نام پژوهشگر: پروانه بهاءلو
پروانه بهاءلو علی اکبر کجباف
زنان به عنوان بخشی از جامعه، همواره از بُعد جامعه شناختی و تاریخی و به واسطه نقش آنان در خانواده و اجتماع و همچنین آزادی فردی، ثروت و مالکیت و روابط جنسی مورد مطالعه و توجه قرار گرفته اند. توجه به خاستگاه نژادی و اجتماعی زنان سبب شده که به خصوص در تاریخنگاری عثمانی و صفویه صرفاً به زنان خانواده سلطنتی و درباری پرداخته شود و تصویری از وضعیت عمومی آنان ارائه گردد. در هر دو حکومت صفویه و عثمانی، زنان به واسطه نوع پیوند با خاندان بزرگان و سلطنتی می توانستند به ارتقاء موقعیت اجتماعی خود بپردازند در حالی که در طبقات فرودست، جابجایی موقعیت اجتماعی زنان چندان محسوس و مهم تلقی نمی شده است. اما پیوندهای نزدیک امپراتوری عثمانی به سنت های ترکی- مغولی، تأثیرات عمیق تری نسبت به تسلط پدرسالاری در شکل گیری ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی عثمانی داشته و به تَبَع، زنان در این چارچوب متأثر از قوانین یاسا و اسلامی به صورت همزمان بودند. در مقایسه میان جایگاه زنان در این دو حکومت صفویه و عثمانی، بایستی از یک طرف به اقداماتی که برای جلب نظر سلطان انجام می دادند اشاره کرد و از طرف دیگر نگرش دینی و نژادی حکومت صفویه و عثمانی به جایگاه زن و محدوده فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آنان را مورد توجه قرار داد. مصالح و منافع فردی سلاطین و بهره برداری زنان از موقعیت های سیاسی و اجتماعی که به واسطه توجه سلطان به آنان داده می شد، زمینه تغییر و تحول در چگونگی حضور آنان را در امور سیاسی و اجتماعی فراهم می ساخت. شناخت تفاوت ها و شباهت های نگرش حکومتهای عثمانی و صفوی به جایگاه زنان از جمله موضوعات قابل توجه در این پایان نامه است که بر اساس تواریخ عثمانی و صفویه مورد مطالعه قرار گرفته تا بتوان موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان را هر چند از دریچه حرمسرا و وضعیت زنانِ طبقات اشراف، شناخت و خاستگاه بسیاری از موانع و عوامل پیشرفت و بهبود وضعیت زنان در این دوره تاریخی روشن شود.