نام پژوهشگر: محمدرضا سعید افخم شعرا
مهدی نعیمی یزدیهای مشهد محمدرضا سعید افخم شعرا
چکیده تنش کمبود آب در گیاهان، یکی از مسائل عمده در کاهش عملکرد در کشاورزی به خصوص در مناطق گرمسیری، نیمه خشک وخشک جهان می باشد. آزمایش فاکتوریل براساس طرح کاملاً تصادفی با چهار سطح آبیاری شامل: سطح آبیاری شاهد(بدون افزودن مکمل و بدون کاهش آبیاری)، سطح آبیاری صفر در صد (افزودن مکمل و عدم کاهش آبیاری)، سطح آبیاری 20 درصد (افزودن مکمل و کاهش یک مرحله آبیاری) و سطح آبیاری 40 درصد (افزودن مکمل و کاهش دومرحله آبیاری) بر روی سه گونه آتریپلکس کانسنس، سیاه تاغ و قره داغ با دوازده تیمار در مراتع بیابانی شهرستان سرخس انجام گرفت. صفات مورد مطالعه شامل: طول اندام هوایی، طول ریشه و قطر بزرگترین تاج پوشش بود. در دو گونه آتریپلکس و تاغ بیشترین افزایش طول اندام هوایی مربوط به تیمار صفر درصد بود و با افزایش تنش خشکی مقدار افزایش طول اندام هوایی کمتر شد. گونه قره داغ بیشترین افزایش طول اندام هوایی در سطح آبیاری شاهد داشت. بیشترین مقدار افزایش طول ریشه در گونه های آتریپلکس و قره داغ در تیمار شاهد و در گونه تاغ در سطح آبیاری صفر در صد مشاهده گردید. در گونه های آتریپلکس و قره داغ با کاهش آب (تنش خشکی) از افزایش طول ریشه کاسته شد. بیشترین مقدار افزایش قطر بزرگترین تاج پوشش در دو گونه آتریپکس و تاغ مربوط به سطح آبیاری صفر در صد و در گونه قره داغ مربوط به تیمار 40 در صد بود. با توجه به این نتایج در گونه قره داغ تنش خشکی بر قطر بزرگترین تاج پوشش اثر نداشت ولی در دو گونه دیگر با افزایش تنش خشکی از مقدار افزایش قطر بزرگترین تاج پوشش کاسته شد. همچنین در این تحقیق اثر مکمل و گونه ها بر خاک منطقه نیز بررسی شد و صفاتی از خاک شامل: اسیدیته، شوری خاک و مقدار پتاسیم مورد ارزیابی قرار گرفت. مکمل آبیار بر اسیدیته خاک اثر چندانی نداشت. فقط در سطح آبیاری صفردرصد و در گونه آتریپلکس اسیدیته خاک به سمت قلیایی تغییر کرد و در سایر سطوح آبیاری و گونه-ها اسیدیته خاک تقریباً خنثی بود. در تیمارهایی که مکمل به آب آبیاری اضافه شده بود به جز سطح آبیاری صفر درصد و فقط در دوگونه تاغ و قره داغ مابقی نمونه ها ec متعادلی (ec<8) داشت. در سطوح آبیاری 20 و 40 درصد حتی با افزایش مکمل به آب مقدار ec خاک نسبت به سطح آبیاری شاهد کمتر بود. مقدار پتاسیم در گل اشباع خاک منطقه مورد آزمایش تقریباً در تمام نمونه ها متناسب و یکسان و کمتر از ppm100 بود. در سطح آبیاری صفر درصد و فقط در دوگونه تاغ و قره داغ مقدار پتاسیم به بیشتر از ppm100 رسید. در سطوح آبیاری 20 و 40 درصد مقدار پتاسیم نسبت به تیمار شاهد کمتر بود.
هاجر حمیدی راوری محمدرضا سعید افخم شعرا
حفظ و احیاء پوشش گیاهی در منابع طبیعی از اهمیت خاصی برخوردار است و لازم است که مورد توجه خاص قرار گیرد. جهت رسیدن به این هدف، باید ویژگیهای اکولوژیک گونههای مهمی را که تشکیل دهنده پوشش گیاهی در عرصه منابع طبیعی میباشند، مورد شناسایی قرار داد و سپس جهت اصلاح و احیاء رویشگاههای آن اقدام نمود. به همین منظور، بررسی برخی خصوصیات اکولوژیکی گونه calotropis procera l. که در سطح نسبتاً وسیعی از جنوب استان کرمان میروید، صورت گرفت. نقشه رویشگاه، خصوصیات رویشگاهی شامل: توپوگرافی، اقلیم، خاک، گونههای همراه و چگونگی حضور این گونه در پوشش گیاهی تعیین گردید. نتایج مطالعه نشان داد که گونه استبرق اغلب در عرصههای جنوبی و گرمسیری استان کرمان با ارتفاع 700-500 متر از سطح دریا حضور دارد. میانگین بارندگی سالانه در این رویشگاهها 300-50 میلیمتر و میانگین دمای سالانه 30-20 درجه سانتیگراد است. خاک رویشگاه این گیاه مرتعی عمدتاً با عمق متوسط یا زیاد، با بافت سبک و سنگریزهدار است. اسیدیته خاک 07/8- 31/7 و هدایت الکتریکی (ds/m) 28/0 – 1/0 بود. در رویشگاههای مختلف، این گونه در مناطق مخروبه، اراضی رهاشده و مناطق با خاکهای ضعیف مشاهده شد. ریشه اصلی این گیاه تا عمق 200-150 سانتیمتر در خاک نفوذ میکند. بررسی نحوه حضور گونه مورد نظر در پوشش گیاهی رویشگاه مورد نظر نشان داد که متوسط پوشش تاجی این گونه 2/0 درصد، متوسط تراکم 167 پایه در هکتار و بیومس 87/18 کیلوگرم در هکتار است. مقایسه میزان عناصر ازت، کربن، فسفر قابل جذب و پتاسیم محلول در اندامهای برگ، ساقه و ریشه گیاه استبرق نشان داد که میزان ازت در برگ بالاتر از ریشه و ساقه است و بلاعکس میزان کربن در برگ پایینتر ریشه و ساقه است، که نشان دهنده پایین بودن نسبت کربن به ازت در برگ و کیفیت و سرعت تجزیهپذیری بالای آن است. میزان کربن در ریشه بالاتر از برگ و ساقه است که نشان دهنده بالا بودن ترسیب کربن در اندامهای زیرزمینی نسبت به اندامهای هوایی است. میزان فسفر قابل جذب و پتاسیم محلول در برگ بالاتر از ساقه و ریشه است. به طور کلی نتایج بررسیها بیانگر این مسئله است که خاک زیراشکوب استبرق و عاری از پوشش آن از نظر خصوصیات فیزیکی تفاوت چندانی ندارند. میزان کربن آلی، ازت و نسبت کربن به ازت در خاک زیراشکوب استبرق بالاتر از خاک شاهد بود که این میتواند ناشی از ریزش اندامهای هوایی گیاه باشد. میزان پتاسیم قابل جذب و فسفر قابل جذب در خاک زیراشکوب بالاتر بود، اما میزان پتاسیم محلول در خاک زیراشکوب استبرق پایینتر از شاهد بود، که میتواند ناشی از جذب پتاسیم توسط گیاه باشد.
محبوبه مصلحی محمدرضا سعید افخم شعرا
ارایهی روشی دقیق، سریع و کم هزینه برای تعیین تولید گیاهان مرتعی یکی از اهداف بوم شناسان به ویژه مرتعداران است که همیشه علاقهمند به دانستن میزان تغییرات این ویژگی گیاهی هستند. هدف اصلی این تحقیق، تعیین روابطی بین متغیرهای سطح تاجپوشش، حجم و ارتفاع با تولید گونههای atriplex canescens، acanthophyllum squarrosum، lactuca orientalis، astragalus meshedensis و stipa barbata در مراتع جنوب بیرجند میباشد. بدین منظور ابتدا به صورت تصادفی _سیستماتیک سه ترانسکت به طول 100 متر در منطقه مستقر گردید و در طول هر ترانسکت 10 گره به فاصلهی 10 متر از یکدیگر انتخاب و در هر گره نزدیکترین پایه از گیاه مورد نظر به گرهها به روش نزدیکترین فرد انتخاب و متغیرهای قطر متوسط، سطح تاجپوشش ارتفاع وحجم اندازهگیری، محاسبه و تولید هریک از پایهها به روش مرجع برآورد شد. رابطه رگرسیونی بین متغیرهای مستقل سطح تاجپوشش، ارتفاع وحجم گیاه با متغیر وابسته تولید آنها با استفاده از نرم افزارspss تعیین شد و وجود یا عدم وجود ارتباط معنیدار بین آنها مشخص شد. تجزیه رگرسیون نشان داد در گونهیatriplex canescens و astragalus meshedensis پارامتر سطح تاجپوشش با ضریب تبیین به ترتیب 55/. و83/. و در گونههایacanthophyllum squarrosum ، stipa barbata و lactuca orientalis پارامتر حجم گیاه با ضریب تبیین به ترتیب 58/.، 18/. و73/. بهترین پارامترها برای برآورد تولید گونههای ذکر شده در منطقه مورد مطالعه بودند. کلماتکلیدی: تولید، atriplex canescens، acanthophyllum squarrosum، lactuca orientalis، astragalus meshedensis، stipa barbata، رابطه رگرسیونی.
مریم مهری محمدرضا سعید افخم شعرا
تعیین کیفیت علوفه گونه های گیاهی موجود در مراتع یکی از مهمترین عواملی است که جهت مدیریت صحیح و اصولی مراتع لازم و ضروری است. به همین منظور در تحقیق حاضر ترکیبات شیمیایی و ارزش غذایی گونه های استیپابارباتا (stipa barbata)، گون (astragalus macropelmatus) و زنبق (iris songarica ) در دو مرحله فنولوژیک (رشد رویشی و گلدهی)، در مراتع جنوب شهرستان بیرجند مورد بررسی قرار گرفت. جمع آوری نمونهها در قالب طرح کاملأ تصادفی شامل دو تیمار (دو مرحله فنولوژیکی) و پنج تکرار بود. شاخصهای پتاسیم (k)، فسفر(p)، کربن (c)، نسبت کربن به نیتروژن (c/n)، پروتئین خام(cp )، دیواره سلولی منهای همی سلولز (adf)، دیواره سلولی (ndf)، قابلیت هضم ماده خشک(dmd) و انرژی متابولیسمی(me)، درآزمایشگاه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد، اثر مرحله فنولوژیکی در شاخصهای پروتئین خام، فسفر، پتاسیم، نسبت کربن به ازت، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و انرژی قابل هضم از نظر آماری در سطح 1% و بر کربن، مقدار ماده خشک قابل هضم و انرژی متابولیسمی در سطح 5% معنادار شده، ولی مقدار خاکستر معنیدار نبود.. اثر گونهها بر میزان خاکستر، فسفر، پروتئین خام، کربن، نسبت کربن به ازت، الیاف نامحلول در شوینده خنثی در سطح آماری 1% و بر میزان پتاسیم، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی، ماده خشک قابل هضم و انرژی قابل هضم در سطح 5% معنادار برآورد شده است اما بر میزان انرژی متابولیسمی معنیدار نشده است. اثر گونه مرحله در شاخصهای خاکستر، فسفر، پروتئین خام، کربن، نسبت کربن به ازت، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و اسیدی در سطح 1% و پتاسیم، ماده خشک قابل هضم و انرژی متابولیسمی در سطح 5% دارای معناداری برآورد شده است. بر اساس نتایج بهدست آمده میتوان گفت که از بین سه گونه مورد تحقیق، گونه گون از ارزش و کیفیت بالاتری برخوردار است. کلمات کلیدی: کیفیت علوفه، ارزش غذایی، مراتع جنوب بیرجند.