نام پژوهشگر: مسروره مختاری

ساختار نثرهای عرفانی عاشقانه، با تأکید بر سوانح العشّاق، عبهرالعاشقین و لمعات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده ادبیات، زبانهای خارجی و تاریخ 1392
  مسروره مختاری   محبوبه مباشری

نثرهای عرفانی، بخش قابل توجّهی از متون منثور فارسی را تشکیل می دهند. این آثار با تمام جلالت قدری که دارند، از نظر شکل، زبان، اسلوب بیان، موضوع و محتوا، یکسان نیستند. گاه تخطّی از اصول تثبیت شده ی یک ژانر، آن چنان برجسته است که مخاطب، در صدد مطالعه یِ دوباره یِ ارزش های آن نوع ادبی می شود.؛ چرا که هنگام مطالعه، بین آثار پیشین و آثاری که پیش رو دارد، تفاوت های قابل ملاحظه ای مشاهده می کند. از سوی دیگر نظریه های ادبی معاصر پایبندی و وفاداری مطلق را به تقسیم بندی های ساده ی انواع ادبی بر نمی تابد. از جمله الهام بخش ترین مطالعات ساختارگرایان تتبّعات آن ها در تغییرات انواع ادبی است. انواع ادبی غالباً بر اساس الگوهای زبانی، میزان تأثیر بر مخاطبان، الگوهای زیباشناختی و... تقسیم بندی می شوند. پژوهش حاضر به میانجیِ درآمیختن آراء نظریه پردازان ساختارگرا (مخصوصاً مناسبات تعالی دهنده متن «ژرار ژنت» و تحلیل روایت متن «رولان بارت») و با به کار بستن روش مطالعه ی توصیفی ـ تحلیلی و کتابخانه ای، ساختار سه اثر: سوانح العشاق، عبهرالعاشقین، لمعات و برخی دیگر از آثار مشابه را به طور همزمان مورد مطالعه قرار داده و وجوه شباهت و تفاوت این آثار را با ذکر دلایل و مستندات به طور منسجم ارائه داده است. نتایج حاصل از این پژوهش حکایت از آن دارد که آثاری مانند: کشف المحجوب، الّلمع فی التّصوّف و...، گرچه مجموعه ای گرانبها از کارنامه ی درخشان نثرهای عرفانی هستند، با آثاری که مورد مطالعه قرارگرفته اند، تفاوت های آشکاری دارند. در آثار مورد تأکید، نگرش خاصِّ نویسندگان به موضوع «عشق»، تمام ساختار و محتوای آثار را تحت الشّعاع قرارداده است. این آثار، به دلیل داشتن ساختی تازه، بن مایه ای غنایی (محوریّت «عشق»، «حُسن» و«جمال»)، زبان و بیانی بدیع، استعاری، نمادین و رمزی، حضور پررنگ دو عنصر «عاطفه» و «خیال» و غالب بودن جنبه های هنری و عاطفی آثار، استفاده از منطق شعر، به کارگیری عناصر موسیقایی و زیباشناختی، امتزاج با ابیات، اشعار، آیات و احادیثِ متناسب با محتوا، تلفیق سنّت گفتار و نوشتار، و همچنین به دلیل روایی بودن و حضور کنش گرانه ی «عشق» و اختلاط با حکایت هایی متناسب با تصوّف عاشقانه، داشتن رابطه ی بینامتنی با آثار متقدّم (به اشکال صریح، غیرصریح و ضمنی در ساختار و محتوا) و...، از دیگر نثرهای عرفانی، ـ که غالباً دارای منطق نثر هستند ـ تفاوت های چشمگیری دارند. از این رو در این پژوهش، در قالب یک گونه ی ادبی مستقل، تحت عنوان: «نثرهای عرفانی عاشقانه» (غنایی) نام گرفته اند