نام پژوهشگر: راضیه اکرامی
راضیه اکرامی ملوک خادمی اشکذری
پژوهش حاضر در چارچوب نظریه پردازش اطلاعات و نظریه سازنده گرایی اجتماعی که روش های مطالعه متون علمی و روش های آموختن همیارانه را توضیح می دهند و به منظور تعیین میزان استفاده دانش آموزان از تعدادی از روش های آموختن و راهبردهای یادگیری ، بر روی 647 دانش آموز پایه دوم و سوم دبیرستان که با روش هدفمند انتخاب شده اند، انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دبیرستان های منطقه سه آموزش و پرورش تهران تشکیل داده اند. منظور از روش های آموختن در این پژوهش روش های پس ختام، آموزش متقابل، مطالعه مشارکتی، آموزش هم شاگردی و پرسیدن دوجانبه است . ابزار مورد استفاده پرسشنامه محقق ساخته 67 گویه ای است که 40 گویه روش های آموختن و 27 گویه راهبردهای یادگیری را مورد پرسش قرار می دهد. برای تعین میزان متغیر ها در جامعه با استفاده از مدل t تک نمونه ای نتایج نشان داده استفاده از روش پس ختام در حد بالا، مطالعه مشارکتی نسبتاً بالا، روش آموزش هم شاگردی و پرسیدن دو جانبه در حد متوسط و آموزش متقابل به میزان خیلی پایین استفاده می شود. برای رتبه بندی متغیرها از مدل فریدمن استفاده شده است. نتایج نشان می دهد روش پس ختام در جامعه مورد مطالعه بیشترین و آموزش متقابل کمترین میزان استفاده را داشته است. مطالعه مشارکتی، آموزش هم شاگردی و پرسیدن دوجانبه در رتبه های دوم تا چهارم هستند. میزان استفاده از راهبردهای فراشناختی در بین دانش آموزان بیش از راهبردهای شناختی است. تحلیل رگرسیونی داده ها نشان داد پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از میان ویژگی های فردی تنها با رشته تحصیلی رابطه داشته است که در رشته ریاضی- فیزیک بیشتر از رشته تجربی و انسانی بوده است. دختران از روش مطالعه مشارکتی بیش از پسران سود می جویند و سایر متغیر های پژوهش مستقل از جنسیت است. بر اساس نتایج این پژوهش استفاده از راهبردهای شناختی و چهار روش آموزش متقابل، مطالعه مشارکتی، آموزش هم شاگردی، و پرسیدن دوجانبه در مدارس غیرانتفاعی بیشتر از مدارس دولتی و در مدارس دولتی بیشتر از مدارس تیزهوشان است. در مدارس تیز هوشان نیز استفاده از راهبردهای فراشناختی بیش از دو نوع مدرسه دیگر است.برای تعیین رابطه روش های آموختن با راهبردهای یادگیری و پیشرفت تحصیلی با استفاده از مدل همبستگی بنیادی دو الگوی اقتضایی به دست آمد. در مدل یکم اگر دانش آموزی از روش پس ختام به میزان خیلی زیاد، از مطالعه مشارکتی، آموزش هم شاگردی، و پرسیدن دوجانبه به میزان کم استفاده کند و روش آموزش متقابل را اصلاً به کار نبرد این فرد راهبردهای شناختی را به میزان بسیار زیاد و راهبردهای فراشناختی را در حد متوسط به کار می برد. بر طبق الگوی دوم اگر دانش آموزی مراحل روش پس ختام را به صورت منفی به کار برد و از آموزش متقابل، آموزش هم شاگردی، مطالعه مشارکتی، و پرسیدن دوجانبه به میزان نسبتا کم استفاده کند، راهبردهای یادگیری او به صورت: راهبردشناختی بسیاربالا، راهبرد فراشناختی بسیارمنفی، و تقریبا بدون پیشرفت تحصیلی برآورد می شود.