نام پژوهشگر: علیرضا حاجی میرزا مسیح
علیرضا حاجی میرزا مسیح رضا جلالی
تاریخ روابط بین الملل همواره شاهد وقوع جنگها و درگیریهای متعددی بوده است که همواره این جنگها و درگیریها، بیشتر از همکاریها و صلح و ثبات بین المللی منشاء تغییرات در نظام بین المللی بوده اند. تغییراتی که می توانند منجر به کاهش قدرت و نزول جایگاه یک کشور، و در مقابل افزایش قدرت و صعود جایگاه کشور دیگر در عرصه نظام بین الملل شوند. فاتحان این درگیریها و جنگها نیز، در نقش دادن به نظم های جدید، نقش و سهم به سزایی داشته اند. به عبارت دیگر آنها بوده اند که به عنوان فاتحان جنگها، نظم جدید و قواعد آنرا شکل و جهت می دهند. پایان جنگ جهانی اول و شکل گیری جامعه ملل، پایان جنگ جهانی دوم و شکل گیری سازمان ملل متحد، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، حادثه 11 سپتامبر سال 2001 میلادی و تغییر در شرایط نظام بین المللی و به طور ویژه تغییر در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به عنوان سردمدار نظم نوین بین المللی، همگی گویای این مطلب می باشند که همه این وقایع و درگیریها و جنگها، فارغ از هر علت و کیفیتی که داشته اند و فارغ از اینکه چگونه خاتمه یافته اند، فرصت مناسبی برای کشورهایی بوده اند که خواهان تغییر وضع موجود به نفع خود بوده اند. فرصتهای که بهره برداری بهینه از آنها در کنار برخورداری از توانمندیهای گوناگون در همه ابعاد قدرت( نظامی، اقتصادی، سیاسی، ...)می تواند جایگاه کشورها در عرصه نظام بین المللی دچار دگرگونی کند. به نظر می رسد حوادث اخیر منطقه خاورمیانه نیز از چنین ویژگی و کیفیتی برخوردارند. این حوادث چه بهار عرب و چه بیداری اسلامی نامیده شوند، فرصت مناسبی برای ایجاد تغییرات گسترده در مناسبات و معادلات منطقه ایی برای کشورهای منطقه و حتی قدرتهای فرامنطقه ایی به حساب می آیند. این ناآرامی ها اگرچه درگیری یا جنگ تمام عیار به حساب نمی آیند، اما دست کم از نظر تاثیرات و پیامدهایی که به لحاظ دگرگونی های سیاسی( و امنیتی )از خود برجای می گذارند، حائز اهمیت فراوانی می باشند. تاثیرات و تغییراتی که دست کم برای کشورهای منطقه خاورمیانه و سرنوشت و آینده آنها اهمیت ویژه ایی دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز که از کشورهای مهم منطقه خاورمیانه محسوب می شود، باید با توجه به شرایط منطقه، در اتخاذ سیاست منطقه ایی و تدوین استراتژی منطقه ایی خود در این راستا هوشیارانه و مبتکرانه عمل نموده و از شرایط به نفع خود و در جهت ارتقای موقعیت منطقه ایی و حتی بین المللی خود بهره برداری نماید. این مساله در مورد سوریه که هم پیمان منطقه ایی جمهوری اسلامی ایران شناخته می شود اهمیت موضوع را بیشتر می کند. اما توجه به تاریخ روابط بین الملل و نظام بین الملل نشان می دهد که در طول تاریخ هیچ پیمان و اتحاد و دوستی ایی پایدار و دائمی نبوده است و هیچ دشمنی و جنگی نیز به صورت پایدار باقی نمی ماند. این منافع کشورها است که شرایط را تعیین می کند. در پژوهش حاضر تلاش می شود ضمن تاکید بر تئوری واقع گرایی و عناصر و مولفه های آن و ضمن توجه به نظام بین المللی و ماهیت آنارشیک آن، به جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک واحد سیاسی مستقل یادآور شد که تنها اصل حاکم بر نظام آنارشیک بین الملل و قاعده عمل در این نظام خودیاری است. تنها نیرویی که می تواند به یک کشور در راستای تامین اهداف و منافع ملی و مهمتر از همه تامین امنیت و حفظ بقای آن کمک کند، تنها و تنها خودیاری است. مادامی که اصل حاکم بر روابط بین الملل و نظام بین الملل آنارشی است و منافع تعییین کننده شیوه رفتار کشورها، نمی توان به هیچ اتحاد و همکاری و هم پیمانی ایی دلخوش نمود و تنها قدرت، افزایش قدرت، حفظ و نمایش قدرت و خودیاری است که تامین کننده اهداف و منافع و امنیت کشورها است. حادثه 11 سپتامبر سال 2001 میلادی بار دیگر ضرورت توجه به رفتارهای واقع گرایانه را در عرصه نظام بین الملل به همه کشورها یادآوری نمود. جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به همه این شرایط و به عنوان عضوی از نظام بین الملل از این قاعده مستثنی نمی باشد.