نام پژوهشگر: اسدالله بابایی فرد
رقیه اشکبوس ویشکایی حسین قربانپور آرانی
چکیده ادبیات معاصر با ظهور نظریه های مختلف و نویسندگان جدید روبرو است. از جمله ی این نظریه ها جامعه شناسی ادبیات است که از نظریه های میان رشته ای محسوب می شود و به نوعی به بررسی جامعه شناختی – تاریخی در خصوص آثار ادبی می پردازد. در این پژوهش چهار اثر از آثار برجسته و پرفروش چهارده سال اخیر از چهار تن از نویسندگان زن(فتانه حاج سید جوادی، زویا پیرزاد، نازی صفوی، منیرو روانی پور) مورد بررسی قرار گرفت. از آنجا که تأکید کار بر بررسی آثار زنان بود، این امر ایجاب می کرد نگرش فمینیستی و محوریت زن در این آثار بررسی شود. بنابراین به این نکات در پژوهش توجه شده است. ضمن آنکه بین زن بودن آن ها و ادبیات عامه پسند هم ارتباط مستقیمی وجود دارد. کتاب های بامداد خمار، چراغ ها را من خاموش می کنم، دالان بهشت و کولی کنار آتش براساس نظریه ی جامعه شناسی ادبیات و نقد ادبی فمینیستی بررسی و نتایج زیر حاصل شد. در این کتاب ها مضامین و مولفه های اجتماعی از جمله مهمترین نکات مورد توجه نویسنده است. همچنین کتاب های بامداد خمار و دالان بهشت، نگرش فمینیستی نسبت به جامعه ندارند در حالی که زویا پیرزاد در اثر خود به مسئله ی زنان نگرش فمینیستی لیبرال دارد ولی روانی پور با نگاه فمینیست های رادیکال به جامعه می نگرد.
حسین اسداللهی مهران سهراب زاده
تاریخِ معاصرِجامعه¬ی ایران شاهد وقایع و رویدادهایِ سیاسی – اجتماعی درخور توجهی در بطن خویش بوده است. وقایعی چون جنگ، کودتا، انقلاب که هر کدام به نوعی منجر به ایجاد تغییراتِ ساختاری و محتوایی در سطوحِ اجتماعی و فرهنگیِ این سرزمین بوده است. در این اثنا اقشار مختلفِ جامعه هر یک به گونه¬ای متفاوت متأثرِ از این جریان¬ها بوده¬اند که می¬توان بازتاب¬ِ چنین تروماهایِ اجتماعی – سیاسی¬ای را در رفتارها و عملکردها و همچنین محصولات فکری و فرهنگی¬ای که هر کدام از این اقشار به گونه¬ای ایجاد می¬نمایند دریافت و پی¬گیری نمود. در میانِ چنین محصولاتی رمانِ فارسی – به مثابه متأخرترین فرم ادبیاتِ داستانی – متأثر از آثار بزرگانی چون صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، علی¬الخصوص متفکران و نویسندگانِ بعد از انقلاب مشروطه به مثابه ابزاری کارآمد و در عین حال پر مخاطب نقش بسزایی در انعکاس و بازنمایی شرایط و اوضاعِ روحی و فکری جامعه¬ی ایرانی داشته است. که واکاوی درونی چنین آثاری امکاناتی را در اختیار پژوهشگرانِ عرصه¬هایِ اجتماعی و فرهنگی قرار می¬دهد تا به لایه¬های پنهانِ ساختاری و ایدئولوژیک و در عین حال معناشناختیِ درون این متون که بازتابی از واقعیت¬ محسوب می¬گردند، نگاهی نقادانه¬تر بیافکنند. که نتیجه¬ی چنین تلاشی که در زُمره¬ی تاریخ¬نگاریِ نوین محسوب می¬گردد، از یک¬سو منجر به درکِ افقِ دید نویسندگانِ این متون - که اغلب از قشرِ روشنفکر جامعه¬¬ی ایران می¬باشند - نسبت به اوضاعِ اجتماعی- سیاسی روزگار خویش می¬گردد و از سویی امکانی را جهتِ پی¬بردن به این مهم فراهم می¬آورد که ایرانیِ معاصر، امروز در کجایِ تاریخِ پیش روی خود ایستاده است. بر همین اساس و با استفاده از روش¬شناسی تحلیل گفتمان با رویکرد انتقادیِ فرکلاف که به واقع روشی مناسب برایِ تحلیل چنین متونِ ادبی¬ای محسوب می¬گردد در این تحقیق به سراغِ رمانِ سمفونی مردگان اثرِ عباس معروفی رفتیم تا به واکاویِ لایه¬هایِ درونی اثر از منظری انتقادی و معناشناختی در باب «معنایِ زندگی» بپردازیم. آن¬چه از نتایجِ تحقیق بر می¬آید، ضمنِ اعتراضِ نویسنده به ساختارها و اوضاع و شرایطِ اجتماعیِ در بند باورهایِ کور به سنت¬ها و آمیختگیِ آن¬ها با فرایند قدرت، نگاه تراژیکِ آمیخته با درد و رنجی است که به مقوله¬ی زندگی و معنایِ آن دارد. البته نویسنده تلاش کرده است با روحیه¬ای آزادی¬خواهانه و با خلقِ فضایی از عدمِ تعیّن¬ها، امکانِ خلقِ تصویری از روزنه¬ی امید و امیدواری را در ذهنِ مخاطب روشن نگاه دارد.