نام پژوهشگر: نیما جعفری بروجنی
نیما جعفری بروجنی محسن نصر اصفهانی
چکیده پلی (وینیل کلراید) (pvc) یکی از پر کاربرد ترین پلیمر ها در دنیا است. عمده ترین فرآیند تولید این ماده روش سوسپانسیونی است. به مواد تنظیم کننده ی ph محیط سوسپانسیونی در اصطلاح صنعتی بافر گفته می شود. در این پروژه تاثیر غلظت سه بافر پر مصرف در صنعت یعنی آهک، هیدروکسید سدیم(کاستیک) و سدیم بیکربنات بر درصد تبدیل نهایی پلیمر در زمان ثابت، کسر وزنی ذرات بزرگتر از 250 میکرومتر، درصد وزنی جذب نرم کننده توسط ذرات، دانسیته ی ظاهری پودر و k-value که شاخصی است از وزن مولکولی پلیمر بررسی شده اند؛ به علاوه، تاثیر نوع ماده ی تنظیم کننده ی ph نیز بر این خواص بررسی شده است. آزمایش ها در یک راکتور دو جداره ی یک لیتری و مجهز به همزن به روش سوسپانسیونی و در دمای ثابت ?c 58 انجام گرفت. آزمایش های زیادی برای بدست آوردن دستورالعملی استاندارد که منجر به تولید پودری با خواصی مشابه با خواص استاندارد پودر تولیدی توسط واحد پلی(وینیل کلراید) پتروشیمی بندر امام شود، انجام شد و در نهایت دستورالعملی با قابلیت تکرار پذیری در آزمایش های مختلف بدست آمد. همچنین به منظور برنامه ریزی برای آزمایش های بعدی آزمایش هایی برای بدست آوردن مقداری از بافر که به ازای آن ph نهایی سوسپانسیون بین 7 تا 8 قرار گیرد انجام گرفت و این مقدار، مقدار بافر حداقل نامگذاری شد. مقدار بافر حداقل برای آهک، کاستیک و سدیم بیکربنات به ترتیب 6،14 و 13 میلی گرم بدست امد. در این آزمایش ها مشخص شد که درصد تبدیل نهایی در زمان ثابت با افزایش غلظت بدون بعد بافر (مقدار بافر/مقدار بافر حداقل) محیط به صورت خطی کاهش می یابد. همچنین مشخص شد که این کاهش بسته به نوع بافر مصرفی متفاوت است.نمودار های بدست آمده نشان می دهند که بیشترین شیب کاهش درصد تبدیل نهایی در زمان ثابت مربوط است به آهک با شیب 9- (برحسب درصد تبدیل/غلظت بدون بعد بافر) و کمترین آن مربوط است به سدیم بیکربنات با شیب 1/4- . همچنین مشخص شد که با افزایش غلظت بدون بعد بافر محیط کسر وزنی ذرات بزرگتر از 250 میکرومتر، افزایش می یابد. در میان سه بافر استفاده شده بیشترین افزایش در کسر وزنی ذرات بزرگتر از 250 میکرومتر مربوط به کاستیک است که با افزایش غلظت بدون بعد بافر از 1 به 5/2 (افزایش ph نهایی از 7 به10) افزایش 186 درصدی در این شاخص را نشان داد همچنین کمترین افزایش در مقدار این کمیت در همین محدوده از ph نهایی مربوط است به آهک با افزایش 138 درصدی. همچنین مشخص شد که با افزایش غلظت بدون بعد بافر درصد وزنی جذب نرم کننده توسط پلیمر،کاهش می یابد؛ در این میان بازهم بیشترین کاهش در این شاخص مربوط به کاستیک است که با افزایش غلظت بی بعد از 1 به 5/2 درصد وزنی جذب نرم کننده توسط پودر را حدود 50درصد کاهش می دهد در حالی که کاهش همین کمیت هنگام استفاده از سدیم بیکربنات تنها 7/8 درصد می باشد. با کاهش این کمیت، افزایش دانسیته ی ظاهری پودر امری طبیعی به نظر می رسد که در مورد هر سه بافر استفاده شده صادق است اما رابطه ی مستقیمی بین کاهش تخلخل با افزایش دانسیته ی ظاهری مشاهده نشد برای مثال افزایش ph نهایی از 7 به 10(بوسیله ی افزایش غلظت بدون بعد بافر)توسط آهک، افزایش 23 درصدی دانسیته ظاهری پودررا به همراه دارد بصورتی که بیشترین تاثیر را روی این کمیت دارد در حالی که این افزایش در مورد کاستیک و سدیم بیکربنات به ترتیب 15 و 12 درصد می باشد. وزن مولکولی که با شاخصی به نام k-value اندازه گیری شد با تغییر نوع و غلظت بدون بعد بافر مصرفی تغییری از خود نشان نداد و به نظر میرسد که دما تنها عاملی باشد که بیشترین تاثیر را بر این مقدار دارا است. با توجه به نتایج بدست آمده در این تحقیق و با توجه به استاندارد های موجود برای تولید صنعتی پلی(وینیل کلراید) مشخص شد که اگر بتوان به طریقی از خوردگی تجهیزات و بدنه ی داخلی راکتور توسط هیدروژن کلراید تولیدی در هنگام واکنش جلوگیری کرد بهتراست که از بافر استفاده نشود اما اگر امکان مقاوم سازی این تجهیزات در برابر خوردگی وجود نداشته باشد می توان از کاستیک که قیمت ارزان تری نسبت به آهک دارد در تولید پلی(وینیل کلراید) استفاده کرد. استفاده از این ماده باعث خواهد شد که هزینه ی بافر مصرف شده در طی یکسال برای تولید پلی(وینیل کلراید) طبق دستورالعمل تولیدی واحد پلی(وینیل کلراید) بندر امام در مورد کاستیک 10 برابر ارزان تر از آهک تمام شود. کلید واژه ها: پلیمریزاسیون سوسپانسیونی وینیل کلراید، بافر، آهک، سدیم هیدروکساید، سدیم بی کربنات ، پلی(وینیل کلراید)