نام پژوهشگر: عبدالحمید اختری
عبدالحمید اختری سید حسن طباطبایی
یکی از رویکردها ونگره هایی که در چند دهه ی اخیر مورد توجه جامعه ی علمی،به خصوص جامعه بزرگ ادبیات قرار گرفته است، تحلیل ریخت شناسانه ی قصه هاوحکایت-هاست. این نگاه در بررسی های خود در وهله ی اول به شناخت و کشف کوچکترین عناصر سازنده قصه و حکایت می پردازد؛ سپس شناسایی روابط بین این عناصر و خط سیر قصه در ظاهر آن مطمح نظر این نگره می باشد. این نوع بررسی و تحلیل می تواند بر هر یک از قصه های موجود در ادب کلاسیک پارسی و ادب روایی و داستانی هر یک ازملل دیگر مترتب باشد. در این پایان نامه سعی شده است که قصه ی داراب را که مستخرج شاهنامه فردوسی است، بر اساس الگوی ریخت شناسی «ولادیمیر پراپ» مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد . که شامل حرکتی اصلی و حرکت فرعی یا میان حرکتی می باشد و بروز مشکل، نقطه عزیمت قصه به سوی پایان است که در انتها باحل مشکل شخص اصلی داستان، قصه به کار خود پایان میدهد. این رساله شامل پنج فصل است که هر یک از فصول در ضمن پرداختن به مبحثی مستقل، جزئی تفکیک ناپذیر برای تکمیل دیگر فصول آن می باشد؛ فصل اول به بیان کلیاتی درباره موضوع اصلی می پردازد، در فصل دوم مبانی نظری ریخت شناسی و برخی جریان های مرتبط با آن گفته خواهد شد، در فصل سوم اندکی درباره قصه ی داراب بحث شده است، فصل چهارم به تحلیل ریخت شناسانه مربوط می شود و در ادامه و آخرین بخش این پایان نامه، نتایج به دست آمده از این پژوهش فهرست وار ارائه خواهد شد .