نام پژوهشگر: بهمن ناور مطلق
صفیه اثنی عشری اصفهانی بهمن ناور مطلق
شبه طبقه لومپن اقشار بی کار و فقیری هستند که برای امرار معاش واشتغال به شغلهای کاذب و مضر برای جامعه ی خود اخلاقیات پذیرفته شده توسط عموم مردم را کنار گذاشته و حاضر به انجام اعمال خلاف قانون می شوند. در سینما به منظور ایجاد انگیزه ، برای کسانی که وارد این شبه طبقه شده اند ، در جهت بهبود شرایط شان ، شخصیتهای با محوریت لومپن انتخاب می شوند ؛ در طی روند فیلم این شخصیت ها با تلاش و کوشش می توانند خود را از شبه طبقه شان ، رها سازند و مناسب با شغل جدید، جایگاه و هویت اجتماعی پیدا کنند. ودر حالت ایده آل تبدیل به قهرمان جامعه می شوند. این مضمون در سه فیلم پر فروش، سینمای ایران در دهه ی هشتاد ( مارمولک، مکس، اخراجیها) قابل مشاهده است؛ البته در فیلم سینمایی مکس هدف هویت بخشی به هنرمند و هنر محبوب این شبه طبقه است. اما در این سه فیلم بدون توجه به حل مسئله ی کار وشغل اچتماعی این افرادکوشش می شود هویت بخشی به شخصیت لومپن با احیای اخلاق فردی انجام شود. و شخصیت لومپن به واسطه ی عمل اخلاقی تبدیل به قهرمان جامعه اش می شود. پرسش مطرح شده این است که آیا براستی این فیلم ها موفق به ارائه ی این الگوی قهرمانی به جامعه شده اند یا خیر؟ از آنجا که جزف کمبل در نظریه قهرمان هزار چهره، عمل قهرمان در جامعه ی معاصر را آوردن معنویت به دنیای امروز می داند. فیلمهای مورد بحث را با رویکرد به این نظریه برای یافتن پاسخ تحلیل می کنیم.