نام پژوهشگر: فرزانه فرخ منش
فرزانه فرخ منش شکوه السادات بنی جمالی
هدف از این پژوهش بررسی ارتباط رفتار پرخاشگرانه با سن شروع، الگوی ارثی، کیفیت زندگی و مقایسه آن ها در زنان و مردان مبتلا به اسکیزوفرنیا می¬باشد. این پژوهش، از نوع همبستگی است اما به خاطر این که مقایسه متغیرها به تفکیک جنسیت نیز مورد نظر بود از نوع پس رویدادی علّی- مقایسه ای نیز می باشد. به منظور بررسی فرضیات پژوهش، 114 نفر از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا از نوع پارانویا که در فاصله¬ی سنی 20-60 سال بودند از درمانگاه ها و بیمارستان های استان مازندران به روش نمونه گیری غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی¬ها بر اساس متغیر¬های جمعیت شناختی همتاسازی شدند. به منظور جمع-آوری اطلاعات، از پرسشنامه¬ی خشم بالینی اسنل، گام، شاک، موسلی و هیت(1995)، پرسشنامه کیفیت زندگی فرم کوتاه سازمان بهداشت جهانی (whoqol- bref، 2004) و فرم مصاحبه ساختارمند تشخیصی و دموگرافیک محقق ساخته استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها از شیوه¬های آمار توصیفی، آزمون u مان ویتنی، کُلموگروف- اسمیرنف، ضریب هبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین سن شروع بیماری و نمره خشم بالینی بیماران(در مجموع زنان و مردان) وجود نداشت. بین رفتار پرخاشگرانه و الگوی ارثی در زنان و مردان اسکیزوفرنیک رابطه معنادار نشان داده شد. بین نمرات کلیه حیطه¬های کیفیت زندگی و ادراک کلی فرد از کیفیت زندگی، سلامت و مجموع آن¬ها با خشم بالینی رابطه منفی معنادار وجود داشت. بین رفتار پرخاشگرانه زنان و در اکثر حیطه¬های کیفیت زندگی به جز در حیطه¬ی جسمی و ادراک کلی فرد از کیفیت زندگی رابطه منفی معنادار به دست آمد. بین سن شروع بیماری و الگوی ارثی در زنان و مردان اسکیزوفرنیک رابطه معنادار مشاهده شد. این رابطه به تفکیک جنسیت معنادار بود. رابطه معناداری بین سن شروع بیماری در افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا و کیفیت زندگی آنان مشاهده نشد. بین بیماران دارا و فاقد الگوی ارثی هیچگونه تفاوت معناداری از نظر حیطههای کیفیت زندگی و ادراک کلی آنان از کیفیت زندگی و سلامت و مجموع آن¬ها وجود نداشت. بین خشم بالینی در دو گروه زنان و مردان اسکیزوفرنیک تفاوت معنادار نشان داده شد. میانگین سن شروع بیماری اسکیزوفرنیا در مردان زودتر از زنان نشان داده شد. انتقال اسکیزوفرنیا از مادر و منسوبین او بیشتر از پدر و اقوامش بود. ادراک کلی کیفیت زندگی و سلامت در زنان بالاتر از مردان بود. ولی بین زنان و مردان در کلیه¬ی حیطه های کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج حاکی از آن بود که جنس مذکر، وضعیت تجرد، درآمد کم و کیفیت پایین آموزشی متغیرهای مهم اجتماعی، در تعامل با کیفیت پایین زندگی بیماران اسکیزوفرنیک می¬باشند و از این رو کوشش در جهت ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران با توجه به شروع زودهنگام بیماری، می تواند به عنوان یک عامل پیشگیرانه موجب افزایش رضایت بیماران از زندگی و متعاقباً کاهش پرخاشگری آنان شود.