نام پژوهشگر: حسین عصاران قمی
حسین عصاران قمی عسگر دیرباز
پرسش از چیستی انسان، پرسشی است که از دیرباز مطرح بوده است. دانشمندان و فیلسوفان فراوانی هریک به فراخور فهم خویش پاسخی دربرابر این پرسش پیش نهاده اند. از جمله این فیلسوفان، ملاصدراست. ملاصدرا بزرگترین فیلسوف مسلمان است. وی بنابر نظریه ی امکان وجودی یا فقری، تمام ممکنات به ویژه انسان را عین فقر، ربط و افاضه ی واجب می داند و وقتی می خواهد از هویت انسان سخن بگوید، هویت وی را چیزی متمایز از هویت علتش نمی داند و با این مبنا قائل می شود که شناخت انسان جدای از شناخت پروردگار و علتش ممکن نیست. وی همچنین قائل است که واقعیت وجودی انسان، واقعیت سیالی است که مراحل مختلف را از پایین ترین تا بالاترین درجه ی وجود، سیر می کند و در گذر از هر کدام از این مراحل، مرتبه ی وجودی برتری را کسب می کند و در عین کسب هر مرتبه ی جدید، مراتب قبلی نیز محفوظ می ماند. بالاترین مرتبه ی وجودی که برای انسان حاصل می شود، مرتبه ی الهی است. اصل و حقیقت انسان را این مرتبه تشکیل می دهد و ذات وی در این مرتبه، در ذات حق فانی می شود. گابریل مارسل از جمله فیلسوفانی است که دغدغه ی وی یافتن علت هستی شناختی بی قراری انسان جدید است. وی «نیاز مبرم به هستی» را علامت این بی قراری می شمارد و ریشه ی این مسئله را فروکاهش انسان ها به کارکردهایشان، می داند. وی راه رهایی از چنین وضعیتی را اندیشه ی ثانویّه می داند. این اندیشه در مقابل اندیشه ی اولیّه قرار می گیرد. اندیشه ی اولیّه معطوف به حل مسئله است؛ درحالی که اندیشه ثانوی در پی آن است که، با رجوع به وحدت تجاربی از قبیل قدرشناسی، وفا، ایمان که راز هستی در آنها درک می شود، فهمی گسترده تر و پرمایه تر از معنای وجود و حیات انسانی بدست آورد. وی همچنین به ریشه یابیِ علتِ بحرانِ هویت در عصر جدید می پردازد. وی این نکته را متذکر می شود که در گذشته، آئینه ی درونیِ انسان تصویری از او برایش منعکس می کرد که در آن انسان بی هیچ زحمتی قادر به بازشناسی خویشتن بود. انسان بدان سبب به چنین وضعیتی دچار شده است که مرجع الهی خود را از دست داده است.