نام پژوهشگر: عبداله صلواتی
محمد عبداللهی عین اله خادمی
در واقع چهارچوب پژوهش حاضر واکاوی چند پرسش اصلی است: نفس چیست؟ آیا نفس به عنوان موجودی مستقل از بدن وجود دارد؟ مرکب است یا بسیط؟ حادث است یا قدیم؟ ابدی است یا غیر ابدی؟ در همین راستا اثبات وجود نفس از طریق براهین اقامه شده از سوی اندیشمندان و از جمله ابن سینا و ابوالبرکات و ابن کمونه صورت می گیرد و ضمنا انواع نفس ( نباتی، حیوانی، انسانی و فلکی ) و تعاریف گوناگون آن از سوی ایشان و دیگر اندیشمندان مورد تبیین قرار می گیرد و اما نکته حائز اهمیت تبیین اثر پذیری ابوالبرکات و ابن کمونه از پیشینیان و بویژه از ابن سینا در برخی از موضوعات مذکور و تصحیح برخی عبارات است و اما در واکاوی مسائل بساطت و حدوث و قدم و ابدیت نفس به بررسی آرای متفکران و از جمله اقامه پنج دلیل از افلاطون بر ابدیت نفس و سه دلیل بر قدم آن و نیز تبیین دیدگاه های ابوالبرکات و ابن کمونه پرداخته شده است و در مسأله ی بساطت نفس به نکته های ظریف آرای ابوالبرکات در بساطت مجردات و تقسیم و رتبه بندی آن ها از حیثیات مختلف توجه شده به طوری که بساطت در منظومه فکری او تداعی کننده معنای خاص – وجود طیفی از بساطت که دامنه آن از وجود محض آغاز و تا موجودات مولف مادی و بلکه ماهیت من حیث هی ادامه می یابد و هر یک انعکاس مرتبه ای از بساطت بوده و حتی موجودات مولف مادی نیز در عین ترکب نسبت به ماهیت فوق، از بساطت برخوردار خواهند بود و نیز از آرای ابوالبرکات به نه دلیل بر تجرد نفس و اساسا تبیین تشکیکی بودن مقوله تجرد و بساطت پرداخته شده است و نیز استقلال رأی و نظریهپردازی او در مواضع متعدد مورد توجه قرار گرفته است و همین طور به استخراج آرای ابنکمونه در حوزه این پژوهش و اشتراکات و افتراقات او با ابوالبرکات و نیز به علایق و عادات او در مشی فلسفی اش توجه خاص شده است، از جمله آن که علاقه ی زاید الوصف او به ایجاد مرزبندی میان مخترعان ایده ها مورد توجه خاص قرارگرفته است زیرا او در مواضع متعدد خود را به عنوان نظریه پرداز و از مخترعان ایده در مسائل مختلف از جمله در مسأله ابدیت نفس و از مبتکرین خلاق در طرح مباحث و تقاریر نوین مطرح می سازد و حتی گاه در یک مسأله، مجموعه واکاوی های پیشینیان را وافی به مقصود نمی داند و به تبیین چگونگی تدارک آن ها می پردازد، لازم به ذکر است: چند دلیل از نگارنده بر ابدیت نفس اقامه شده است، این ادله بر اساس روش های عقلی و شهودی بوده و در هر روش به یک دلیل پرداخته شده است، با این تفاوت که دلیل اول مورد تقاریر مختلف ( سه تقریر ) قرار گرفته است.
ناصر احمدی عین اله خادمی
عصمت،یکی از زیر شاخه های نبوت است و به عنوان مهم ترین ویژگی این اصل دینی، همواره در طول تاریخ محل اختلاف متکلمان واندیشمندان اسلامی بوده است. این نوشتار به بررسی ریشه ها و علل این اختلاف از دیدگاه سه اندیشمند بزرگ اسلامی ،قاضی عبدالجبار معتزلی،قاضی عضدالدین ایجی با گرایش اشعری و نجم الدین نسفی با اندیشه ای ماتریدی ،پرداخته است. نگارنده به شیوه ی تحلیلی –توصیفی و با استفاده از مهم ترین منابع موجود از سه شخصیت مذکور،کوشیده است تا در سه فصل جداگانه ،به تعریف مفهوم اصطلاحی عصمت،مراتب عصمت،دلایل عصمت و بررسی چالش ها و کاستی های هر یک از سه شخصیت پرداخته ودر فصلی جداگانه به بررسی نقاط اشتراک و افتراق آنان اقدام نماید. قاضی عبدالجبار با اختصاص فصولی از کتاب مبسوط«المغنی»،به بحث عصمت انبیاء(ع)؛آنان را از گناه کبیره قبل و بعد از نبوت و از گناه صغیره ای که باعث پستی آنان شود،معصوم می داند. قاضی ایجی نیز ،در بزرگترین کتاب کلامی اش با نام «المواقف»،فصلی را به عصمت انبیاء(ع) اختصاص داده و در آن به عدم صدور گناه کبیره بعد از بعثت و جواز آن ،قبل ازبعثت و همچنین به جواز صدور گناهان صغیره بعد از بعثت ، قائل است. نجم الدین نسفی در بزرگترین کتاب عقاید اهل سنت با عنوان «العقاید النسفیه» ،با ایجی هم صدا است.با این تفاوت که در رابطه ی عصمت و اختیار ،برخلاف اشاعره ،رأی بر اختیاری بودن عصمت انبیاء(ع) می دهد.
نفیسه تنها نصراله حکمت
انسان کامل از جمله مباحث ریشه دار است که همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. موضوعی که به همراه توحید در عرفان، هسته ی اصلی را تشکیل می دهد. ابن عربی که با رویکرد علم الاسمائی خود در این باب به نحو مطولی سخن رانده بر جنبه ی شهودی و عرفانی و در مرحله ی بعد براساس آموزه های وحیانی بحث کرده است. ملاصدرا را نیز که می توان از پیروان ابن عربی به شمار آورد اصول فلسفی خود را با آموزه های وحیانی و عرفانی همراه کرده است. ویژگی حکمت متعالیه، تنوع روش در گردآوری مطالب و تبیین مسائل می باشد. ابن عربی با مبنا قرار دادن وحدت شخصی وجود و بر اساس نظام علم الاسمایی به تبیین رابطه ی حق، انسان کامل و عالم می پردازد و ملاصدرا با رویکردی وجودی در ابتدا بر اساس وحدت تشکیکی و سپس برمبنای وحدت شخصی وجود انسان کامل را تبیین می کند. وی در ابتدا بر اساس نظریه وحدت تشکیکی، معتقد به وحدت حقه حقیقیه خداوند است اما پس از آن متاثر از ابن عربی به وحدت شخصی وجود و کثرت در مظاهر رسید. با این وجود در وحدت شخصی ملاصدرا عالم وجود رابط است و یکی از تفسیرهای وجود رابط بهره مندی آن از هستی است که با نظریه ی ابن عربی مبنی بر اینکه عالم هیچ بهره ای از هستی ندارد متفاوت است. این تغییر نگاه ملاصدرا در سایر مسائل نیز دیده می شود. در نظر ابن عربی ولایت، قرب حق تعالی است و انسان کامل نزدیک ترین تجلی به خداوند منان است. بنابراین انسان کامل مظهر ولایت حق در زمین است زیرا بر مبنای عرفان ابن عربی که اهتمام به وجود دارد، تنها وجود، وجود حق تعالی است و ماسوا مظاهر و سایه ی حق می باشند. انسان کامل در این میان واسطه ی فیوضات حق به ممکنات است که بر مبنای خلق مدام، این فیض رسانی آن به آن رخ می دهد. ملاصدرا بر اساس وحدت تشکیکی انسان کامل را رأس هرم هستی می داند اما بر مبنای وحدت شخصی با ابن عربی همراه می شود و انسان کامل را بزرگترین جلوه ی حق تعالی، کون جامعی که با علم خود بر تمام خلقت، در قوس صعودی آن ها را هدایت می کند. ابن عربی حقیقت محمدی را حقیقت انسان کامل می داند و آن را اولین صادر حق می داند که با سریان وجودی وی عالم و تمام مراتب پدید می آید. در نظر او پیامبر اکرم(ص) مصداق اکمل انسان کامل است و تمامی انبیاء و اولیاء الهی از او فیض می گیرند. اما ملاصدرا بر مبنای وحدت تشکیکی وجود، عقل را مخلوق نخست و بر مبنای وحدت شخصی وجود، صادر نخست را وجود منبسط و حقیقت محمدی می داند. در نگاه ابن عربی و ملاصدرا ولایت باطن نبوت است، که با انقطاع نبوت در وجود اولیاء الهی ادامه می یابد. ملاصدرا خاتم این مقام را دوازدهمین امام از فرزندان رسول ختمی(ص)؛ حضرت مهدی(عج) می داند اما دیدگاه ابن عربی در این موضع کمی مبهم است که با یک تقسیم بندی افراد متفاوت به اطلاق های متفاوت خاتم اولیا محسوب می شوند.
علیرضا موسوی عبداله صلواتی
یکی از اصول فرقه اشاعره «رؤیت خدای تعالی توسط مؤمنین با چشم بصری در سرای آخرت است». این موضوع از زمان شکل گیری این فرقه در اوایل سدۀ چهارم هجری قمری از سوی ابوالحسن اشعری تاکنون ادامه دارد. اشاعره در تقابل با فرقه معتزله، تقریرات و تبیینات متفاوتی از رؤیت خدا داشته اند. معتزله در بارۀ رؤیت خدای تعالی به مانند شیعه به تنزّه و عدم جسمیت خدای تعالی معتقدند. این نوشتار به بررسی تحولات و تطورات نقلی و عقلی آراء بزرگان اشاعره یعنی اشعری، غزالی و فخر رازی در بارۀ رؤیت خدای تعالی پرداخته است. نگارنده به شیوه تحلیلی – توصیفی و با استفاده از مهمترین منابع موجود از سه شخصیت مذکور، تلاش کرده است تا در سه فصل جداگانه به دلایل نقلی و عقلی رؤیت خدای تعالی و تقریرات و تبینات هر یک از سه شخصیت اشاعره پرداخته و در فصلی جداگانه به بررسی نقاط اشتراک و افتراق آنان اقدام نماید. ابوالحسن اشعری در دو کتاب خود « الابانه» و « اللمع» فصل های مجزایی به معنای رؤیت خدای تعالی اختصاص داده و با استناد به حدیث رؤیت ماه منسوب به پیامبر اسلام (ص) و آیات قرآنی دلایل نقلی خود را مبنی بر رؤیت خداوند به وسیله مؤمنین در آخرت تبیین می نماید، و نیز با تبیین «دلیل وجود»، «دلیل رؤیت»، «دلیل پاداش و انعام مؤمنین» و «دلیل حدوث » دلایل عقلی خود را تبیین می کند. ابوحامد غزالی در کتاب «الاقتصاد فی الاعتقاد» دیدگاه کلامی و در دو کتاب «الاربعین» و «روضۀالطالبین» دیدگاه عرفانی خود را در بارۀ معنای رؤیت خدا آورده است. او با استناد به همان آیات قرآنی اشعری به معنای رؤیت خدای تعالی پرداخته، و با عرضۀ دلایل کلامی و عرفانی همانند: «دلیل جهت وحکم مقابل»، «دلیل علم و آگاهی»، «دلیل ادراک و کشف تام» و «دلیل لذت» از دیدگاه خود در مسأله رؤیت خدای تعالی دفاع می¬کند. فخر رازی در کتاب «تفسیر مفاتیح الغیب» بحث های نقلی و کلامی از رؤیت خداوند ارائه کرده¬است، دلایلی همچون «دلیل ادراک»، «دلیل نفی عموم»، «دلیل تحول»، «دلیل حس ششم»، «دلیل آیات خاص»، «دلیل مدح» و«دلیل وجود و نیازمندی به علت» از جملۀ آنهاست او در کتاب «المحصل» ضمن استناد به همان آیات مطرح شده اشعری مجدداً «دلیل مدح»، «دلیل وجود»، «دلیل حکم مقابل» و «دلیل ادراک» را تکرار می-کند. در فصل بررسی های تطبیقی با نگاهی شعاعی مشتمل بر روش، معناشناسی، ادله و گستره به بررسی تطبیقی مسأله رؤیت پرداخته شده است، و تفاوت آراء آنها در موارد چهارگانه مذکور مشهود است.
محمد طارق درازهی عبداله صلواتی
ارائه تصویر واضح و متمایز از معجزه، نقش اساسی در تحکیم اعتقاد به انبیا را به عهده خواهد داشت. ابن سینا به عنوان نماینده تفکر فلسفی مشاء در آثار مختلف معجزه را بر مبنای طبیعت شناسی قدیم و قبول اصولی چون تأثیر عقول و نفوس افلاک و اجرام سماوی بر حوادث زمینی تبیین می کند وی سبب معجزات را در قدرت نفوس قدسی انبیاء و تأثیر آنها بر طبیعت اشیاء جست و جو می کند غزالی نماینده تفکر کلامی اشاعره در جهان اسلام، هم به تبیین پدیده معجزه پرداخته و تفسیر جدیدی از واقعیت، علیت و فاعلیت حق و رابطه او با انسان و جهان ارائه می دهد، نه تنها تبیین فلسفی معجزه تغییر می کند، حتی در تعریف حقیقت معجزه هم با بیان جدیدی مواجه می شود. با دقت و تعمق در ماهیت اعجاز و همچنین کند و کاو در نظام علی – معلولی حاکم بر جهان به این نکته می رسند که تعریف روشن از معجزه چندان هم سهل و آسان نیست.
فاطمه کوکرم عین اله خادمی
نظری? انسان کامل از دیرباز همواره مورد توجه و علاق? اندیشمندان بزرگ بوده است و این موضوع یکی از مهم ترین ارکان عرفان اسلامی است و از میان عرفایی که به این مسأله پرداخته اند، ابن عربی بیش از دیگران به آن پرداخته است و به نظر می رسد این نظریه اولین بار توسط او مطرح شده است. نگارنده در این تحقیق قصد دارد تا به بررسی دیدگاه های علامه طباطبایی در مورد انسان کامل بپردازد. شناخت انسان کامل از این جهت اهمیت دارد که با شناخت او، به یک الگوی کاملی از انسان دست پیدا کرده و انسان می تواند براساس سیر? او رفتار کند. انسان کامل در عالم جایگاه ویژه ای دارد و تمام عالم در پناه او حفظ می شود، چون هدف از خلقت جهان آفرینش، ظهور انسان کامل است. علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی می داند که در میان آن ها «انسان» جامع جمیع هم? اسمای الهی است. علامه معتقد است برترین مرتب? ولایت از آنِ خداوند است و ولایت حق یعنی خداوند قائم بر هر چیزی از جمله ذات، صفات و افعال است.
سید علیرضا شجاع الدین کاشان عبداله صلواتی
علامه فیض کاشانی یکی از عالمان پرکار، بزرگ وجامع قرن یازدهم است که در علوم مختلف اسلامی، بصورت مستقل وارد شده است و سعی بر آن دارد تا از مبانی روشی خود در کسب علوم مختلف عدول نکند. وی از طرفی با رویکرد روایی و حدیثی به تفسیر قرآن می پردازد و از طرفی دیگر با رویکردی فلسفی و عرفانی به تبیین وجودشناختی از ذات و صفات باری تعالی می پردازد.در این نوشتار سعی بر آن رفته است تا نشان داده شود که اولاً فیض در عین داشتن گرایشات روایی،به نقش گسترده عقل در تحقیق پیرامون مسائل الهی و وحیانی، اعتقاد داشته و باب آن را در شناخت ذات و صفات و اسماء الهی - علی قدر طاقه البشریه- باز می داند و ثانیاً در بخش تفسیر آیات مربوطه،صرفاً بدنبال جمع آوری روایات تفسیری نبوده و خود با داشتن گرایشات حکمی و عرفانی، در مقام جمع آوری و تفسیر روایات، اجتهاد ورزیده است
ابوذر پاک نهاد عبداله صلواتی
معاد از جمله دغدغه های فطری انسان و همراه تفکر وی در طول تاریخ بوده است. و حضور تعداد زیادی از آیات قرآن در این خصوص نشانگر اهمیت این موضوع است . پذیرش معاد در میان مسلمانان امری مورد اتفاق است ولی در خصوص اقسام و کیفیت معاد ،در میان فلاسفه و متکلمان معرکه ی آراء وجود دارد . در تحقیق حاضر،شیخ طوسی با نگرش کلامی و ملاصدرا با نگرش فلسفی ،در برخی موارد با هم اشتراک عقیده و در برخی دیگر اختلاف عقیده داشته اند،از میان دیدگاه های در خصوص معاد با سه دیدگاه الف)صرفا جسمانی ب)صرفا روحانی ج)ترکیبی از جسمانیت و روحانیت رو به رو هستیم. نگارنده در این تحقیق پس از ذکر ماهیت معاد، بررسی مولفه ها و استخراج آثار تربیتی معاد در یک نگاه خاص و در یک نگاه برآیندی ،با روش تحلیل محتوا خواهد بود