نام پژوهشگر: سیما خزائیان
سیما خزائیان محسن نیازی
این پژوهش با هدف مطالعه تطبیقیِ رابطه¬ی معماری و مصرف فرهنگی در دو بافت قدیم و جدید شهر همدان، مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه، فرهنگ به عنوان زمینه¬ی بروز پدیده¬های انسانی، نقشی حیاتی را ایفا کرده است. از آن¬جایی که فرهنگ را نمی¬توان به واسطه¬ی روابط علّت- معلولی مورد بررسی قرار داد، پژوهش بر طبق یک روش¬ کیفی و میدانی صورت داده شده است. محقق مبنی بر این روش تحقیق از نظریه¬¬ی تفسیرگرایی فرهنگی کلیفورد گیرتز استفاده کرده است. این نظریه، فرهنگ را در یک قالب کیفی و به شکلی کاملاًٌ عمیق مورد بررسی قرار می¬دهد. زیرا شامل مباحث متعددی از جمله: ساختارگرایی، کارکردگرایی، نشانه¬شناسی و معنا می باشد. بنابراین، پدیده¬ها در این پژوهش با توسل به این نظریه و روش مردم¬¬نگاری تفسیری، از جنبه¬های مختلف زیرساختی، کاربردی، ظاهری و معانی پنهان و آشکار، مورد بررسی قرار گرفته¬اند. جامعه¬ی آماری مورد نظر در این پژوهش، ساکنین شهر همدان و نمونه¬ی مورد نظر، ساکنین مناطق حاجی و استادان بوده¬اند. روشی که جهت گردآوری داده¬ها مورد استفاده قرار گرفته است، روش¬های مصاحبه، مشاهده و عکاسی و همچنین روش¬های تحلیل داده¬ها، روش توصیف مفهومی و سپس تفسیر مفاهیم بوده است. نتایج حاصل از این تحقیق، بیانگر یک رابطه¬ی متقابل بین معماری و مصرف فرهنگی بوده است؛ که فرهنگ نیز به عنوان یک زمینه برای بروز این رابطه فرض شده است. در واقع، با توجه به نتایجی که از تحقیق بدست آمده است، نمی¬توان معماری یا مصرف فرهنگی را به عنوان عامل صددرصد تأثیرگذار فرض کرد. این دو به واسطه¬ی فرهنگ تعریف می¬شوند و در یک چرخه¬ی فرهنگی یکدیگر را تولید و بازتولید می¬کنند. معماری به عنوان یک امر ماتریال و از طبیعت گرفته شده، حوزه¬ی خود را به انسان معرفی می¬کند. اما این حالت معارفه از امر ماتریال، تنها زمانی کاربردی می¬شود و به ورطه¬ی مصرف می¬رسد، که ذهن انسان از مرحله¬ی سطحی حواس عبور کند و به مرحله¬ی درک پدیده دست یابد، که این امر تنها به واسطه¬ی گنجینه¬های فرهنگی ذهن انسان حاصل می¬شود. در اینجا شکلی از مصرف به¬وجود می¬آید، که به آن مصرف فرهنگی گفته می¬شود.