی های توسعه اقتصادی و سیاسی در ایران مورد توجه خاص قرار گیرد.