نام پژوهشگر: فاطمه محقق
فاطمه محقق اشرف میکاییلی
حجاب در لغت به معنای ستر است؛ از این رو، به هر چیزی که شیئی از شیء دیگر پوشیده و پنهان کند، حجاب و پرده می گویند. در اصطلاح عرفانی به معنی هر چیزی است که آدمی را از قرب الهی دور بسازد. بنابراین هر چیزی که مانعی بین خدا و بنده اش باشد حجاب محسوب می شود. مقوله ی حجاب و شناخت آن همیشه ذهن عرفا را به خود مشغول کرده است و یکی از مهمّترین مسائل در شناخت خداوند و رسیدن به او بوده است. خاستگاه آن مربوط به مذهب و عرفان خاصی نیست زیرا بحث معرفت در فطرت آدمی نهاده شده است. آدمی برای رسیدن به معرفت الهی، راهی جز شناخت موانع و حجبی که بین او و خداست، ندارد. در تمامی عرفان ها این مقوله مورد بررسی است البته با نام های متفاوت معنای حجاب را می رساند. مقوله ی حجاب نورانی و ظلمانی بیشتر در عرفان اسلامی به خصوص در مثنوی مورد تاکید و بررسی فراوان است. حجاب های ظلمانی در عرفان اسلامی، شامل حجاب هایی هستند که مربوط به حیات دنیوی و عالم شهادت است و مانع از مشاهده ملکوت و جمال حق تعالی می شود. حجاب های نورانی بر خلاف حجاب های ظلمانی مربوط به عالم لطیف و ماورا است که برای شخص از نفس قدسی پدید می آید. مولانا در مثنوی به انواع مختلف حجاب ها اشاره می کند و انسان را از ماندن در این حجب نهی می کند و او را از اثرات محجوب ماندن آگاه می کند. البته در میان اقوال عرفا در این مورد اختلافاتی دیده شده است امّا این اختلافات می تواند به دلیل قاصر بودن زبان از درک تجربیات عرفا بوده باشد. در این پژوهش سعی بر این شده است که مفهوم حجاب های نورانی و ظلمانی را در عرفان اسلامی با نظر و تاکید به مثنوی مورد بررسی قرار دهیم که اختلاف چندانی میان افکار و عقاید عرفای اسلامی با مولانا در مثنوی دیده نشده است. منظور مولانا از حجاب های نورانی و ظلمانی در مثنوی همان حجبی است که در عرفان اسلامی آمده است. تنها اختلافی که در میان آن ها دیده شده است، مربوط به دلیل بودن حجاب ها از ناحیه خدا بوده است که مولانا وجود این حجب را غیرت خداوند به خودش می داند امّا عرفای اسلامی علّت آن را حبّ الهی به خودش می دانند.
فاطمه محقق وحید شالچی
هر جامعه ای آموزش و پرورش مناسب با ساختار و زمان خود پدید می آورد و خود فردی و اجتماعی فرد را به صورت یک موجود با انضباط تربیت می کند. هر جامعه ای می خواهد نسل جدید را به گونه ای تربیت کند که بتواند در آینده کارهای موجود در جامعه را درست مطابق نیاز حکومت بر عهده بگیرد. آموزش وپرورش برای آنکه به اهداف خود دست یابد نیازمند آن است که دانش آموزان را متقاعد کند تا براساس مولف های تعریف شده این سیستم پیش بروند. این کار از طریق ایجاد انگیزه برای پیشرفت در تحصیل محقق می¬گردد. این افراد بدین ترتیب می¬توانند بقای جامعه را با برعهده گرفتن پست¬ها و مشاغل مختلف تضمین نمایند.اما به نظر می رسد دانش آموزان حال حاضر مدارس ما از انگیزه کافی برای پیشرفت در تحصیل برخوردار نیستند. این موضوع در نمرات دانش آموزان به چشم نمی آید. برای کشف این موضوع و یافتن زمینه های اجتماعی و فرهنگی این بی انگیزگی به سراغ معلمان با سابقه رفته ایم. این معلمان با مقایسه دانش آموزان دو دهه گذشته به ما کمک کردند تا دید روشن تری نسبت به مسئله پیدا کنیم. تجارب کاری و دانش تجربی این معلمان از طریق روش کیفی و به کاربردن مصاحبه نیمه ساختاریافته در طی دو مرحله جمع آوری شد. نتایج حاصل از این مصاحبه نشان می دهد. تغییرات اقتصادی، تغییرات حوزه خانواده، تغییرات سریع و ناموزون نظام آموزشی، تبعات اجتماعی حاصل از بلوغ زودرس در دانش آموزان، کاهش اهمیت آزمون سراسری به دلیل افزایش ظرفیت دانشگاه ها، جذب دانش آموزان به رشته های فنی و حرفه ای و کاهش اهمیت مدارک صادرشده از سوی دانشگاه ها و نهایتا گسترش مصرف رسانه به ویژه اینترنت، تلویزیون، ماهواره و کتاب و تاثیرات فرهنگی و اجتماعی حاصل از این مصرف باعث شده است که انگیزه کسب موفقیت در امر تحصیل در بین دانش آموزان از بین برود وجذب مسائل دیگر شود. نظریه انگیزش مک کله لند در تحلیل یافته های این تحقیق استفاده شده است.