نام پژوهشگر: منصوره اصغری
منصوره اصغری فریده شکری
به موجب متون فقهی و موادی از قانون مدنی، برخی عیوب جنسی مصرح و از جمله عنن، خصاء، و جب در زوج و قرن، و افضاء در زوجه از موجبات فسخ نکاح به شمار می آیند. در مقابل، مصادیق دیگری از اختلالات جنسی از منظر علم روان شناسی را می توان برشمرد که از حیث اهمیت و تأثیری که بر روابط زوجین بر جای می گذارند، شایان توجه بیشتری هستند؛ مصادیقی نظیر واژینیسموس، و انزال زودرس که موجب مختل شدن رابطه جنسی میان زوجین می شوند. پرسش این است که کدام یک از اختلالات جنسی مصرح قانونی بر اقسام اختلالات جنسی موضوع علم روان شناسی، قابل انطباق اند و نیز این که آیا می توان عیوب موجب فسخ نکاح را واجد وصف تمثیلی دانسته و بر اختلالات جنسی یاد شده نیز تسری داد؟ یافته های حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که میان اختلال نعوظ و عیب عنن، اختلال واژینیسموس و عیب قرن (عفل یا رتق)، و هم-چنین اختلال انزال زودرس مشروط بر عدم توانایی دخول و عیب عنن شباهت های بسیاری می-باشد؛ لذا قابلیت تطبیق میان اختلالات مذکور وجود دارد. هم چنین با توجه به پیامدهای میان فردی نامطلوب ناشی از اختلالات جنسی هر یک از زوجین نظیر نارضایتی زناشویی، نارضایتی جنسی، تمایل/اقدام به جدایی، سردی گراییدن روابط عاطفی/جنسی، وجود یا تمایل به ارتباط با جنس مخالف، و نیز با استفاده از ادله قائلین به تمثیلی دانستن عیوب موجب فسخ نکاح، از جمله قاعده لاضرر، و برخی روایات وارده می توان اختلالات جنسی مذکور را به عنوان موجبی برای فسخ نکاح در نظر گرفت. هم چنین در این پایان نامه با روش کیفی و با استفاده از ابزار گردآوری داده ها؛ مصاحبه عمقی از نوع نیمه ساخت یافته و پرسشنامه رضامندی زناشویی انریچ - نسخه 47 سوالی؛ تأثیر بروز اختلال جنسی در انحلال نکاح، با مطالعه سی و یک نفر از زوجین مبتلا مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از مطالعه میدانی حاکی از آن است که پیامدهای نامطلوب ناشی از اختلالات جنسی در روند زندگی مشترک زوجین، به دو گروه کلی پیامدهای فردی (افکار منفی، احساسات نامطلوب، آثار ناگوار در حیطه جنسی فرد) و میان فردی (همسر، روابط میان زوجین، اطرافیان، محیط کاری) قابل طبقه بندی می باشد.
منصوره اصغری مرجان جعفری روشن
هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه ی بین مولفه های هوش هیجانی و مولفه های یادگیری خودتنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی-اجتماعی 6و 11 با اهمال کاری تحصیلی بود. جامعه ی آماری پژوهش، دانش آموزان دختر دوره متوسطه از دو منطقه 6و11 شهر تهران بودند. نمونه ی پژوهش شامل 480 دانش آموز بود که با روش نمونه ی در دسترس از بین دانش آموزان دختر دبیرستانهای این دو منطقه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه اهمال کاری نسخه دانش آموزی(سولومون و راث بلوم،1984)، پرسشنامه خودتنظیمی (زیمرمن ومارتینزپونز, 1988) وهوش هیجانی شات (مایرو سالووی،1990) جمع آوری شد. داده های پژوهش با روش های ضریب هبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغییری(گام به گام)، تجزیه و تحلیل گردید. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از بین مولفه های یادگیری خودتنظیمی تنها مولفه ی انگیزشی،(که نشانگر باور فرد به خودکارآمدی اش در انجام تکلیف) پیش بینی کننده اهمالکاری تحصیلی بوده است و همچنین از بین مولفه های هوش هیجانی، دو مولفه ی بهره برداری از هیجان، بصورت منفی و مولفه تنظیم هیجان بصورت مثبت، پیش بینی کننده اهمالکاری دانشآموزی بود.که در مجموع حدوداً 14 درصد از واریانس اهمال کاری تحصیلی را پیشبینی کردند.متغییر دو منطقه اقتصادی – اجتماعی نیز در حاشیه معنا داری قرار گرفت.