نام پژوهشگر: مهدی پوررضائیان
روح الله شیرمحمد عبدالمجید کیانی
موضوع اصلی این بررسی تلفیق شعر و موسیقی بوده است. در نظام دستگاهی موسیقی ایران که بر اساس نظم ساختاری ردیف تنظیم می شود، می توان به دنبال دانش فنی ای بود که به مرور زمان در آثار اساتید گذشته موسیقی ما تجلی یافته است. با بررسی کردن جنبه های مختلف آثار آنها می توان به این دانش دست یافت و هر گونه تحول در موسیقی آینده را از این منظر جستجو کرد. در همین راستا ردیف آوازی استاد بزرگ تاریخ معاصر موسیقی ایران مرحوم عبدالله دوامی برگزیده شد. از کل ردیف ایشان دستگاه شور به عنوان نمونه قرار گرفت و سعی شد در حد امکان موارد مربوط به تلفیق شعر و موسیقی مورد مطالعه قرار گیرد. ازجمله موارد بررسی شده انتخاب شعر، نحوه بیان شعر از لحاظ وزن و ادای تکیه های کلام، حالت های مفهومی در شعر، چگونگی هماهنگی احساسی شعر و موسیقی و نیز چگونگی شکل گیری ساختار موسیقی در همراهی با شعر می باشد. گذشته از اینکه این بررسی ها می تواند شناخت بهتری از موضوع بدهد، از آن رو که شکل گیری آثارهنری از این دست، حاصل ذوق و مهارت به دست آمده در تجربه سالیان زندگی هنری هنرمند می باشد انجام چنین بررسی هایی بسیار دشوار می شود.
نرجس اشکی مهدی پوررضائیان
چکیده: پیدایش شیوه های تازه ی روایت در دو قرن گذشته، موجب پیشرفت روزافزون علم روایت شناسی در دهه های اخیر شده است. از جمله این مباحث، مقوله ی زمان در روایت است. از آن جایی که روایت، زیرساخت داستان گویی در سینماست، و مبحث زمان و کارکرد آن یکی از سه اصل بنیادین شکل گیری پیرنگ های روایی است، مطالعه ی حاضر به بررسی مفهوم زمان در الگوی فیلمنامه نویسی مدرن پرداخته است. سپس چگونگی ساز و کار زمان در شکل گیری روایت های سینمایی و سیر تحولی آن در گذر از روایت های سینمایی کلاسیک تا شکل گیری پیرنگ های روایی پیچیده تر در روایت های مدرن و پست مدرن را مورد بحث و بررسی قرار داده است، و از این رهگذر با شرح و بسط مفهوم زمان و چگونگی به کارگیری آن در روایت های سینمایی نوین، سعی در شناساندن الگوهای روایی موثر در سینمای امروز ایران و جهان، همسو با دگرگونی های انسان معاصر و تعاریف تازه ی او از مقوله ی زمان، را داشته است. روش تحقیق این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی (تحلیلی) است. نتایج اصلی تحقیق حاضر عبارت است از؛ درک مفهوم و کارکرد زمان در نظریه روایت، که به فیلمنامه نویسان و فیلمسازان عرصه سینما در یافتن ساختارهای دراماتیک جذاب و تأثیر گذار یاری خواهد رساند. بدین ترتیب موسسات آموزش عالی در رشته های سینما و تئاتر می توانند از نتایج این پژوهش بهره مند گردند. واژگان کلیدی: زمان، روایت، زمان روایی، پیرنگ داستانی، فیلمنامه، ایران، جهان
ابوالفضل عبدالهی فرد علی اصغر شیرازی
به مجموعه ای از شکلهای هندسی که با نظم و هماهنگی کنار هم چیده شده اند گره اطلاق می گردد. واگیره کوچکترین جزء تکرار شونده گره هندسی است. گره هندسی معمولاً بر روی سطوح صاف و مدور همانند سطح گنبد اجرا می شود. بنابراین ترسیم گره هندسی بر روی سطح کره کامل موضوع تحقیق است. همچنین وجود شیوه های طراحی گره هندسی بر روی سطح کره، کارآئی هرکدام از آنها در امر آموزش و نحوه تبین شیوه نوین برای انتقال گره هندسی بر روی سطح کره سوالهای این تحقیق هستند. از این حیث ارائه روش جدید طراحی گره هندسی بر سطح کره هدف اصلی است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و روش انجام آن، بررسی متون و دسته بندی اطلاعات، مطالعه گره های هندسی و ارزیابی روش های انتقال نقوش بر سطوح مدور و ارائه شیوه های آموزشی جدید در انتقال گره هندسی بر سطح کره است. اولین قدم در ایجاد نقش گره هندسی ، رسم قاب هندسی آن است . هر نقشی در قاب¬ها یی مانند مستطیل، مربع و یا مثلث ترسیم می شود. در این میان نقوش در قاب مستطیل به دلیل اعمال زوایای 30 و 60،از تناسب ویژه ای بر خوردار است و می توان آن را علاوه بر سطح مستوی بر سطح کره نیز بامحاط بر بیست وجهی منتظم اجرا نمود. بدین منظور چند نقش هندسی در روی سطح کره اجرا گردید. برای ارائه روش نوین ، شیوه های طراحی و انتقال نقوش هندسی بر روی سطح گنبد مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نقوش هندسی چند گنبد نشان می دهد که گره هندسی در بخش پایینی گنبد با حفظ اصالت اجرا گردیده ولی در بخش های بالایی - به دلیل کوچکتر شدن ابعاد - نوع گره هندسی تغییر کرده و در راس گنبد معمولاٌ از طرح یک شمسه از زاویه بالا استفاده شده است. با توجه به یافته های این تحقیق گره هایی با نقوش ملهم از اشکال حیوان و گیاه می توانند در سطح اجسام کروی جای گیرند که در تقسیمات قاب¬های مثلثی باشند. همچنین بررسی ها نشان داد که در تقسیم مثلث قائم الزاویه به بخش های کوچکتر، با حفظ نسبتها می توان در انتقال نقش در ابعاد کوچکتر به نقش ظریفتری در روی سطح کره دست یافت.
عبدالمجید شریف زاده خاوری حبیب الله آیت اللهی
حماسه نگاری که به تَبَعِ حماسه سرایی، بخشی مهم و با ارزش از تاریخ فرهنگ و هنر ایران زمین به شمار می رود، همواره عنصری پُر اهمیت در نگارگری بوده که خود، زیرمجموعه ای از هنرهای سنتی محسوب می شود؛ هنرهایی که امروزه اصطلاح سنتی را بر خود پذیرفته اند، اما تا پیش از روزگار معاصر، هنرهای ملی و اصیل ایرانی بودند و شناسنام? فرهنگیِ این مرز و بوم قلمداد می شدند. بنابراین حماسه نگاری نیز مانند حماسه سرایی، چه دینی، چه ملی و چه تاریخی، راهی طولانی جهت شناسایی ضمیر ناخودآگاه فرهنگی و بررسی دید تفکری هر عصر، پیش رو قرار می دهد. البته هر سه نوع حماس? مذکور، یعنی دینی، ملی و تاریخی، از اصل طبیعی و بدیهی حماسه، یعنی اغراق، مبالغه و غلو پیروی کرده و مثلاً تاریخی بودن حماسه، نباید انتظار واقع گرا بودنِ آن را در ذهن مخاطب ایجاد نماید. یکی از حماسه های تاریخی، که البته در روزگارِ برجسته و رسمی شدن مذهب تشیع، یعنی عصر صفوی، پدید آمد، «شهنام? ماضی» اثر قاسمی گنابادی بود که در همان روزگار، با کتابت و نگارگری هنرمندان برجسته، نسخه ای نفیس بدان اختصاص یافت. اما این نسخه، ویژگی خاصی دارد، و ویژگیِ مذکور این است که در کنار متن اصلی، یعنی شهنام? ماضیِ قاسمی، در حاشیه نیز، جدول کشی هایی انجام شده که در آن ها، یک منظوم? حماسی- تاریخیِ دیگر، یعنی «ظفرنام? تیموری» مشهور به «تمر نامه» اثر هاتفی، نیز گنجانده شده و آن را بسیار شاخص ساخته است. پژوهش حاضر، با پرداختن به مبانی حماسه سرایی و تبلور آن در شاهنام? فردوسی و تأثیرات آن بر دیگر آثار حماسی، بویژه اسکندرنام? نظامی گنجوی- که مطمح نظر قاسمی بوده- کوشیده سیرِ این روند را بازیابد و در ادامه با پرداختن شیوه ای خاص در کتابت و استنساخ نسخه ای از این اثر، یعنی درج دو منظومه در یک نسخه، به صورت متن و حاشیه، با ذکر نمونه ها و امثال موجود، و همچنین بررسی ویژگی های مکتب نگارگری اثر، یعنی مکتب قزوین، از نظر ترکیب بندی، فضاسازی، ساخت و ساز، رنگ گذاری و... ضمن بررسی مکاتب نگارگری دیگر این عصر، مانند تبریز صفوی، تحلیلی تطبیقی و فنّی ارائه دهد. کلید واژگان: حماسه سرایی، نگارگری، شاهنام? فردوسی، اسکندرنام? نظامی، شهنام? ماضیِ قاسمی، مکاتب هنری، صفویه.
زهرا جاری پرویز اقبالی
پژوهش پیش رو با دو هدف بررسی و شناخت اعلان های فراواقع گرایانه در تئاتر ایران و همچنین بررسی ارتباط میان محتوای نمایشنامه ها و اعلان آن ها به دنبال یافتن تاثیرات جریان فراواقع گرایی بر طراحی اعلان تئاتر ایران و همچنین کنکاش برای پیدا کردن رابطه میان محتوای نمایشنامه ها و اعلان های طراحی شده بر اساس فراواقع گرایی در پوسترهای تئاتر ایران می باشد. از این رو پژوهش حاضر به دنبال تاثیر ادبیات نمایشی بر اعلان است. در این جهت شناخت عوامل تصویری در ایجاد اعلان های سورئالیستی می تواند ما را با ساختار طراحی و نحوه ی اجرای این گونه آثار آشنا کند.
طاهر رضازاده محسن مراثی
سده های ششم و هفتم هجری، یکی از درخشانترین دورههای تاریخ فلزکاری ایرانی است. در این دوره تغییراتی اساسی، در فن ساخت و تزیین آثار فلزی روی داده است که استفاده گسترده از شیوه ورقکاری در کنار روش ریختهگری برای تولید آثار، و کاربرد فن ترصیع برای تزیین آنها از جمله این تحولات بهشمار میرود. با آنکه مدارک موجود و تحقیقات صورتگرفته تأثیر فلزکاری خراسان بزرگ در قرن ششم و جزیره در قرن هفتم هجری را در بروز این تحولات روشن کرده، نقش فلزکاری دیگر نواحی ایران بزرگ، از جمله ولایات غربی آن، هنوز بهدرستی تبیین نشده است. از این رو هدف از انجام رساله کنونی دستیابی به دانش تاریخهنری قابل اتکایی است که بتواند وضع مبهم فلزکاری غرب ایران در سدههای شش و هفت هجری را اندکی روشنتر نماید و آثار و تولیدات کارگاههای آن را شناسایی کند. بدین منظور و برای رسیدن به نتایج دقیقتر، یافتههای این رساله به دو بخش پیش و پس از هجوم مغول تقسیم شده است؛ در هرکدام از این دو بخش برای انتساب اشیا و نمونههای جمعآوری شده به غرب ایران، بیشتر از روش سبکشناسی و تحلیل ویژگیهای تزیینی آثار بهره گرفته شده است. نتایج بهدست آمده از تحلیل مدارک و شواهد بخش اول نشان میدهد که تولیدات فلزکاری غرب ایران از ابتدای قرن ششم هجری تا هجوم مغول، اگرچه در آغاز زیر نفوذ زیباییشناسی مکتب خراساناند، در دهههای نخستین قرن هفتم هجری سبک متمایزی را بروز میدهند که از مهمترین ویژگیهای آن، میتوان به نزدیکی شیوه تزیین آثار فلزی به شیوه نقاشی سفالینهها در این تزیینات اشاره کرد. تحلیل سبکشناختی مدارک مادی ارائهشده در بخش دوم نیز، حاکی از بروز سبک کاملاً جدیدی در فلزکاری غرب ایران پس از هجوم مغول است که کاربرد نقوش هندسی بهویژه نقوش گرهچینی برگرفته از تزیینات معماری، استفاده از اسلیمیهای قاعدهمند و پیچکهای ماشینی بیروح در متن تزیینات و در آخر ابداع و بهکارگیری شیوه جدیدی در ترسیم پیکرهها و بهویژه پیکره شادنوشان و رامشگران، از جمله مهمترین ویژگیهای این مکتب جدید به شمار میرود.
غلامرضا هاشمی محمد خزایی
قاب به عنوان عنصری کاربردی، از قدیمی ترین ایام در هنرهای تصویری ایران، جایگاه ویژه ای داشته و مورداستفاده قرار می گرفته است. این عنصر به دو شکل محسوس و نامحسوس در انواع دست ساخته ها، دست بافته ها، دیوارنگاره ها و نگارگری و فرش کاربرد داشته است. این پژوهش در پی آن بوده تا به نقش و جایگاه قاب در هنرهای تصویری ایران پرداخته و معنا یا معانی نهفته در آن را تبیین نماید. این پژوهش با تطبیق یافته های به دست آمده از مطالعات نظری و منابع مکتوب کتابخانه ای با تصاویر برجای مانده از آثار هنر پیشینیان، ارتباطی میان حریم به عنوان یک مولفه فرهنگی در جامعه ایرانی و قاب به عنوان نمود تصویری آن یافته که پیش تر بدان پرداخته نشده بود.
محمد معین الدینی محسن مراثی
این رساله با روش توصیفی ـ تحلیلی و مطالعه منابع مکتوب، به منظورشناخت نقش و تأثیر ساخت طبقاتی جامعه در دوران قاجار، به بررسی ویژگی های خرده فرهنگی هر یک از این طبقات و تأثیر آن بر فرهنگ تصویری آنها می پردازد. در کنار مولفه های اقتصادی، شاخصه های اصلی برای طبقه بندی اجتماعی عمدتاً فرهنگی می باشد که بر این اساس به سه طبقه اصلی دربار، طبقه متوسط که خود به دو قسمت متوسط سنتی و متوسط جدید تقسیم می شود، و همچنین طبقه عام جامعه پرداخته می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که طبقه دربار و اشراف در قالب نوعی آرمان گرایی توأم با سیر تدریجی به سوی طبیعت گرایی در نقاشی، با تکیه بر یک پیشینه تاریخی قدرتمند کانون اصلی تحولات فرهنگ تصویری این دوران است. با این تفاوت که هر چه به پایان دوران قاجار نزدیک تر می شویم از نقش و تأثیر گذاری این طبقه در هدایت الگوهای زیبایی شناختی کاسته می شود. طبقه متوسط قدیم نیز، محافظه کار و از بعد فرهنگ تصویری پایبند الگوهای هنر پیشین است. لیکن رفته رفته با قرار گرفتن ایران در مسیر تجدد طبقه متوسط جدیدی شکل می گیرد که مطابق با معیارهای تجدد خواهی الگوهای فرهنگی جدیدی خارج از نظام سنتی را دنبال می کند. بنابراین به دور از آرمان گرایی در پی نوعی خوانش واقعیت گرایانه از هنر است. مهمترین خاستگاه فرهنگ تصویری این طبقه را می توان در نشریات مصور و به ویژه کاریکاتورهای مطبوعاتی و در پایان عصر قاجار در شیوه نقاشی طبیعت گرا دید. طبقات عام جامعه نیز ضمن الگوبرداری از دیگر طبقات جامعه، گرایش شدیدی به نقاشی عامیانه دارند که بارزترین نمود این ذوق زیبایی شناسانه در نقاشی خیالی نگاری متجلی می شود که بخش مهمی از عملکرد آن به واسطه کارکرد رسانه ای آن است. تحول گسترده اجتماعی ایران همگام با تجدد-گرایی به شدت بر ساختار اجتماعی ـ فرهنگی ایران عهد قاجار تأثیر می گذارد. در این میان مبارزه نمادینی بر سر تسلط اجتماعی صورت می گیرد. با مرگ ناصرالدین شاه و افول قدرت دربار و انقلاب مشروطه، حاکمیت دربار بر نظام فرهنگ و هنر رسمی کمرنگ می یابد و نخبگان طبقه متوسط جدید که ابزارهای مدیریت فرهنگی و اجتماعی دوران جدید را در دست داشتند هدایت آینده فرهنگ تصویری ایران را در دست می گیرند.