نام پژوهشگر: زهره تیموری
زهره تیموری بهرام نوازنی
مفهوم قدرت از دیر زمان تا به امروز، یکی از بحث برانگیز ترین و گسترده ترین مفاهیم در علم سیاست و روابط بین الملل بوده است. مفهومی که با گذشت زمان و پیچیده شدن هر چه بیشتر روابط بین المللی و پیشرفت علوم و فنون، ابعاد بیشتری چه از نظر عناصر و چه نوع یافته و امروزه استفاده از قدرت تنها به قدرت سخت و در راس آن قدرت نظامی، مربوط نمی شود. در دهه آخر قرن بیستم، واژه قدرت نرم و بعد از آن قدرت هوشمند که ترکیبی از قدرت سخت و نرم است جای خود را در ادبیات سیاسی باز نمود. آنچه در این بین دارای اهمیت است، میزان استفاده و برداشت کشورها از انواع و عناصر قدرت در سیاست خارجی شان می باشد. ایالات متحده با داشتن بیشترین منابع قدرت، چه سخت افزاری و چه نرم افزاری و به عنوان کشوری ابرقدرت، در طول جنگ سرد تمایل بیشتری داشت تا از قدرت سخت خود استفاده کند، اما با توجه به تغییر شرایط بین المللی، بخصوص بعد از فروپاشی شوروی، در تلاش برای استفاده از قدرت سخت و نرم خود و به نوعی پیوند این دو نوع قدرت در قدرت هوشمند، وجهه و توان بین المللی خود را افزایش داده و هر چه بیشتر در معادلات جهانی نقش پررنگ تری داشته باشد. این تحقیق با اتخاذ روش توصیفی – تحلیلی، می خواهد تا ضمن بررسی تحولات صورت گرفته در مفهوم قدرت در سیاست خارجی ایالات متحده بخصوص بعد از جنگ سرد و ارائه نمونه هایی برای این موضوع، همزمان عملکرد سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم را نیز مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. نتایج و یافته های تحقیق نشان دهنده این موضوع است که سیاست خارجی ایالات متحده طی سالهای بعد از فروپاشی شوروی، با هدف استفاده هر چه بیشتر از قدرت هوشمند (قدرت سخت و نرم) توانسته به طور همزمان با برخی سیاست های مداخله جویانه وهمزمان همگرایانه بین المللی، به اهداف و منافع ملی این کشور جامه ی عمل بپوشاند. کلید واژه: مفهوم قدرت، ایالات متحده، سیاست خارجی، جنگ سرد.